searchicon

کپی شد

مفهوم شناسی تقیه

چکیده مقاله مفهوم شناسی تقیه

یکی از واژه‌هایی که در دین اسلام مورد بحث قرار گرفته، واژه تقیه است. در این میان از جمله مطالبی که در باره این واژه مطرح است، مبحث مفهوم شناسی این واژه می باشد.

گفته شده این واژه از جهت ماده؛ یعنی حروف اصلی کلمه، «و»، «ق» و «ی» و هم‌ریشه با واژه «تقوا» و از مصدر ثلاثی مجرد، «وقی» و «وقایه» است.

بر این اساس برخی «تقیه» و «تقوی» را اسم مصدر وقایه دانسته و برخی آن را مصدر باب «اِتَّقی یَتَّقی» و به معنای صیانت، خودنگهداری و محافظت از خویش می دانند.

تقیه با دروغ کاملا متفاوت است ولی گاهی ممکن است بخشی کوچکی از انواع تقیه که به صورت گفتاری است، مصداق دروغ مصلحتی شود. با عنایت به معنای لغوی توریه که پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است، شباهت آن با تقیه معلوم می شود، ولی با دقت در معنای اصطلاحی تقیه با توریه تفاوت آنها مشخص می گردد.

معناهای متعددی در مورد معنای اصطلاحی تقیه گفته شده که یکی از آنها عبارت است از: مخفی کردن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن باشد.

واژه تقیه در قرآن وارد نشده، اما در روایات این واژه بسیار استعمال شده است.

آنچه از بررسی مفهوم اصطلاحی تقیه، از دیدگاه دانشمندان اسلامی؛ (اعم از شیعه و اهل سنت)، برداشت می‌شود این است که مضمون دیدگاه‌های هر دو گروه بسیار به هم نزدیک است. در جمع‌بندی دیدگاه‌های هر دو گروه می توان گفت: تقیه؛ این است که انسان به دلیل ترس از دیگران، عقیده و باورهای درونی خود را پنهان نموده، یا سخن و عملی را به دلیل حفظ جان‌، مال و ناموس خود‌، برخلاف عقیده خویش ظاهر کند.

 

مفهوم لغوی تقیه

در باب تعریف لغوی تقیه ابتدا به واژه تقیه اشاره می شود. واژه «تقیه» از جهت ماده؛ یعنی حروف اصلی کلمه، «و»، «ق» و «ی» است. حرف «واو» در آن تبدیل به حرف «تا» شده است. در واقع کلمه «تقیه» در اصل، «وقیه» است. کلمه «تقیه» هم‌ریشه با واژه «تقوا» و از مصدر ثلاثی مجرد، «وقی» و «وقایه» است.[1]

بر این اساس برخی «تقیه» و «تقوی» را اسم مصدر وقایه دانسته و می گویند: تاء در تقیه و تقوی، بدل از واو است و اصل آنها «وَقْوَى» و «وَقَیتُ» بوده است.[2]

برخی دیگر گفته اند: تقیه، مصدر باب «اِتَّقی یَتَّقی»[3] و به معنای صیانت، خودنگهداری و محافظت از خویش است.[4]

در برخی از قرائت های قرآنی به جای کلمه «تقاة» در آیه «… الا ان تتقوا منهم تقاة …»؛ «… مگر اینكه از آنها بپرهیزید (و برای هدف هاى مهم ترى تقیه كنید) …»،[5] «تقیة» قرائت شده است.[6]

همان‌گونه که در بالا اشاره شد، از جهت هیئت نیز میان واژه‌شناسان زبان عرب و فقیهان، درباره «مصدر» و «اسم مصدر» بودن واژه «تقیه» اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را مصدر و برخی اسم مصدر دانسته‌اند. برخی واژه‌شناسان، مانند فیومی در «مصباح المنیر» و طریحی در «مجمع البحرین»، به اسم مصدر بودن آن تصریح کرده[7]‌ و شمار دیگری از واژه‌شناسان آن را مصدر دانسته‌اند.[8] برخی فقیهان؛ مانند شیخ انصاری در رساله «التقیة»[9] و بجنوردی در «القواعد الفقهیة»،[10] آن را اسم مصدر دانسته و سید ابو القاسم خویی[11] و میرزا علی مشکینی[12] آن را مصدر دانسته‌اند.

در برخی از قرائت های قرآنی به جای «تقاة» در آیه «… الا ان تتقوا منهم تقاة …»؛ «… مگر اینكه از آنها بپرهیزید (و برای هدف هاى مهم ترى تقیه كنید) …»،[13] «تقیة» قرائت شده است.[14]

اما در باره معنای لغوی واژه تقیه گفتنی است که عده ای از لغت‌شناسان و فقیهان، معنای اصلی «تقیه» را حفظ و صیانت دانسته‌اند.

برخی گفته اند: «تقیه به معنای پرهیز، نگاه داری و پنهان کردن است».[15]

عده ای گفته اند: «حفظ و نگهداری چیزی از آنچه که برای آن ضرر داشته و موجب آزار آن چیز باشد».[16]

برخی دیگر گفته اند: «معنای تقیه؛ صیانت، خودنگهداری و محافظت از خویش است».[17]

برخی از فقیهان در معنای لغوی تقیه گفته اند: «تقیه به معنای صيانت، حفظ و نگهداری از ضرر است».[18]

 

واژه های مترادف تقیه

با توجه به معنای اصطلاحی تقیه، که همان «مخفی کردن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن به جهت مصلحتی مهم‌تر است، شاید بتوان کلماتی؛ نظیر «کتمان»، «پرده پوشی»، «پنهان کاری»، «مخفی کاری»، «رازپوشی» و «نهان کاری» را از جمله لغت های مترادف آن دانست که البته در عین مرادف بودن تفاوت‌های دقیقی نیز میان آنها وجود دارد.

تعریف اصطلاحی تقیه ‏

از تقیه تعاریف زیادی شده است که هر کدام ممکن است دارای ایراداتی باشد؛ به این صورت که جامع افراد یا مانع اغیار نباشد.

به عنوان مثال؛ محقق کرکی تقیه را این‌گونه تعریف کرده است: «مراد از تقیه، اظهار موافقت با مخالفان به جهت ترس از آنان در چیزی است که آنان تحت عنوان دین، ملتزم به آن باشند».[19]

در این تعریف، «اظهار موافقت» شامل موافقت در گفتار و رفتار می‌شود. عبارت «اهل خلاف» نیز عام است و مخالفان در دین و مذهب را در بر می‌گیرد؛ لذا این تعریف، جامع و مانع نیست؛ زیرا:

اولاً، موافقت اهل خلاف، عام است و شامل موافقت در حق و باطل می‌شود؛ در حالی که موافقت اهل خلاف در حق، تقیه نیست.

ثانیاً، در تعریف، سبب تقیه، خوف قرار داده شده است؛ در حالی که همیشه سبب تقیه، خوف نیست؛ بلکه تقیه برای مصالح دیگر نیز مشروع است.

شیخ انصاری در تعریف تقیه نوشته است: «منظور از تقیه در اینجا، عبارت است از: نگهداشتن خویشتن از ضرر دیگری به واسطة هماهنگی با او در گفتار یا رفتار مخالف با حق».[20]

در این تعریف، تقیه منحصراً به جلوگیری از ضرر تعریف شده است؛ در حالی که همه انواع تقیه و دست کم تقیه مداراتی در برخی موارد آن، منحصر به جلوگیری از ضرر نیست. واژه «غیر» به تمام انواع مخالف، اعم از مخالف غیر شیعه، مخالف غیر مسلمان و مخالفان شیعه، تعمیم‌پذیر است و واژه «ضرر» نیز انواع ضررهای جانی مالی، عرضی و دینی را شامل می‌شود.

قید «بموافقته» آن را از جامع بودن می‌اندازد؛ چون موافقت، امر وجودی است؛ در حالی که برخی انواع تقیه، مانند تقیه کتمانی، کتمان حق است و در آن موافقتی ابراز نمی‌شود.

ابن حجر عسقلانی در «فتح الباری» تقیه را این‌گونه تعریف کرده است: «تقیه عبارت است از: دوری گزیدن از آشکار کردن آنچه در دل از اعتقادات و غیر آن دارد برای دیگران».[21]

مشکل این تعریف این است که جامع افراد و مانع اغیار نیست. این تعریف جامع ‌افراد نیست به دلیل آن‌که فقط شامل تقیة کتمانی می‌شود و سایر انواع تقیه را در بر نمی‌گیرد. مانع اغیار نیست به دلیل آن‌که علتی برای تقیه در تعریف بیان نشده است و بدین روی هر نوع کتمانی را می‌شود تقیه دانست، هرچند کتمان حقی بدون در نظر گرفتن مصالح باشد که چنین کتمانی حرام است.

اما یکی از تعاریفی که نسبتا جامع افراد و مانع اغیار است، عبارت است از: «مخفی کردن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن باشد».

جهت تبیین جامع و مانع بودن این تعریف به چند نکته اشاره می‌شود:

  1. این تعریف با به كار بردن واژه «حق»، شامل تقیه در اعتقادات، عبادات و معاملات، اعم از گفتاری و رفتاری، می‌شود.
  2. با به كار بردن جمله «مخفی کردن حق یا اظهار خلاف آن»، شامل انواع تقیه كتمانی و اظهاری می‌شود.
  3. از آن جهت كه قیدی در آن نسبت به فرد تقیه‌شونده ذكر نشده، شامل تقیه نسبت به مسلمان و کافر می‌شود.
  4. با به كار بردن جمله «به جهت مصلحتی كه مهم‌تر از مصلحت اظهار آن (حق) باشد، از یک سو تقیه مداراتی و خوفی را در بر می‌گیرد و از سوی دیگر انواع تقیه‌های نامشروع را خارج می‌سازد.[22]

نکته قابل ذکر در اینجا این است که هدف از تقیه، همیشه حفظ جان، مال، ناموس و دورى از خطرات و آسیب‌ها نیست، بلکه گاهی هدف تقیه مى‏تواند بسیار مهم‏تر از آنها؛ یعنی حفظ مذهب و جلوگیرى از آسیب و از بین رفتن آن باشد. برخی از علما در بیان اهمیت تقیه برای حفظ اصل دین و مذهب نوشته اند: «ظاهر تعداد بسیارى از روایات نشان می دهد که تقیه مورد تأکید و اهتمام ائمه معصومین (علیهم السلام)، این نوع تقیه بوده است. بر اساس این احادیث، نفس پنهان داشتن حق در دوران حکومت حاکمان باطل، واجب است و مصلحت این پنهان‏کارى، در جنبه‏هاى سیاسى و دینى آن است. لذا بر این باور هستیم که اگر تقیه نبود، مذهب شیعه در معرض نابودی و انقراض، قرار می گرفت.[23]

مفهوم اصطلاحی تقیه در قرآن

در باره لفظ «تقیه» در قرآن، گفتنی است غیر از یک مورد که در برخی از قرائت های قرآنی به جای واژه «تقاة» در آیه «… الا ان تتقوا منهم تقاة …»؛ «… مگر اینكه از آنها بپرهیزید (و برای هدف هاى مهم ترى تقیه كنید) …»،[24] واژه «تقیة» قرائت شده،[25] هیچ مورد دیگری یافت نمی شود.

اما در مورد معنای اصطلاحی تقیه در قرآن می توان گفت: جریاناتی که در قرآن از آنها به عنوان «موارد تقیه در قرآن» نام برده شده، همان مفهوم اصطلاحی قرآن باشند.[26]

مفهوم اصطلاحی تقیه در روایات

آنچه از بررسی روایات در باب معنای اصطلاحی تقیه می توان استنباط کرد این است که، روایاتی که مؤمنان را تشویق به تقیه نموده اند، این واژه را با کلماتی مانند؛ «تُرس»؛ به معنای «سپر»، «حرز»؛ به معنای « حفظ کردن و نگه‌داشتن»[27] و «جُنَّه»؛[28] به معنای «سپر» معرفی کرده‌اند.

از این رو می توان گفت:  معنای تقیه در احادیث؛ حفظ کردن و نگه داشتن و همچنین خود را در پناه سپرِ کتمان؛ (مخفی کردن اعتقاد)، می باشد.

به عنوان مثال؛ امام صادق (علیه السلام) در مورد اهمیت، نقش و دلیل تقیه می‌‏فرماید: «پدرم هماره ‏این نکته را یادآور می‌‏شد که هیچ چیز به ‏اندازه تقیه‏ چشم مرا روشن نمی‌‏سازد؛ زیرا تقیه‏، سپر مؤمن و وسیله حفظ مؤمن است».[29]

مفهوم اصطلاحی تقیه از دیدگاه دانشمندان اسلامی

با بررسی مفهوم اصطلاحی تقیه، از دیدگاه دانشمندان اسلامی؛ (اعم از شیعه و اهل سنت)، معلوم می شود مضمون دیدگاه ها بسیار به هم نزدیک هستند.

به طور کلی می توان دیدگاه های دانشمندان شیعه و برخی از اهل اهل سنت را این گونه جمع بندی نمود: «تقیه؛ یعنی اینکه انسان به دلیل خوف از دیگران، «که فرقی هم ندارد کافر باشند یا مسلمان (البته برخی قید «ظالم» را برای کافر و مسلمان ذکر کرده اند)»، عقیده و باورهایی را که در ضمیر خود دارد، پنهان نماید، یا سخن و عملی را به دلیل حفظ جان‌، مال و ناموس خود‌، برخلاف عقیده خویش ظاهر کند.

در زیر موضوعات دیگر به برخی از نظرات علمای شیعه و اهل سنت اشاره خواهد شد.

مفهوم اصطلاحی تقیه از دیدگاه علمای شیعه

دراین گفتار کوتاه به برخی از نظرات دانشمندان و علمای شیعه در باره مفهوم اصطلاحی تقیه اشاره می شود:

  1. شیخ مفید در باره معنای اصطلاحی «تقیه» می گوید: «تقیه؛ یعنی مخفی نمودن حق و پوشاندن اعتقاد در آن و (همچنین) کتمان و پوشانیدن (اعتقاد) در برابر مخالفان و ترک اظهار حق در برابر مخالفان؛ به دلیل دفع ضررها و خطرهایی که به واسطه اظهار عقاید حق، در دین و دنیای انسان ممکن است به وجود آید.[30]
  2. شیخ انصاری و آیه الله سبحانی معنای اصطلاحی تقیه را این گونه بیان می کنند: «تقیه آن است که انسان خود را به وسیله موافقت (ظاهری) در گفتار یا عملی که مخالف حق است، از ضرر و خطر دیگران با گفتار یا رفتار مخالف حق حفظ کند».[31]
  3. معنای تقیه در نظر آیه الله سید ابو القاسم خویی چنین است: «محافظت از خویش در برابر ظالم به وسیله موافقت با او در گفتار یا عمل مخالف حق او».[32]

در جمع بندی می توان گفت: تقیه در اصطلاح؛ مخفی نمودن حق در کلام و عمل در برابر مخالفان و دشمنان به منظور دفع خطر از آنها برای حفظ جان، یدن، ناموس، آبرو و مال خویش است.

 

مفهوم اصطلاحی تقیه از دیدگاه علمای اهل سنت

دراین مقال مختصر برخی از نظرات دانشمندان و علمای اهل سنت در باره مفهوم اصطلاحی تقیه اشاره می شود:

  1. برخی از مفسران اهل سنت در تفسیر خود نوشته اند: «مدارا نمودن با کافران، ظالمان و فاسقان و نرمش با آنان و تبسم (خوش رویی) و بخشیدن مال به آنها برای جلوگیری از آزار آنها و حفظ آبرو، تقیه محسوب می شود، نه موالات و دوستی هایی که از آنها منع شده است، بلکه این امر مشروع است».[33]

از واژه‌های «مدارا» و «نرمش» که در این کلام وارد شده است به خوبی معنای اصطلاحی تقیه؛ یعنی همان حفظ جان و مال با کتمان نمودن حق و عقیده را، می توان دریافت کرد.

  1. فخر رازی ذیل آیه 28 سوره آل عمران و در باب احکام تقیه می نویسد: «حكم اول: یقینا تقيه این است که هنگامی که شخصی در بین گروهی کافر قرار گیرد و از شر آنها بر جان و مال خودش بترسد، پس می تواند با زبان با آنها کنار آمده، مدارا کند. در ادامه می گوید: این کار برای این است که با زبان خودش با آنها اظهار عداوت و دشمنی نکند. بلکه بالاتر از این جایز است کلامی به زبان آورد که در آنها این خیال را ایجاد کند که نسبت به آنها محبت و دوستی واقعی دارد، ولی آنچه در درونش می گذرد خلاف گفته زبانی او باشد. پس تقیه تأثیرش در ظاهر است نه در حالات قلبی انسان؛ (یعنی تقیه یک بیان و امر ظاهری است نه واقعی).

سپس فخر رازی در حکم چهارم تقیه می گوید: «ظاهر آيه بر این دلالت دارد که تقيه تنها در مواجهه با کفاری که بر انسان مسلط هستند، مجاز و حلال است، اما «شافعی» که یکی از پیشوایان چهارگانه مذاهب فقهی اهل سنّت، گفته است: هر زمان روابط مسلمانان با یکدیگر، مانند روابط بین مسلمانان و مشرکان شود (به این معناکه برخی از مسلمانان از ناحیه بعضی دیگر از ایشان‌، مورد اکراه و اجبار قرار گیرند)، تقیه برای ایشان مجاز است تا بدین وسیله جان خود را حفظ کنند».[34]

بر این اساس از نگاه اهل سنت تقیه عبارت است از مدارا نمودن و کنار آمدن با کافران، ظالمان و فاسقان و نرمش با آنان و بخشیدن مال به آنها برای جلوگیری از شر آنها لذا می تواند با زبان با آنها کنار آمده و مدارا کند.

تفاوت تقیه با دروغ

برخی به غلط یا از روی غرض ورزی تصور می کنند که تقیه مانند دروغ، اظهار امری بر خلاف واقع است. لذا این گونه استدلال می کنند که چون دروغ ناپسند و حرام است، پس تقیه نیز که نوعی دروغ است، مذموم و نکوهیده است.[35]

اما حقیقت این است که دروغ از اوصاف خبر است؛ یعنی وصف گفتاری است که به صورت جمله خبری بیان شده است. در حالی که تقیّه خبر نیست و حقیقت آن با حقیقت خبر متفاوت است. چرا که تقیه غالبا شکل عملی دارد؛ مانند سکوت کردن، چیزی نگفتن و نظایر آن. پس می توان گفت: دروغ مطابق‌نبودنِ خبر با واقع است، اما تقیّه خبر نیست تا با واقع مطابق نباشد، بلکه عملی است که موافق با وظیفه مکلّف و حکم ثانوى است، هرچند مخالف با حکم اوّلى باشد.[36] حُکم ثانَوی (حکم بعدی)، حکم شرعی جدیدی است که به دلیل ایجاد شرایط خاصی مثل اضطرار و عُسر و حرج، جایگزین حکم اولی موضوع می‌شود؛ مانند وجوب خوردن گوشت مردار در حالت اضطرار که در حال عادی حرام است.[37]

بر این اساس تقیّه، از جنس دروغ نیست. بعلاوه گاهی در شرایط خاص لازم است انسان دروغی را که مصلحت عمده ای در آن باشد، بگوید و در مقابل، حقیقتی را که در بیان آن فتنه ای ایجاد شود، کتمان کند.

البته باید دانست که هر دروغی را نمی توان مصلحتی نامید. همان گونه که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «کذب بد است مگر در دو مورد: 1. با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند. 2. با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند».[38]

از مطالبی که گذشت می توان نتیجه گرفت: بخش کوچکی از انواع تقیه که به صورت گفتاری است، مصداق دروغ مصلحتی است و چون دروغ مصلحتی واقعی، جایز است، تقیه نیز جایز و در مواردی لازم خواهد بود.

تفاوت تقیه با توریه

در باب معنای لغوی توریه گفته شده: توریه، در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است.[39] «توریه» (بر وزن توصیه) که گاهى از آن تعبیر به «معاریض» نیز مى شود، این است: سخنى بگویند که ظاهرى دارد، اما منظورِ گوینده، چیز دیگرى غیر از ظاهر آن است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود. به عنوان مثال کسى از شخصى سؤال مى کند: کى از سفر آمدى؟ او پاسخ مى دهد: پیش از غروب، در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام، کمى قبل از غروب را مى فهمد، در حالى که گوینده، قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آن هم قبل از غروب است!.

یا کسى از دیگرى سؤال مى کند، غذا خورده‌اى؟ مى‌گوید: آرى، شنونده از این سخن، چنین مى فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است، دیروز غذا خورده است.

این نکته در کتب فقهى مطرح است که: آیا توریه دروغ محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقیهان بزرگ؛ از جمله «شیخ انصارى» معتقد است: توریه جزء دروغ نیست، نه عرفاً کذب بر آن صادق است و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده که از ایشان سؤل شد: «الرَّجُل یُسْتَاْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَهِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ (علیه السلام) لَا بَاْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ «کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است). امام (علیه السلام) فرمود: این دروغ نیست».[40]

اما، حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد، و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معناى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معناى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست؛ مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنا شود، در حالى که گوینده نظرش معناى دیگرى باشد.

در حالات «سعید بن جبیر» آمده است: «حجاج» از او پرسید: نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان، شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد؛ زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! قرآن مجید مى فرماید: «ثُمَّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ».[41]

از آنچه بیان شد بر می آید که خوف و ترس در توریه کردن آن چنان تأثیری ندارد. در حالی که در بسیاری از موارد شخص تقیه کننده از خوف جان، دین و اعتقاد، مال و عِرض خود و دیگران،تقیه می کند. پس در واقع مقصود از تقیه، حفظ نمودن خود از ضرر دیگران است از طریق همراهى نمودن با او در سخن یا عملى که با حق، مخالف است. در حالی که در توریه می تواند جای هیچ گونه ترسی نباشد.

به طور کلی می توان گفت: رابطه تقیه با توریه از نظر منطقی، عموم و خصوص من وجه است. به این صورت که بگوییم توریه از ابزارهای تقیه است؛ یعنی در برخی از موارد در موضع تقیه بنا بر حسب شرایط می توان از توریه و یا از تقیه استفاده نمود. البته تقیه بنا بر موقعیت های مختلف، دارای ابزار مختلفی است؛ مثل اینکه در مواقع مقتضی دروغ هم می تواند از ابزار تقیه محسوب شود.

 

ارتباط معنای اصطلاحی تقیه با معنای لغوی آن

همان طور که در بحث معنای لغوی تقیه اشاره شده است، چند تعریف بسیار نزدیک به هم برای آن ذکر شده که عبارتند از:«تقیه به معنای؛ پرهیز، نگاه داری و پنهان کردن است».[42] «تقیه به معنای؛ حفظ و نگهداری چیزی از آنچه که برای آن ضرر داشته و موجب آزار آن چیز باشد».[43] «تقیه به معنای؛ صیانت، خودنگهداری و محافظت از خویش است».[44] برخی از فقیهان گفته اند: « تقیه به معنای صيانت، حفظ و نگهداری از ضرر است.[45]

در معنای اصطلاحی تقیه گفته شده تقیه عبارت است از: «مخفی کردن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن باشد».[46]

همچنین در معنای اصطلاحی تقیه گفته شده: «تقیه؛ یعنی مخفی نمودن حق و پوشاندن اعتقاد در آن و (همچنین) کتمان و پوشانیدن (اعتقاد) در برابر مخالفان و ترک اظهار حق در برابر آنها؛ به دلیل دفع ضررها و خطرهایی که به واسطه اظهار عقاید حق، در دین و دنیای انسان ممکن است به وجود آید.[47]

با در نظر گرفتن معنای لغوی تقیه که همان «نگهداری، صیانت و محافظت» است و همچنین معنای اصطلاحی تقیه؛ یعنی «کتمان حق و اعتقاد برای حفظ جان و مال و ناموس انسان»، می توان گفت: ارتباط معنای اصطلاحی تقیه با معنای لغوی آن در «صیانت و نگهداری» است. در معنای لغوی تقیه، بحث حفظ، نگهداری و صیانت مطرح است و در معنای اصطلاحی نیز نتیجه تقیه، حفظ جان و مال و ناموس انسان است. لذا این دو از این جهت در ارتباط هستند.

کتابنامه مقاله مفهوم تقیه

  1. قرآن کریم.
  2. ابن اثير، مبارك بن محمد؛ النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد؛ موسسه مطبوعاتي اسماعيليان‏، چاپ چهارم، قم، 1367 ش‏.
  3. ابن تيمية، احمد بن عبدالحلیم؛ مختصر منهاج السنة؛ مختصر کننده: الغنيمان، عبد الله بن محمد؛ دار الصديق للنشر والتوزيع، صنعاء، چاپ دوم، جمهوري يمن، 1426 ق / 2005 م.
  4. ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب؛ دار صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414 ق.
  5. ارمي شافعي، محمد الأمين بن عبد الله؛ تفسير حدائق الروح والريحان في روابي علوم القرآن، إشراف و مراجعة: هاشم محمد، علي بن حسين؛ دار طوق النجاة، چاپ اول، بيروت، لبنان، 1421 ق / 2001 م.
  6. انصارى، مرتضى بن محمد، رسائل فقهية؛ محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌ جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى؛ كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى‌، چاپ اول،‌ قم، ايران، 1414 ق.
  7. حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعة، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)؛ ‏مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏)، قم، 1409 ق.
  8. خمينى، سيد روح اللّٰه؛ الرسائل العشرة؛‌ محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (قدس سره)؛ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول،‌ قم، ايران، 1420 ق‌.
  9. خويى موسوی، سيد ابو القاسم؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی؛ مقرِّر: غروى‌، ميرزا على؛ بی نا، چاپ اول، قم، ايران، 1418 ق.
  10. خويى موسوی، سيد ابو القاسم؛ مصباح الفقاهة (المكاسب)؛ مقرِّر: توحيدى‌، محمد على؛ بی نا، بی جا، بی تا؛ نرم افزار جامع فقه اهل بیت.
  11. رازى، محمد بن عمر؛ مفاتيح الغيب؛ دار احياء التراث العربى، چاپ سوم، بيروت، 1420 ق.
  12. راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ دار القلم‏، چاپ اول، بيروت، 1412 ق.‏
  13. سایت اسلام کوئست.
  14. سایت مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام).
  15. سایت ویکی شیعه.
  16. سبحانى‌ تبريزى، جعفر؛ الاعتصام بالكتاب و السنة؛ بی نا، چاپ اول، قم، ايران، بی تا؛ نرم افزار جامع فقه اهل بیت.‌
  17. شعيري، محمد بن محمد؛ جامع الأخبار؛ مطبعة حيدرية، نجف، بى تا.
  18. صفری، نعمت الله؛ نقش تقيه در استنباط؛ بوستان کتاب قم زیر نظر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، قم، 1384 ش.
  19. طريحى، فخر الدين بن محمد؛ مجمع البحرين؛ محقق / مصحح: حسينى اشكورى، احمد؛ مرتضوي، چاپ سوم، تهران، 1375 ش.‏
  20. عسقلاني، أحمد بن علي؛ فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ مصحح: الخطيب، محب الدين؛ تعليقات: بن باز، عبد العزيز؛ ناشر: دار المعرفة، بيروت، 1379 ق.
  21. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العين؛ نشر هجرت‏، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
  22. فيومى، أحمد بن محمد؛ المصباح المنير في غريب الشرح الكبير؛ مؤسسه دار الهجرة، چاپ دوم، قم، 1414 ق.
  23. كركى (محقق ثانى)، على بن حسين؛ رسائل المحقق الكركي؛‌ محقق/ مصحح: حسون‌، محمد؛ كتابخانه آية الله مرعشى نجفى و دفتر نشر اسلامى،‌ چاپ اول،‌ قم، ايران، 1409 ق.
  24. كلينى، محمد بن يعقوب؛ کافی؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم‏، ‏تهران، 1407 ق.
  25. مراغى، احمد بن مصطفى؛ تفسير المراغى؛ داراحياء التراث العربى، بيروت، بی تا.
  26. مشکینی، میرزا علی؛ مصطلحات الفقه؛ بی نا، بی جا، بی تا؛ نرم افزار جامع فقه اهل البیت (علیهم السلام).
  27. مفيد، محمد بن محمد؛ تصحيح اعتقادات الإمامية؛ محقق / مصحح: درگاهى، حسين؛ كنگره شيخ مفيد، چاپ دوم، قم‏، ايران، 1414 ق.
  28. مكارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  29. موسوى‌ بجنوردى، سيد حسن بن آقا بزرگ؛ القواعد الفقهية؛ محقق/ مصحح: مهريزى، مهدى، درايتى‌، محمد حسن؛ الهادی‌، چاپ اول، قم، ايران، 1419 ق‌.
  30. نرم افزار المکتبه الشامله.

[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 15، ص 402.

[2]. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ص 669؛ طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، محقق / مصحح: حسينى اشكورى، احمد، مجمع البحرین، ج 1، ص 452.‏

[3]. ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد، ج 1، ص 193‏.

[4]. همان، ج 5، ص 217.

[5]. آل عمران، 28.

[6]. لسان العرب، ج 15، ص 402.

[7]. المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ص 669؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 452.‏

[8]. همان.

[9]. انصارى، مرتضى بن محمد،‌ رسائل فقهية، محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌، ص 71.‌

[10]. موسوى‌ بجنوردى، سيد حسن بن آقا بزرگ، القواعد الفقهية‌، محقق/ مصحح: مهريزى، مهدى، درايتى‌، محمد حسن، ج 5، ص 49‌.

[11]. خويى، سيد ابو القاسم موسوى‌، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، مقرِّر: غروى‌، ميرزا على، ج 4، ص 253.

[12]. مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه، ص 159؛ نرم افزار جامع فقه اهل البیت (علیهم السلام).

[13]. آل عمران، 28.

[14]. لسان العرب، ج 15، ص 402.

[15]. همان.

[16]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 881.‏

[17]. النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج 5، ص 217.

[18]. التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج 4، ص 253.

[19]. كركى (محقق ثانى)، على بن حسين، رسائل المحقق الكركي،‌ محقق/ مصحح: حسون‌، محمد، ج 2، ص 51.

[20]. انصارى، مرتضى بن محمد، رسائل فقهية، محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌ جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى، ص 71.

[21]. عسقلاني، أحمد بن علي، فتح الباري شرح صحيح البخاري، مصحح: الخطيب، محب الدين، تعليقات: بن باز، عبد العزيز، ج 12، ص 314.

[22]. با استفاده از «مقاله مبانی فقهی تقيه مداراتی» تألیف «سيد محمد يعقوب موسوی «سنگلاخی» سایت مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام)؛ صفری، نعمت الله، نقش تقيه در استنباط، ص 51.

[23]. خمينى، سيد روح اللّٰه، الرسائل العشرة،‌ محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (قدس سره)، ص 34‌.

[24]. آل عمران، 28.

[25]. لسان العرب، ج 15، ص 402.

[26]. ر. ک: بقره، 195؛ آل عمران، 28؛ انعام، 108؛ انعام، 76 – 78؛ نحل، 106؛ کهف، 19 و 20؛ انبیاء، 63؛ یس، 13؛ صافات، 89؛ مؤمن (غافر)، 28.

[27]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 2، ص 221.

[28]. همان، ج 2، ص 220.

[29]. همان.

[30]. مفيد، محمد بن محمد، تصحيح اعتقادات الإمامية، محقق / مصحح: درگاهى، حسين‏، ص 137.

[31]. شیخ انصارى، مرتضى بن محمد، رسائل فقهية، محقق / مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌، ص 71؛ سبحانى‌ تبريزى، جعفر، الاعتصام بالكتاب و السنة، ص 316.

[32]. خويى، سيد ابو القاسم موسوى‌، مصباح الفقاهة (المكاسب)، مقرِّر: توحيدى‌، محمد على‌، ج 1، ص 453.

[33]. مراغى، احمد بن مصطفى، تفسير المراغى، ج 3، ص137؛ ارمي شافعي، محمد الأمين بن عبد الله، تفسير حدائق الروح والريحان في روابي علوم القرآن، إشراف و مراجعة: هاشم محمد، علي بن حسين، ج 4، ص 258.

[34]. فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج 8، ص 193.

[35]. ابن تيمية، احمد بن عبدالحلیم، مختصر منهاج السنة، مختصر کننده: الغنيمان، عبد الله بن محمد، ج 1، ص 30، دار الصديق للنشر والتوزيع، صنعاء، چاپ دوم، جمهوري يمن، 1426 ق / 2005 م؛ نرم افزار المکتبه الشامله.

[36]. در حال تقیّه، وظیفه عوض مى‏شود و حکم خدا بر طبق تقیّه قرار مى‏گیرد. این وظیفه اخیر ،یک «حکم ثانوى» (در مقابل حکم اوّلى قبل از تقیه) است. همانند دیگر احکام ثانویه از قواعد فقهی؛ مانند نفى ضرر، نفى حرج، اضطرار، اکراه و … استفاده می شود. در تمام این حالات، حکم واقعى عوض مى‏شود و حکم تغییر یافته، «وظیفه» به حساب مى‏آید. از این رو هر مسلمانی که وظیفه اش تقیه است باید رفتار خود را بر طبق آن قرار دهد؛ با استفاده از سایت اسلام کوئست سؤال 3022.

[37]. سایت ویکی شیعه.

[38]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 148.

[39]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، ج 8، ص 300؛ ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، ج 15، ص 389.

[40]. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)، ج 12، ص 254‏؛ مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 95.

[41]. انعام، 1؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 96.

[42]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 15، ص 402.

[43]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 881.‏

[44]. ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد، ج 5، ص 217‏.

[45]. خويى، سيد ابو القاسم موسوى‌، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، مقرِّر: غروى‌، ميرزا على، ج 4، ص 253.

[46]. «مقاله مبانی فقهی تقيه مداراتی» تألیف «سيد محمد يعقوب موسوی «سنگلاخی» سایت مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام)؛ صفری، نعمت الله، نقش تقيه در استنباط، ص 51.

[47]. مفيد، محمد بن محمد، تصحيح اعتقادات الإمامية، محقق / مصحح: درگاهى، حسين‏، ص 137.