غزوه تبوک
تاریخ: ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ در باب: تبوکمنطقه “تبوک” در نوار مرزى حجاز و شام ،دورترین نقطهاى بود که پیامبر (ص) در غزوات خود به آنجا گام نهاد، این کلمه در اصل نام قلعه محکم و بلندى بود که در نوار مرزى حجاز و شام قرار داشت.
غزوه تبوک در سال نهم هجرت واقع شده است. جبهه مقابل اسلام و مسلمانان در این غزوه روم شرقى بود؛ زیرا در صدر اسلام کشور سوریه از مستعمرات امپراتورى روم به شمار مىرفت و فرمانرواى شام از دست نشاندگان امپراطور روم بود. امپراتورى روم که خود را با موج تازهاى روبرو مىدید و از نفوذ آیین الاهى اسلام هراسان بود، تصمیم گرفت پیش دستى کند و با یک حمله عظیم، مسلمانان را نابود کند.
این کشور سپاهى در حدود چهل هزار نفر با اسلحه کافى و مجهز، آن چنان که درخور دولت نیرومندى همانند امپراطورى روم در آن زمان بود، گردآورى کرد و در مرز حجاز متمرکز ساخت، این خبر به وسیله مسافران به گوش پیامبر (ص) رسید. پیامبر براى این که درس عبرتى به روم و سایر همسایگان دهد بىدرنگ فرمان آماده باش صادر کردند.! چیزى نگذشت که سى هزار نفر براى پیکار با رومیان آماده شدند که از میان آنها ده هزار سوار و بیست هزار پیاده بود. این در شرایطی بود که هوا به شدت گرم ، انبارها از مواد غذایى خالى و محصولات کشاورزى آن سال هنوز جمعآورى نشده بود. با چنین و ضعیتی، گرچه حرکت به سوی جبهه براى مسلمانان بسیار مشکل بود، ولى چون فرمان خدا و پیامبر (ص )است باید حرکت کرد، و بیابان طولانى و پر مخاطره میان مدینه و تبوک را پیمود!.
این لشکر که به خاطر مشکلات زیاد اقتصادى، طولانى بودن مسیر، وزش بادهاى سوزان، طوفان هاى کشنده شن، نداشتن مرکب کافى و … به جیش العسره! (لشکر مشکلات!) معروف شد، تمام سختىها را تحمل کرد و در آغاز ماه شعبان، سال نهم هجرت، به سرزمین تبوک رسید، اما در آن جا اثری از سپاهیان روم نبود.!!
گویا هنگامى که سپاه روم از حرکت سپاه عظیم اسلام با آن شهامت و شجاعت عجیبى که در جنگ ها نشان داده بودند و کم و بیش به گوش رومیان رسیده بود با خبر شدند، صلاح در این دیدند که ارتش خویش را به درون کشور فرا خوانده چنین وانمود کنند که خبر تمرکز ارتش روم در مرزها به قصد حمله به مدینه، شایعۀ بىاساسى بیش نبوده است، چرا که از دست زدن به چنین جنگ خطرناکى که مستمسک و مجوزى نیز نداشت وحشت داشتند.
ولى حضور سپاه اسلام با این سرعت در میدان تبوک چند درس به دشمنان اسلام داد:
اولا. این موضوع به ثبوت رسید که روحیه جنگى سربازان اسلام آن چنان قوى است که از درگیرى با نیرومندترین ارتش آن زمان نیز بیمى ندارد.
ثانیا. بسیارى از قبائل و امراى اطراف تبوک به خدمت پیامبر (ص )آمدند و پیمان عدم تعرض با پیامبر (ص) امضا کردند و فکر مسلمانان از ناحیه آنان آسوده شد.
ثالثا. امواج اسلام به داخل مرزهاى امپراطورى روم نفوذ کرد و به عنوان یک واقعه مهم روز، این صدا همه جا پیچید، و زمینه را براى توجه رومیان به اسلام فراهم ساخت.
رابعا. مسلمانان با پیمودن این راه و تحمل آن زحمات، راه را براى فتح شام در آینده هموار ساختند و معلوم شد که این راه، سرانجام پیمودنى است.
و این فوائد بزرگ چیزى بود که به زحمت لشکرکشى مىارزید.
به هر حال پیامبر (ص )با سپاهیان خود طبق سنتى که داشت مشورت کرد که آیا به پیشروى ادامه دهیم یا بازگردیم، رأى بیشتر آنها بر آن قرار گرفت که بازگشت بهتر است و با روح برنامههاى اسلامى سازگارتر، به خصوص که سپاهیان اسلام بر اثر مشقت طاقتفرساى راه، خسته و کوفته شده بودند، و مقاومت جسمانى آنها تضعیف شده بود. پیامبر (ص )این نظر را تصویب کرد و سپاه اسلام به مدینه بازگشت.
در این غزوه پیامبر (ص) امام على (ع) را به جاى خود در مدینه گذارده بود، و این تنها غزوهاى بود که على (ع) در آن شرکت نکرد.
این اقدام پیامبر (ص) یک اقدام بسیار به جا و ضرورى بود؛ زیرا بسیار محتمل بود بعضى از بازماندگان مشرکان و یا منافقان مدینه که به بهانههایى از شرکت در میدان تبوک سر باز زده بودند، از غیبت طولانى پیامبر (ص )و سربازانش استفاده کنند، و به مدینه حملهور شوند، زنان و کودکان را بکشند و مدینه را ویران سازند، ولى وجود امام على (ع) در مدینه سدّ نیرومندى در برابر توطئههاى آنها بود. حدیث معروف «منزلت» در همین باره است که پیامبر اکرم به على(ع)فرمود: «أَما تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنّى بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى.» «آیا خشنود نیستى که منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آن که پس از من پیامبرى نیست».
همان طور که گفته شد، مسیر حرکت، بسیار طولانى و پرزحمت بود؛ از این رو وقایع تاریخى متعددى اتفاق افتاد که بسیار آموزنده است. در این جا به یک واقعه اشاره مىکنیم:
پس از دستور بسیج عمومى براى حرکت، سه نفر به نام هاى کعب، هلال و مره سرپیچى کردند و آسودگى را بر رنج سفر ترجیح دادند. رسول خدا (ص) چون به تبوک رسیدند، پرسیدند: کعب چه کرد؟ پاسخ شنیدند: جامههاى فاخر و تکبر، او را در مدینه نگه داشت. پس از بازگشت، رسول گرامى (ص) دستور دادند تا مسلمانان از سخن گفتن با این سه نفر خوددارى کنند .
همه از آنان دورى کردند و بدین ترتیب مدینه، درگیر یک مبارزه منفى علیه کسانى شد که بدون هیچ عذر و بهانهاى، جهاد را ترک کرده بودند .روزها بدین منوال مىگذشت.
پادشاه غسانى که از مخالفین اسلام بود، نامهاى به کعب نوشت که در آن چنین آمده بود: شنیدهام که سرورت به تو ستم کرده است و بر تو نیز تحمل رسوایى و خوارى واجب نیست؛ نزد ما بیا تا تو را همراهى کنیم! او بدین ترتیب مىخواست از آب گل آلود ماهى بگیرد و ناراضیان داخلى را به سمت خود جذب کند، ولى کعب بسیار ناراحت شد و نامه را در تنور افکند و آتش زد و با هوشیارى، دعوت دشمن خدا را رد کرد.
پس از ۴۰ روز، رسول خدا (ص) دستور دادند که همسران این سه نفر نیز باید از آنان کنارهگیرى کنند و این، وضعیت را بر آنان سختتر کرد. ده روز دیگر گذشت، به طورى که عرصه بر آنان تنگ شد و کارى جز اظهار ندامت و پشیمانى نداشتند تا آن که پس از ۵۰ روز از این واقعه، با نزول آیه ۱۱۸ سوره توبه، پیک وحى، توبه آنان را پذیرفته اعلام کرد.
برای آگاهی بیشتر به منابع زیر: الذهبى شمس الدین محمد بن احمد (م ۷۴۸)، تاریخالإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام ،ج۲،ص:۶۲۷، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیه، ۱۴۱۳/۱۹۹۳٫؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۸، ص: ۱۷۸- ۱۷۶، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ ش، چاپ: اول آیتى (ره) ، دکتر محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام ؛ سبحانى جعفر ، فروغ ابدیت؛ مراجعه فرمائید.
- ADD TO YAHOO
- ADD TO STUMBLEUPON
- ADD TO DELECIOUS
- ADD_TO_FRIENDFEED
- ADD TO LINKEDIN
- ADD TO TWITTER
- ADD TO FACEBOOK
- ADD TO GOOGLE PLUS
- ADD TO CLOOB
ثبت نظر