کپی شد
ویژگیهای شخصیتی ذوالقرنین
از مجموع آیاتی که خداوند متعال در سوره مبارکه کهف در داستان جناب ذو القرنین بیان میکند، چند ویژگی برای ایشان استفاده مىشود:
1. صاحب اين قصه (ذو القرنین)، قبل از اين كه داستانش در قرآن، بیان، و توسط پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله) برای مردم تلاوت شود، بلكه حتى در زمان زندگىاش، ذو القرنين ناميده مىشده است.[1] اين نكته از سیاق این آیات و از جملات «عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ»، «قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ» و «قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ»، به خوبى استفاده مىشود. از جمله اول برمىآيد كه در عصر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) قبل از نزول اين قصه، چنين اسمى بر سر زبانها بوده كه از آن حضرت داستانش را پرسيدهاند و از دو جمله بعدى به خوبى معلوم مىشود كه اسمش همين بوده كه با آن خطابش كردهاند.[2]
2. او مردى مؤمن به خدا و روز جزاء و متدين به دين حق بوده است. قرآن كريم می فرماید: «هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا[3]؛ (ذو القرنين) گفت: اين رحمتى از جانب پروردگار من است، پس آن گاه كه وعده پروردگارم (قيامت) فرا رسد، آن (سدّ آهنين) را خرد میگرداند و وعده پروردگار من حقّ است» و همچنین فرموده است: «أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً …؛[4] (ذو القرنين) گفت: امّا هر كس ستمكارى (كفر و شرک) ورزد، به زودى عذابش میكنيم، سپس به سوى پروردگارش بازگردانده مىشود، آن گاه او را به عذابى سخت معذّب مىكند…».
گذشته از اين آیات، آيه «قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً؛[5] گفتيم: اى ذو القرنين! يا (اين قوم كافر را) عذاب مىكنى، يا در ميانشان رفتار نیكو پيش مىگيری»، خود، شاهد بر مزيد كرامت و مقام دينى ذوالقرنین مىباشد و مىفهماند كه او به وحى، يا الهام و يا به وسيله پيامبرى از پيامبران تأييد مىشده است.[6]
3. او از كسانى بوده كه خداوند خير دنيا و آخرت را برايش جمع كرده بود: اما خير دنيا، براى اين كه خداوند سلطنتى به او داده بود كه میتوانست با آن به مغرب و مشرق زمین برود و هيچ چيز جلوگيرش نشود، بلكه تمامى اسباب، مسخر و زبون او باشند، اما خیر آخرت، براى اين كه او در بین بشر، بسط عدالت و اقامه حق نموده، به صلح و عفو و رفق و كرامت نفس و گستردن خير و دفع شر در ميان بشر رفتار كرد، كه همه اينها از آيه «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً»،[7] استفاده مىشود. علاوه بر این، طبق آن چه از سیاق داستان وی بر مىآيد، خداوند متعال، سیطره و حکومت جسمانى و روحانى به او ارزانى داشته بود. [8]
4. او در ميان دو كوه، سدی از پارههاى آهن و مس مذاب بنا كرده که در مشرق و مغرب عالم نبوده و بين دو كوه را كه مثل دو ديوار بودهاند، به صورت يک ديوار ممتد در آورد.[9]
[1]. منظور این است که این وصف برای وی بوده است و لو این که در زبان های دیگر شاید از کلمات مترادف مثل صاحب «دو گیسو» استفاده میشد.
[2]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، الميزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 13، ص 522 و 523.
[3]. کهف، 87.
[4]. همان، 98.
[5]. همان، 86.
[6]. ر.ک: الميزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 13، ص 523.
[7]. کهف، 84.
[8]. ر.ک: الميزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 13، ص 523.
[9]. ر.ک: همان.