Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

‏سفر ذو القرنین به کوه های یأجوج و مأجوج

ذوالقرنین بعد از مسافرت به نقطه پایانی  مشرق، دوباره حرکت کرد، سرزمین‌ها را طی کرد تا به تنگه ای در میان یک سد طبیعی طولانی رسید. این سد طبیعی، احتمالا کوه هایی بوده که همچون یک دیوار عظیم بین دو منطقه فاصله انداخته بودند و تنها راه ارتباطی بین آن دو منطقه، تنگه ای بیش نبوده است؛ تنگه ای که آن رشته کوه های طولانی را دو نیم کرده و تبدیل به دو دیوار می کرده است. ظاهرا کلمه «سدین؛ یعنی دو سد»[1] در قرآن به همین معنا است:

«[باز] از اسباب مهمّى [كه در اختيار داشت] استفاده كرد؛[2] همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى‏فهميدند ]و زبانشان مخصوص خودشان بود[»[3] نزدیک آن تنگه، گروهی از مردم زندگی می کردند، این همان تنگه ای است که به درخواست مردم ساکن آن منطقه، سد ذو القرنین بر آن ساخته شد.

مردمی که نزدیک آن تنگه زندگی می کردند، از نظر درک و فهم، افراد بسیار ساده ای بودند.  علامه طباطبایی در توضیح آیه کریمه که می فرماید: «… و در كنار آن دو ]كوه[ قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى‏فهميدند ]و زبانشان مخصوص خودشان بود[!»[4] چنین می گوید: «این جمله کنایه از سادگی و بساطت فهم آن مردم است و چه بسا گفته‏اند: كنايه از عجيب و غريب بودن لغت و زبان آنان است، كه گويا از لغت ذو القرنين و مردمش بيگانه بوده‏ اند، ولى اين قول، بعيد است».[5]

اما در عین حال که در این حد از فهم و سادگی بودند، با دیدن ذوالقرنین و شناخت توانایی های او، از وی درخواست ساختن سدی کردند و از پیشنهاد پرداخت دستمزد به ذوالقرنین، معلوم می شود که  دارای فهم اقتصادی بوده  و امکانات اقتصادی هم داشته اند.

همچنین از نظر نیروی کار، شناخت آهن و فلزها و توانایی و امکان بهره برداری از آن، در حد قابل قبولی بوده اند که جزئیات آن در ضمن داستان سد سازی معلوم آمده است.[6]


[1]. کهف، 93.

[2]. همان، 92.

[3]. همان، 93.

[4]. همان.

[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه: موسوى همدانى سيد محمد باقر، ج 13، ص 503.