کپی شد
روابط بنی امیّه با سایر اقوام
برخی منابع به گونهای برجسته از رقابت امیّه (جد امویان)، با هاشم بن عبد مناف، جد اعلای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و فرزندان ایشان با یکدیگر در دوره جاهلی سخن گفتهاند. چنان که امیّه به هاشم؛ به این دلیل که با اقدامهای شایستهاش، منزلت اجتماعی فوقالعادهای یافته بود، حسادت میورزید؛ از این رو در این راستا کارهای بی ثمری انجام داد. سرانجام این رقابت و نزاع با داوری کاهنی از قبیله خزاعه به نفع هاشم پایان یافت و امیه به مدت ۱۰ سال، طبق شرط از پیش تعیین شده، به شام تبعید شد.[1] مشابه چنین گزارشی درباره حرب فرزند امیه نیز وجود دارد. نقل شده: وی به مقام و موقعیت عبدالمطلب بن هاشم (جدّ رسول خدا صلی الله علیه و آله) رشک می برد و او نیز همانند پدرش، پس از داوری محکوم گردید.[2]
به موجب گزارش ابن خلدون، در آن دوره جمعیت بنی امیه بر بنی هاشم فزونی داشته است.[3] در درگیریها و اختلافات میان بنی امیه و بنی هاشم که هر دو از شاخههای بنی عبد مناف بودند، شاخه بنی نوفل بن عبد مناف در کنار بنی امیه[4] و شاخه بنی مطلب بن عبد مناف در کنار بنی هاشم قرار گرفتند، به نحوی که در محاصره اقتصادی قریش، اینان در کنار هم بودند.[5] به رغم این همه، گاه پیوندهایی نیز بین بنی امیه و بنی هاشم برقرار میشد، چنانکه ابولهب؛ عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با ام جمیل (حمالة الحطب)؛ خواهر ابوسفیان ازدواج کرده بود.[6] همچنین زینب؛ دختر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، با ابوالعاص بن ربیع عبشمی (جزو گروه اعیاص از فرزندان امیه)، پیمان زناشویی داشت.[7]
در خصوص ارتباط بنی امیّه و درگیری مستقیم آنها با دیگر قبایل، می توان از درگیری آنان با «بنی زهره» و «بنی عدی» یاد کرد. به موجب خبری، نزاعی میان بنی امیه و بنی زهره روی داد. بنی امیه که خود را قدرتمندتر از رقیب می دیدند، در صدد اخراج ایشان از مکه برآمدند، اما با حمایت بنوسهم از تیرههای مطرح قریش، از بنی زهره که خویشاوند آنان بودند، امویان ناکام ماندند.[8] از نزاع بنی امیه با بنی عدی بن کعب نیز گزارشی ارائه شده است.[9]
از ارتباط و نزاع بنی امیه با بنومخزوم، از دیگر شاخههای پر نفوذ قریش، در گزارشی کوتاه و مبهم آمده است: فردی از کنانه، همپیمان مخزومیها، با فردی از بنی زبید، همپیمان بنی امیه، به تفاخر پرداختند. در پی آن، گروهی از دو طرف نزد حِجر اسماعیل اجتماع کرده، برتری خود را به رخ یکدیگر کشیدند. با اوج گرفتن نزاع، برای داوری نزد یکی از کاهنان (سطیح کاهن) رفتند، وی نیز به نفع بنو مخزوم حکم کرد.[10]
[1]. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 62؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 253؛ ابن حبیب البغدادی، محمد، المنمق فى اخبار قریش، تحقیق: فاروق، خورشید احمد، ص 97 – 100.
[2]. الطبقات الكبرى، همان، ص 70 و 71؛ تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، همان، ص 253 و 254؛ كتاب المنمق فى اخبار قریش، همان، ص 90، 91 و 364.
[3]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقیق: شحادة، خلیل، ج 3، ص 3.
[4]. تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، ج 2، ص 247 – 249.
[5]. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 31.
[6]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفى، و الأبیارى، ابراهیم، و شلبى، عبد الحفیظ، ج ۱، ص ۳۵۴ – ۳۵۵؛ الطبقات الكبرى، ج 8، ص 40 و 41.
[7]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، تحقیق: البجاوى، على محمد، ج 4، ص 1701.
[8]. مقریزی شافعی، احمد بن علی، النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیة و بنی هاشم، محقق: مونس، حسین، ص 41.
[9]. المنمق فى اخبار قریش، تحقیق: فاروق، خورشید احمد، ص 94.
[10]. همان، ص 104 – 106.