Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

‏حوادث و وقایع برجستۀ قم

در سال ۲۳ یا ۲۴ هجرى، ابوموسى اشعرى بخشى از سپاه تحت فرماندهى خود را به سرکردگى «احنف بن قیس» روانهٔ فتح منطقهٔ قم نمود. بدین ترتیب، قم در زمان عمر (خلیفه دوم) به دست مسلمانان افتاد و همزمان با اصفهان فتح شد.

ورود اعراب اشعرى به قم، مورد استقبال اهالى بومى زرتشتى آن واقع شد. یکى از علل این استقبال را، هجوم پى در پى جنگل ‌نشینان دیلمى به این نواحى ذکر مى ‌کنند. با آمدن افراد قبیلهٔ اشعرى از کوفه به قم و اسکان آن‌ها در این منطقه، قم به تدریج، به شهر تبدیل شد. عرب‌ هاى اشعرى و ساکنان زرتشتى قم نتوانستند تا مدت زیادى با یکدیگر سازش کنند و دوستى‌ هاى اولیه دوامى پیدا نکرد. عاقبت این ناسازگارى، به شکست قطعى زرتشتیان و تسلط اشعریان مسلمان بر قم منجر شد.

پس از تسلط اشعرى‌‌ ها، عرب ‌هاى بیشترى به قم آمدند و به تدریج روستاها و مزارع بیشترى را بدست آوردند و بالاخره بر سرزمین قم مسلط شدند. در این دوره، قم پناهگاه نسبتاً امنى براى طالبیان و علویان گردید؛ زیرا اشعرى ‌ها با توجه به گرایشاتى که داشتند، از ورود علویان حمایت و استقبال مى ‌کردند و لذا استقرار اشعرى‌ ها در قم از عوامل توجه و هجرت علویان به این شهر گردید.

عرب ‌هاى اشعرى تا زمانى که متحد بودند، قدرت مطلقه ‌اى داشتند و حتى در برابر خلفا نیز سر تسلیم فرود نمى ‌آوردند، خراج نمى‌ پرداختند، ‌ فرستادگان خلفا را به شهر راه نمى ‌دادند و به طور آشکار به نشر گرایشات علوى مى ‌پرداختند، اما به تدریج میان آن‌ها اختلاف افتاد و دیگران بر ایشان غلبه یافتند.

در قرون اولیهٔ اسلام، علویان و شیعیان با بی رحمانه ‌ترین وضع، تحت تعقیب و آزار حکام اموى و عباسى بودند. تعقیب و آزار خلفا از یک سو و انگیزهٔ تبلیغ گرایشات علوى از سوى دیگر، سبب گردید که آنان به مناطق دوردست سرزمین ‌هاى اسلامى آن روزگار هجرت کنند. ایران و شهرهاى آن از جمله قم از مناطق مهمى بود که علویان پیوسته به سوى آن هجرت کردند.

با حضور علویان در قم، این شهر به یک کانون مخالف بغداد تبدیل شد. قیام علیه عامل هارون، یکى از شورش‌ هاى معروف در قم بود. در طى این قیام، مردم به دارالحکومه حمله ‌ور شده و «عاصم بن کوشید» را به ضرب تیغ و خنجر از پاى درآوردند. این قیام منجر به «جدا شدن قم از اصفهان» شد.

مردم قم بر ضد مأمون نیز دست به شورش زدند. این شورش زمانى روى داد که امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسید و مأمون از مرو به بغداد بازگشت. مردم قم او را قاتل امام خویش مى‌ دانستند؛ لذا سر به شورش برداشته و حدود هفت سال از پرداخت خراج خوددارى کردند.

مأمون براى سرکوبى شورش قم، «على بن هشام» را با لشکر نیرومندى به جانب قم فرستاد تا شورشیان را سرکوب و خراجى را که از سال ۲۰۴ – ۲۱۱ نپرداخته بودند، بستاند. به دستور «على بن هشام» تعدادى از سران اشعرى و بزرگان شهر اعدام شدند. دیوارى را که بر گرداگرد شهر بود (باروى شهر)، با خاک یکسان کرده خراج هفت ساله را هم با ستم و زور از مردم گرفتند. على بن هشام بعد از سرکوب شورش، فردى به نام «على بن عیسى طلحی» را به حکومت قم گماشت و خود به بغداد بازگشت. اما چند سالى نگذشت که مردم بار دیگر شورش کرده عامل خلیفه را از قم بیرون نمودند. مأمون دوباره فردى را مأمور سرکوبى این شورش و اخذ مالیات وصول نشده کرد. این بار فردى که مأمور سرکوبى شد، با برخى از بزرگان شهر آشنایى داشت؛ لذا مسئله را با مسالمت‌ حل کرد.

مردم قم پس از چندى با شنیدن خبر فوت مأمون، دوباره دست به شورش زدند. در طى این شورش که در سال ۲۱۶ روى داد، اهل قم به دارالحکومه حمله ‌ور شده عامل خلیفه را از قم بیرون کردند.

بعد از فوت مأمون، معتصم به خلافت رسید. معتصم که در بدو شروع خلافتش با شورش مردم قم مواجه شده بود، فرماندهٔ کل سپاه خود را که «وصیف ترک» نام داشت، ‌ به سرکوبى شورش قم فرستاد. معتصم به امیرالامراى خود دستور مؤکد داد که شورشیان را تنبیه کند. در جریان حمله سپاه وصیف ترک، حصار شهر دوباره منهدم گردید و اماکن زیادى از بین رفت. مهم‌تر آن که در این حمله، مهاجمان، بسیارى از باغ‌ ها، خانه ‌ها و مزارع را آتش زدند؛ شهر به تلى از خاکستر تبدیل شد و آثار ویرانى و آتش‌ سوزى در همه جاى آن پدیدار شد.

بعد از این سرکوبى وحشتناک؛ «محمد بن عیسى بادغیسی» از سوى وصیف ترک به حکومت قم گماشته شد و وصیف به بغداد بازگشت. «محمد بن عیسی» سیاست نرمش و مدارا با مردم را در پیش گرفت؛ بدین ترتیب تا سال ۲۵۴ هجرى قمرى در قم آرامش نسبى برقرار بود، اما با فوت محمد بن عیسى و روى کار آمدن متوکل عباسى، اوضاع دوباره دگرگون شد. متوکل خلیفه ‌اى بود که شدیداً موضع ضد علوى داشت. سیاست بدگویى به حضرت فاطمه و امام على (علیهما السلام) را در پیش گرفت. همچنین با تخریب بقاع متبرک در کربلا و آب بستن بر تربت امام حسن (علیه السلام) و سایر شهداى کربلا، به مقدسات شیعیان اهانت کرد. این امر عکس‌‌ العمل شدیدى در میان شیعیان از جمله مردم قم ایجاد کرد.

بالاخره قمى‌ ها خشم و بغض خود را نسبت به خلفا در حمایت از «حسین کوکبی» نشان دادند و او را یارى کردند تا دولت علوى را در محدودهٔ طالقان، قزوین، زنجان و ابهر تشکیل دهد. بدین ترتیب هم قم و هم مناطق مذکور از پرداخت مالیات سرباز زدند. لازم به ذکر است که حسین کوکبى از ساداتى بود که به هدایت برادرش حمزه کوکبى در عراق علیه خلافت قیام کرد، اما این قیام درهم کوبیده شد. بعد از مدتى، بار دیگر حسین کوکبى در منطقهٔ طالقان دست به قیام زد و با تصرف قزوین و زنجان، دولت علوى مستقل و کوچکى را به مدت کوتاهى برقرار کرد. حسین کوکبى سرانجام از سپاه خلیفه شکست خورد و به داعى کبیر (علوى دیگرى که در منطقه طبرستان حکومتى داشت)‌ پناه برد.

در این زمان معتمد؛ خلیفه عباسى، «موسى بن بغا» (بوغاء) را مأمور کرد تا هم حسین کوکبى را سرکوب کند و هم طغیان قم را فرو نشاند. «موسى بن بغا» نیز «عبدالرحمن بن مفلح» را پیشاپیش سپاه خویش، روانه فرو نشاندن طغیان قم کرد. «عبدالرحمن بن مفلح» در قم به قتل و کشتار مردم پرداخت. بیشتر مردم شهر نیز از ترس و وحشت مفلح، ترک دیار کردند. عبدالرحمن بعد از کشتار و اخذ خراج چهار ساله، از قم خارج شد و در رى به «موسى بن بغا» پیوست تا به قصد سرکوبى «حسین کوکبی» عزیمت کنند.

هنگامى که معتمد، خلیفه عباسى مشغول جنگ با «یعقوب لیث صفاری» بود، مردم قم دوباره طغیان کردند، ولى این بار نیز قیام قم سرکوب شد. همچنین در زمان معتضد عباسى نیز، اهل قم مجدداً شورش کردند و از پرداخت خراج خوددارى نمودند، ولى باز هم سرکوب شدند و عامل خلیفه به قتل و غارت مردم شهر پرداخت.

شورش و سرکوب مردم قم به طور مستمر تا زمان به قدرت رسیدن آل‌‌ بویه که به نوعى علیه خلفا بپا خاسته بودند، ادامه یافت. قم در این دوره در ابعاد مختلف رشد و توسعه یافت. آل‌ بویه توجه خاصى به قم داشتند و در توسعهٔ آن مى‌ کوشیدند؛ مخصوصاً از توجه «رکن‌الدین دیلمی» و «صاحب بن عباد» (وزیر آل بویه) سخن گفته ‌اند. «صاحب بن عباد» کسى بود که از «حسن بن محمد قمی» خواست تاریخ قم را به رشتهٔ تحریر در آورد و بدین ترتیب اولین کتاب مستقل در تاریخ قم نوشته شد.

در زمان سلجوقیان، قمى‌ ها در صحنهٔ سیاسى بسیار فعال شدند و تصدى امور مهم دولت سلجوقى از سوى قمى ‌ها، در عمران و ترقى قم نیز مؤثر واقع شد.

با حملهٔ سپاه مغول، قم به کلى منهدم شد، ‌ با این حال، برخى از حکام مغول که مسلمان شده بودند، توجهاتى به قم کردند. از جملهٔ این حکام، «سلطان محمد اولجایتو» بود. اولجایتو که به «سلطان محمد خدابنده» نیز شهرت دارد، تحت تأثیر «سید تاج‌الدین آوه ‌اى قمی» قم را مورد توجه قرار داد، اما هنوز حدود یک قرن و نیم از حملهٔ سپاه مغول نگذشته بود که این شهر بار دیگر در دهه ‌هاى پایانى قرن هشتم مورد تهاجم «تیمور گورکانی» قرار گرفت. با نفوذ سپاه تیمور به داخل شهر، قم بار دیگر ویران، و مردم آن قتل ‌عام شدند. در این حمله، دیوار شهر آن چنان تخریب شد که تا زمان حکومت صفویه، مردم قم نتوانستند آن را بازسازى کنند.

با اضمحلال قدرت جانشینان تیمور و ظهور خاندان‌ هاى «قراقویونلو» و «آق‌ قویونلو» در صحنهٔ سیاسى و در نهایت با تسلط صفویان شیعه بر ایران، قم نیز به تدریج قدم در مسیر شکوفایى نهاد.

در سال ۹۰۹ هجرى قمرى، لشکر شاه اسماعیل قم را به تصرف در آورد. صفویان، قم را مورد توجه خاص قرار دادند، طورى که این شهر در جهات مختلف توسعه و پیشرفت کرد. شهر قم در دورهٔ صفویه از مراکز مهم فرهنگى و فقهى شیعه گردید و علماى بزرگى در این شهر کرسى تدریس و تحقیق بنا نهادند. همچنین در توسعه نقش زیارتى و مذهبى این شهر، تلاش بیشترى شد؛ طورى که شاه ‌عباس اول، به علت دشمنى دیرینهٔ صفویه با دولت عثمانى، براى این که از زوار عتبات عالیات در نجف،  کربلا و کاظمین (که در قلمروى دولت عثمانى واقع بود) بکاهد، مردم را به زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) در مشهد و حضرت معصومه (سلام الله علیها)‌ در قم تشویق مى‌ نمود. این کار، در حقیقت یک مبارزهٔ فرهنگى و اقتصادى علیه دولت عثمانى بود و شاه‌ عباس درصدد بود که از این طریق، ‌ توان اقتصادى دشمن را محدود کند. البته در این دوره، از نظر اقتصادى و صنعتى نیز،  قم مورد توجه بود و براى رشد صنعتى و اقتصادى آن تلاش‌هایى صورت گرفت. از جمله در زیباسازى و تزئین بناهاى حرم کوشیدند و اموالى را وقف این بارگاه نمودند.

هنگامى که افغان‌ ها به ایران حمله کردند و با تصرف اصفهان سلسله صفویه را ساقط نمودند، قم نیز دچار خسارات سنگینى شد؛ زیرا قم خط مقدم دفاع از اصفهان بود. این امر سبب شده بود که همواره تعداد زیادى از سربازان افغانى در قم مستقر باشند و به آزار و اذیت مردم بپردازند. افغان ‌ها تمام مدارس قم را به انبار غله و علوفه براى سربازان سواره نظام تبدیل کرده بودند و به طور مستمر، منشاء مزاحمت و اذیت محسوب مى‌ شدند؛ حتى از نظر اقتصادى نیز مردم را تحت فشار قرار مى ‌دادند. نوشته ‌اند زمانى که اشرف افغان از نادرشاه در مهماندوست دامغان شکست خورد و به سوى اصفهان گریخت، ‌ هنگام عبور از قم، تمام اشیاى گرانبهاى آستانهٔ حضرت معصومه (سلام الله علیها) را به غارت برد. به هر حال در دورهٔ حضور افغان‌ ها در قم، این شهر به صورت پادگان لشگریان افغان درآمده بود.

نادرشاه افشار نیز، به آزار و اذیت مردم شهر پرداخت. او گروهى از مردم را کشت و گروهى را نیز زندانى نمود. بسیارى هم در پى این حوادث، شهر قم را ترک کردند.

هنگامى که خاندان زند و قاجار براى تسلط بر ایران با یکدیگر ستیز مى ‌کردند، مردم قم آسیب فراوان دیدند. در جریان یکى از این درگیرى ‌ها که در سال ۱۲۰۸ هجرى قمرى روى داد، قم تحت تسلط آغامحمدخان قاجار (اولین شاه سلسله قاجارى)، درآمد. خان قاجار در این زمان فجایع زیادى مرتکب شد و با آتش زدن خانه‌ ها و کشتن مردم، شهر مذهبى قم را بار دیگر دچار ویرانى و مصیبت کرد.

با کشته شدن آغامحمدخان قاجار، فتحعلى خان برادرزادهٔ آغامحمدخان که بنا بر وصیت آغامحمدخان مى ‌بایست جانشین او بشود، با مخالفان زیادى مواجه شد.

در این زمان از هر گوشهٔ ایران یک مدعى سلطنت سربلند کرد. فتحعلى‌خان که با این وضع خطرناک مواجه گردید، نذر کرد که اگر بتواند بر مخالفان خویش فائق آید و با سرکوب آن‌ها پایه ‌هاى سلطنت را استحکام بخشد، به عمران و آبادانى بارگاه و حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)‌ بپردازد؛ لذا فتحعلى شاه بعد از سرکوبى مخالفان، در زمینهٔ عمران این شهر، اقداماتى انجام داد.

در جنگ جهانى اول، ایران نیز صحنه درگیرى بین دول متخاصم شد. به ویژه غرب و جنوب ایران بیش از هر جاى دیگر به میدان رزم تبدیل گردید. دامنهٔ جنگ به قدرى گسترش یافت که حتى نواحى مرکزى ایران را نیز در بر گرفت و قشون روس و انگلیس به بهانه ‌هاى مختلف ایران را اشغال کردند. در پاییز سال ۱۲۹۴ شمسی، قشون روس به منظور تصرف تهران وارد کرج شدند. بدین ترتیب پایتخت به طور جدى در معرض خطر قرار گرفت. نزدیک شدن قشون روس به تهران، سبب مهاجرت بسیارى از طبقات مختلف مردم به قم گردید و هراس شدیدى بر پایتخت حاکم شد.

به دنبال این امر، بسیارى از رجال سیاسى، روحانیون و سران احزاب و حتى احمدشاه و اعضاى دربار او به طور محرمانه تصمیم گرفتند که از تهران خارج و به قم عزیمت کنند. با تمام تلاشى که در مخفى نگهداشتن انتقال پایتخت و مهاجرت بزرگان و درباریان اعمال شد، سفارت روس و انگلیس از ماجرا خبردار شدند و با تحت فشار قرار دادن شاه و دربار، طرح انتقال پایتخت را خنثى کردند. با این وجود، سران برخى از احزاب، تعداد زیادى از نمایندگان مجلس، از رجال سیاسى و مذهبى و به طور کلى جمع بسیارى از طبقات مردم به قم مهاجرت کردند. در این مهاجرت، برخى از نمایندگان سیاسى دولت ‌هایى که با متفقین مى ‌جنگیدند نیز حضور داشتند.

در همین زمان، توسط مهاجرین قم «کمیته دفاع ملی» جهت دفاع از میهن و نبرد با متفقین تشکیل شد. بدین ترتیب این شهر به یک مرکز سیاسى و نظامى علیه روس و انگلیس تبدیل شد. این کمیته، نخستین گام عملى براى تشکیل «دولت ملی» را فراهم کرد. این دولت پس از آن که قم با خطر هجوم قشون روس روبه رو شد، به کاشان و سپس به اصفهان و سرانجام به کرمانشاه انتقال یافت. این دولت در کرمانشاه مورد هجوم قواى روس قرار گرفت و از هم پاشید. هنگامى که کمیتهٔ دفاع ملى در قم تشکیل شد، ژنرال باراتوف فرمانده کل قشون روس، تصمیم گرفت این شهر را به اشغال خود درآورد. بنابراین نیروهاى روسى به سوى قم حرکت کردند. در حوالى قم درگیرى ‌هاى متعددى بین نیروهاى کمیتهٔ دفاع ملى و روس ‌ها به وقوع پیوست و در نتیجه، قواى ملى از رباط کریم، ساوه و قم عقب‌نشینى کردند. قواى روس به نزدیک شهر قم رسید و کمیتهٔ دفاع ملى به ناچار قم را ترک کرد و به سوى کاشان رفت.

نزدیک شدن قواى روس و انتقال کمیتهٔ دفاع ملى به کاشان، باعث هراس زیادى در بین مردم گردید؛ زیرا آن‌ها سرکوب مردم تبریز توسط قواى روس را هنوز از یاد نبرده بودند. به هر حال در ۱۴ دى ۱۲۹۴ شمسى، قم به اشغال نیروهاى روسى درآمد.

در دهه‌ هاى بعدى نیز قم از جمله مناطقى بود که مورد توجه ویژه مردم از یک طرف و درباریان از طرف دیگر قرار داشت. حکومت و درباریان به لحاظ سیاسى همیشه قم را مورد توجه قرار مى‌ دادند و مردم نیز به لحاظ اعتقادات مذهبى این شهر مقدس را گرامى مى ‌داشتند.

در حال حاضر، قم یکى از مراکز مهم تشیع در ایران و جهان است و علما و محدثین نامى از آنجا برخاسته‌اند. وجود حوزه علمیه قم اهمیت مذهبى این شهر را بیش از پیش فزونى بخشیده است. حوزه علمیه قم در سال ۱۳۴۰ قمرى / 1301 شمسی با آمدن حاج شیخ عبدالکریم حائرى به این شهر بنیان گذاشته شد. در سال‌هاى بعد با ورود علماى دیگر، حوزه ‌هاى علمى و روحانى کنونى قم تأسیس و توسعه یافتند.[1]