searchicon

کپی شد

‏تاریخ پیدایش و پیشینه بنی امیّه

بنی امیه یکی از شاخه‌های قبیله بزرگ و قدرتمند قریش در مکه بود که همه آنها از عرب عدنانی بودند. عدنان از نسل حضرت اسماعیل (علیه السلام) بود.[1] قریش دارای 25 شاخه بود[2] که هر یک از این شاخه‌ها قبیله‌ای به حساب می‌آمدند.[3] شاخه‌هایی که در ذیل ذکر می شوند، از جمله آنها بودند:

بنی مخزوم (قبیله ولید بن مغیره و ابوجهل)، بنی زهره (قبیله حضرت آمنه (سلام الله علیها) مادر پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله)، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف)، بنی امیه (قبیله عثمان بن عفان و ابو سفیان)، بنی سهم (قبیله عمرو بن عاص)، بنی اسد (قبیله زبیر بن عوام و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) همسر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، بنی هاشم (قبیله حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) و عباس بن عبدالمطلب)، بنی تمیم (قبیله ابوبکر و طلحه)، بنی عدی (قبیله عمر بن خطاب).

در این میان (بر اساس قولی که می گوید: امیّه فرزند عبد شمس و برادر زاده هاشم است)، نسبت قبیله بنی امیه و بنی هاشم در عبد مناف به هم می‌رسد:

نسب پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در منابع تاریخی این چنین است: حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى … .[4] از طرف دیگر نسب ابو سفیان که از قبیله بنی امیّه است، در منابع تاریخی این چنین نقل شده: اَبوسُفيان (صَخر) بن حَرب بن امي‍ه بن عبدالشمس بن عبد مناف بن قصی … . [5] با توجه به این که عبدالشمس و هاشم با یکدیگر برادر و هر دو از فرزندان عبد مناف هستند؛ نسبت خویشاوندی بنی هاشم با بنی امیّه مشخص می شود.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، در نامه 17 نهج البلاغه، خطاب به معاویه می فرماید که «امّا گفته تو كه ما فرزندان عبد منافيم، درست است، كه تبار ما يكى است… ».[6]

پیش از بعثت حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله)، تمام مقدرات اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مکه در دست شاخه‌های قریش بود. آنها به حکم تفاخر و رقابت قبیلگی، با یکدیگر رقابت شدید داشتند. ایشان به وسیله مال و ثروت، فزونی اولاد، فزونی عشیره و وجود شعرای بزرگ، به همدیگر تفاخر می کردند، اما در عین حال از نظر شرف، جایگاه اجتماعی، صفات و ارزش‌های انسانی، یکسان نبودند؛ به عنوان مثال: قبیله بنی مخزوم بسیار متنفذ و رئیس آنها ولید بن مغیره مخزومی، بسیار ثروتمند و در واقع «نیمه پادشاه بود».[7] بنی هاشم، خوشنام و محترم بودند و بنی تمیم به حساب نمی‌آمدند.[8]

سخنی از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل شده که طی آن تفاوت سه شاخه؛ بنی مخزوم، بنی امیه و بنی هاشم را بیان فرموده است. طبق این نقل، از امام (علیه السلام) درباره قریش پرسیدند، حضرت فرمود: خاندان «مخزوم» گل قریش هستند. گفت‌وگو با مردانشان و ازدواج با زنانشان دوست داشتنی است. خاندان «عبدالشمس»؛ (بنی امیّه)، دور اندیش تر و نسبت به مال و فرزندان، حمایت کننده‌تر هستند، ولی ما (بنی هاشم) نسبت به دارایی‌مان بخشنده‌تر و در هنگام مرگ، از جان گذشته‌تر هستیم. آنان از نظر تعداد بیشتر، اما مکارتر و زشت کردارتر هستند، ولی ما فصیح‌تر و خیرخواه‌تر و خوش‌رو تر هستیم.[9]

[1]. ذهبى‏، محمد بن احمد، تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق: تدمرى، عمر عبدالسلام، ج 1، ص 17.

[2]. مسعودي‏، على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: داغر، اسعد، ج 2، ص 270.

[3]. گروه‌ها و قبائل عرب، برحسب بزرگی و کوچکی و انشعاب آنها به شاخه‌های داخلی و فرعی به ترتیب: شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ و فصیله نامیده می شوند؛ به عنوان مثال گفته می شود: خزیمه، شعب، کنانه، قبیله، قریش، عماره، قصی، بطن، هاشم، فخذ و عباس، فصیله محسوب می شوند. (ابن عبد ربه، أحمد بن محمد، العقد الفرید، ج3، ص330). .

[4]. ابن هشام، عبد الملک، السيرة النبوية (زندگانى محمد (صلی الله علیه و آله) پيامبر اسلام)، ترجمه: ‏رسولى، سيد هاشم، ج 1، ص 1.

[5]. ابن ‏عبدالبر، يوسف بن عبدالله، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق: البجاوى، على محمد، ج 4، ص 1677.

[6]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق/ مصحح: فيض الإسلام‏، سید علی نقی، ص 375.

[7]. در تفسیر آیه «وَ قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ؛ و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ (از جهت مال و جاه) از اين دو شهر (مكّه و طائف) فروفرستاده نشده است؟»؛ «زخرف، 31»؛ نوشته اند: مقصود از مرد بزرگ در دو قریه (بنا بر یکی از اقوال): ولید بن مغیره؛ رئیس تیره بنی مخزوم از مکه و عروة بن مسعود ثقفی؛ پول‌دار مشهور از طائف است. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 71. در شأن نزول آیه نوشته اند: ولید روزی گفت: چطور قرآن بر محمد (صلّی الله علیه و آله) نازل می شود نه بر من؟! در حالی که من بزرگ و سرور قریش هستم؟! ر.ک: واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن (واحدى)، تحقيق: زغلول، كمال بسيونى، ص 349.

[8]. شاهد این امر این است که پس از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) که ابوبکر از طریق سقیفه به خلافت رسید، ابو سفیان در مدینه نبود. او پس از آن که به مدینه بازگشت و از قضیه با خبر شد، گفت: خلافت را به خاندان پستی از قریش سپردید!. ابن أبي‌الحديد، عبدالحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق/ مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج 2، ص 45.

[9]. …فَقَالَ: أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ، فَرَیْحَانَةُ قُرَیْشٍ نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّکَاحَ فِی نِسَائِهِمْ، وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ، فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا، وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِی أَیْدِینَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَالْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَکْثَرُ وَ أَمْکَرُ وَ أَنْکَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة (صبحي صالح)، محقق/ مصحح: فيض الإسلام، سید علی نقی، حکمت 120، ص 490.