کپی شد
بنیانگذار شیعه اثنی عشری
برخی بر این عقیده هستند که قدمت تشیع مساوی با قدمت اسلام است؛[1] زیرا در همان آغاز پیدایش اسلام و در واقعه یومالدار که پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) طبق دستور آیه «خویشان و عشیره نزدیک خود را هشدار بده»،[2] افراد طایفه خود را به میهمانی دعوت کرده و از آنان خواست که اسلام بیاورند و خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری میدهد تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد». کسی جز علی (علیه السلام) داوطلب نشد؛ لذا پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در حالی که دست علی (علیه السلام) را گرفته بود، خطاب به میهمانان خود فرمود: «این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شما است؛ پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[3]
به نظر میرسد این گزارش که مورد پذیرش نیز هست، بتواند از همان آغاز رسالت، هم تأکید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر وصایت و جانشینی خود باشد، و هم جوهر و اصل تشیع را بنیان نهد.
کسانی که بدون تعیین زمانی خاص، وجود شیعه را در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ثابت دانستهاند، به دلایل زیر استناد کردهاند:
- روایات فراوانی که در منابع روایی اهل سنت و شیعه از زبان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل شده است که در آنها سخن از شیعه علی (علیه السلام) و جایگاه آنان به میان آمده است.
- روایاتی که در ذیل و تفسیر بعضی از آیات قرآن وارد شده است و مصداق آن آیات را علی (علیه السلام) و شیعیانش معرفی کرده است. از آن جمله در تفسیر آیه «کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، آنان بهترین مخلوقات خدا هستند» آمده است؛[4] پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) و شیعیانش را ـ در حالی که به عنوان رستگاران معرفی کرده و آنان را خشنود از خداوند و خداوند را خشنود از آنان دانسته ـ مصداق این آیه به شمار آورده است.[5]
اما با همه این روایات و با توجه به تعدد و کثرت آنها و نیز صحت اسنادشان؛ شاید از لحاظ تاریخی، دلالت بر تأسیس شیعه توسط پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نکند؛ زیرا می تواند ناظر به پس از آن حضرت و نوعی پیشگویی مبنی بر جدا شدن خط حضرت علی (علیه السلام) و یارانش از خطوط دیگر باشد. تنها چیزی که از این روایات می توان دریافت، استعمال این لفظ از سوی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است نه تأسیس آن.
اما میتوان با استفاده از روایات دیگر و نیز قرائن تاریخی، وجود گروهی به نام شیعه علی (علیه السلام) در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را ثابت کرد.
این راه را میتوان با دو بیان زیر تقریر کرد:
- بیان اوّل؛ از عبارات علامه طباطبایی چنین استفاده میشود:
الف. طبق حدیث یوم الدار، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در همان آغاز رسالت خود وعده داد که حضرت علی (علیه السلام) را به سمت وصایت و خلافت خود منصوب نماید.
ب. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حتماً در صدد تحقق این وعده بوده است.
ج. ایشان مسلماً این وعده را برای عده ای از دوستان فداکار خود بیان کرده است.
د. این بیان در قالب روایات بیان فضایل و مناقب حضرت علی (علیه السلام) که منابع روایی شیعه و اهل سنت از آن مملو است آمده که اوج این روایات را می توان در جریان غدیر خم مشاهده کرد.
هـ. مسلماً بیان چنین فضایلی، عده ای از دوستان و شیفتگان خالص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را وا میداشت تا علی (علیه السلام) را نیز دوست داشته، به دورش گردآیند و از وی پیروی کنند؛ همچنان که در نقطه مقابل، عده ای را به بغض و حسد و کینه ورزی دچار می کرد.
و. از همین جا دو «خط» در اسلام پدید می آمد که یکی طبق نصوص پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، پیروی از علی (علیه السلام) را واجب دانسته بود و دیگری آن را غیر لازم میدانستند و یا حتی از راه عناد با آن حضرت در میآمدند، که خط اول همان است که شیعه نامیده میشود.[6]
- بیان دوم را میتوان این چنین توضیح داد:
الف. جوهره اصلی تشیع، همان اعتقاد به بر حق بودن حضرت علی (علیه السلام) نسبت به امر خلافت پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) است.
ب. پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در زمان خود با روایات فراوان، این موضوع را به مردم گوشزد کرد و از راه های مستقیم و غیر مستقیم مسئله خلافت آن حضرت را به مردم ابلاغ نمود.
ج. با توجه به اموری همچون انس نداشتن قبایل عرب آن زمان با مسئله تعیین جانشین، توهم دخالت دادن دامادی پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله) در امر جانشینی، جوان بودن حضرت علی (علیه السلام)، توهم افزون طلبی بنی هاشم و ربط دادن این مسئله به تعصبات قبیله ای، مخالفت سنگین قریش به عنوان بزرگترین قبیله با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به علت کشته شدن تعدادی از سران آن در جنگ های پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به دست حضرت علی (علیه السلام)، موجب شد که این مسئله با مخالفت های سهمگین اعراب مواجه شود؛ به گونه ای که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همواره ناچار به ذکر فضایل و مناقب مختلف حضرت علی (علیه السلام) میشد تا به همگان بفهماند که آن چه باعث نصب حضرت علی (علیه السلام) به خلافت میشود، شایستگی ها و فضائل و مناقب او است؛ نه دامادی پیامبر و هاشمی بودن آن حضرت. از این جا است که می توان به سرّ فراوانی ذکر این فضائل در بیانات پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله)، دست یافت.
د. همچنان که مخالفان به وسیله دسته بندی های مختلف و به طرق متعدد به بیان مخالفت خود می پرداختند، موافقان نیز به شدت از این خواسته پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) دفاع میکردند. اینها به پیروی از خط رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، به دور حضرت علی (علیه السلام) جمع شده و از سوی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، به عنوان شیعه علی (علیه السلام) شناخته شدند.
هـ. از آن جا که این مسئله مخالف باور عمومی بود، این عده در اقلیت قرار داشتند و به ویژه آنان که به شدت از این امر دفاع می کردند، از تعداد انگشتان دست بیشتر نبودند. به همین دلیل این نکته روشن می شود که چرا در روایات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، از عده کمی همچون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار به عنوان شیعیان علی (علیه السلام) نام برده شده است.
ز. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) به منظور تقویت هر چه بیشتر این جبهه کوچک، با اموری همچون معرفی بهشت به عنوان جایگاه آنان و نیز رضایت خداوند از این عمل، به تشویق و ترغیب آنان پرداخته است.
ح. از همه این مقدمات چنین نتیجهگیری میشود که کلمه شیعه علی (ع) در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کاربرد داشته و امری شناخته شده بود و عباراتی از آن حضرت که در آن این واژه به کار رفته است، قابل تطبیق بامصادیق موجود در آن زمان بوده است.[7]
[1]. طباطبايى، سید محمد حسین، شيعه در اسلام، ص 29 و 30.
[2]. « و انذر عشیرتک الاقربین»، شعرا، 214.
[3]. طوسى، محمد بن الحسن، امالی، ص 582 و 583.
[4]. «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة»، بینه، 7.
[5]. سيوطى، جلال الدين؛ الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 6، ص 379.
[6]. شيعه در اسلام، ص 29 – 32.
[7].به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت.