searchicon

کپی شد

‏امام حسين (علیه السلام) در دوران خلافت علی (علیه السلام)

دوران نسبتاً کوتاه خلافت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) همراه با وقایع و رخدادهای مهمی در تاریخ اسلام بوده است. در طول ایام خلافت علی(علیه السلام) که چهار سال و نه ماه به طول انجامید، امام حسین به همراه برادر گرامی شان؛ امام حسن(علیهما السلام)، همواره همراه و یار و یاور پدر بزرگوارشان بوده و مانند سربازی شجاع و جان برکف در صحنه های گوناگون سیاسی – اجتماعی عصر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایفای نقش نمودند. در مصادر تاریخی و روایی شیعه و سنی به بخشی از این حضورها اشاره شده است که از جمله این موارد می توان به حضور آنان در وقایع مهمی چون جنگ های جمل و صفین و نهروان اشاره داشت.[1]

اولین موردی را که مورخان در کتب خود از حضور امام حسین (علیه السلام) در ایام خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدان اشاره داشته اند، سخنرانی آن حضرت هنگام بیعت مردم با علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه است. گزارش شده علی (علیه السلام) هنگامی که به عنوان خلیفه جلوس کرد و مردم جهت بیعت با او در مسجد اجتماع کردند، عمامه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر سر و ردای پیامبر (ص) بر دوش و کفش پیامبر (ص) به پا و شمشیر آن حضرت بر دوش، به مسجد آمد. از منبر، بالا رفت و استوار بر آن نشست. سپس از فرزندانش امام حسن (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) خواست تا به منبر بروند و به ایراد سخن بپردازند. پس از سخنرانی کوتاه امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) از منبر، بالا رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود فرستادن بر پیامبر اعظم (ص)، فرمود: «ای مردم! از جدّم رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: علی(علیه السلام)، شهر هدایت است، پس هر کس به آن در آید، نجات می یابد و هر کس جا بماند، هلاک می شود»، سپس از منبر پایین آمد و مورد استقبال گرم پدر قرار گرفت. علی (علیه السلام) به سوی او رفت و او را به سینه اش چسباند و وی را بوسید.[2]

دومین موردی را که موجبات یاد امام حسین (علیه السلام) در ایام خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در کتب مورخان فراهم آورده، حضور آن حضرت در جنگ جمل است.[3] در این جنگ امام حسین (علیه السلام) در کنار برادرانش امام حسن (علیه السلام) و محمد بن حنفیه و به همراه تعدادی از مهاجر و انصار، سپاه امام علی (علیه السلام) را در حرکت به سوی بصره همراهی می کردند.[4] در این جنگ حسنین (علیهما السلام) با شجاعت تمام پیش دستی کردند تا پرچم را به دست بگیرند؛ امّا امام علی (علیه السلام) به جهت خوف از جان فرزندان پیامبر (ص)، آنان را از این کار برحذر داشتند و پرچم را به دست محمد بن حنفیه دادند.[5] سپس به آنان فرمودند: «همانا پرچم را به دست برادرتان «محمد بن حنفیه» دادم و شما را از آن برحذر داشتم؛ از این رو که شما دارای مقام ارجمندی در نزد رسول خدا (ص) هستید».[6] در این جنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از به صف کردن سپاه خود، فرماندهی جناح راست لشکر را به امام حسن (علیه السلام) و فرماندهی جناح چپ لشکر را به امام حسین (علیه السلام) سپرد.[7]

جنگ صفین نیز گواه دیگری بر حضور و نقش فعال امام حسین (علیه السلام) در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است.[8] ایشان در جنگ صفین هم از راه سخنرانی های پرشور و تشویق یاران پدر برای شرکت در جنگ، و هم در مسیر پیکار با قاسطین حضور فعال داشت.[9] نقل شده که پیش از حرکت سپاه به سوی صفین، امام حسین (علیه السلام) پس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) برخاست و به سخنرانی پرداخت و خطبه ای غرّاء در تحریض و تهییج مردم کوفه برای جنگ با شامیان قرائت فرمود.[10] ایشان در این خطبه چنان که سزاوار بود خدای را سپاس و ستایش کرد و سپس فرمود: «ای مردم کوفه! شما دوستدار مردم بزرگوار و شعار بدون دثار[11] هستید (شما مردمی یک رو هستید)، بکوشید آنچه را که دثار شما است زنده کنید (همدل و همزبان شوید) و راه دشوار را بر خود هموار سازید و آنچه را مایه پراکندگی شما است به موجبات پیوستگی بدل کنید. آگاه باشید که جنگ شرّی شتابنده و طعمی ناگوار و جرعه هایی تلخ و گزنده است. پس هر کس که خود را برای آن بسیج ساخت و برای تهیه ساز و برگش به آماده باش پرداخت و به هنگام فرا رسیدنش از زخم های جان شکارش، نرنجید و نهراسید، جنگ را برده است و هر که پیش از رسیدن لحظه مناسب و بدون کوشش، بصیرانه آن را پیش اندازد، سزایش آن است که قومش را زیانمند و خود را نابود کند. از خدا مسئلت داریم که به یاری خود شما را بر همبستگی خویش نیرو بخشد».[12] سپس امام (علیه السلام) از منبر به پایین آمد.

در جنگ صفین امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) شجاعت ها و دلاوری های بسیاری از خود نشان دادند آن چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیوسته مراقب بود تا آسیبی به ایشان نرسد. علی (علیه السلام) به اصحاب و یارانش توصیه می  فرمود که برای حفظ نسل رسول خدا (ص) مراقب آنان باشند.[13] خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز، جهت حفظ جان فرزندان رسول خدا (ص) از حضور پررنگ حسنین (علیهما السلام) در میدان جنگ ممانعت به عمل می آورد.[14] و [15] پس از پایان جنگ و ماجرای حکمیت، امام حسین (علیه السلام) یکی از شاهدان این ماجرا از سوی پدر جهت نظارت بر روند صحیح مذاکرات بود.[16]

شرکت در جنگ نهروان نیز از دیگر مواردی است که مورخان آن را به عنوان حضور امام حسین (علیه السلام) در وقایع و رخدادهای ایام خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ثبت رسانده اند.[17] امام حسین (علیه السلام) به همراه برادرش امام حسن (علیه السلام) و محمد بن حنفیه و نیز عبدالله بن عباس در این جنگ شرکت جست.[18]

حضور در جنگی که به‌واسطه شهادت پدر ناتمام ماند نیز از دیگر مواردی است که یاد امام حسین (علیه السلام) در ایام خلافت علی (علیه السلام) را یادآوری می کند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) جهت برگشت به صفین و نبردی دوباره با معاویه در تدارک تجهیز سپاهی بزرگ بود. ایشان به‌واسطه لیاقت ذاتی و روح سلحشوری که در امام حسین (علیه السلام) سراغ داشت، ایشان را به فرماندهی ده هزار نفر از جنگجویان عراق منسوب کرد. نوف بکالی می گوید: «امام علی (علیه السلام) برای امام حسین (علیه السلام) ده هزار و برای قیس ده هزار و برای ابوایوب انصاری ده هزار و برای دیگران به تعداد دیگر لشکر قرارداد و آنها را فرمانده کرد؛ اما هنوز هفته ای نگذشته بود که ابن ملجم ملعون بر حضرت علی (علیه السلام) ضربت زد و سپاه با دریافت خبر به کوفه برگشتند».[19]

مطالب این زیر موضوع برگرفته از سایت پژوهشكده باقرالعلوم (علیه السلام).


[1]. ابن عبدالبر؛ الأستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 939؛ العسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 69.

[2]. صدوق، علی بن محمد، التوحید، ص 307 و 308؛ دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ج 2، ص 376؛ صدوق، علی بن محمد، الامالی، ص 344 و 345.

[3]. البغدادی، ابن حبیب، المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، ص293.

[4]. الأستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 939؛ المحبر، ص 292.

[5]. دینورى، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 95؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق: ابوالفضل ابراهیم، محمد، ج 4، ص 514؛ البلاذری، احمد بن یحییف انساب الاشراف، تحقیق: محمودی، محمد باقر، ج 2، ص 241.

[6]. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 111.

[7]. مفید، محمد بن نعمان، الجمل، ص 348؛ خلیفه، بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، ص 111؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 187؛ الذهبی؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، ج 3، ص 485.

[8]. المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق: عبدالسلام، محمد هارون، ص 141و 249 و 530؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 299؛ الامامه و السیاسه، ص 182؛ الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق شیری، علی، ج 3، ص 24.

[9]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 186.

[10]. وقعة صفین، ص 114و 115؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 186.

[11]. دثار. [ دِ ] (ع اِ) جامه ٔ بر تن و آن بالای شعار باشد از جامه ها. (منتهی الارب ). جامه ٔ بر تن . (ناظم الاطباء). جامه که بتن ملصق نباشد مانند چادر و جبه و عبا و آن بر روی شعار قرار گیرد از جامه ها. (از ناظم الاطباء). مقابل شعار. جامه که بر بالای جامه ٔ دیگر پوشند و آن جامه ٔ زیرین را شعار گویند. (آنندراج ). جامه ٔ بیرونی . آنچه بر زبرپوشند. جامه که بر بالای جامه پوشند. جامه ٔ بر تن فوق شعار. جامه ٔ زبرپوش . روپوش . زبرپوش . جامه ٔ روی . مقابل جامه ٔ زیرین . هر جامه که به بدن ملصق نباشد و آنرا بر جامه ٔ دیگر پوشند مثل چادر و رضائی . (غیاث ). جامه ٔ روی پوش . ج ، دُثُر. (مهذب الاسماء)؛ لغت نامه دهخدا.

[12]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 186.

[13]. تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج 5، ص 61؛ مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق: امامی، ابوالقاسم، ج 1، ص 556.

[14]. وقعة صفین، ص530؛ تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)،  ج 5، ص 61؛ تجارب الامم، ج 1، ص 556.

[15]. امام علی(علیه السلام) در یکی از روزهای جنگ صفین، آن گاه که دید فرزندش حسن (علیه السلام) به کارزار می شتابد، فرمود:«این جوان را برایم نگاه دارید که مبادا توانم را ببرد. مرا دریغ می آید که این دو؛ (حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام))، به کام مرگ روند و نسل پیامبر (ص) قطع شود».

[16]. وقعة صفین، ص 507.

[17]. الأستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 939؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 2، ص 69.

[18]. الأستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص 939.

[19]. مازندرانی، ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3، ص 194؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 10، ص 100.