searchicon

کپی شد

‏اسامی و القاب اسماعیل ذبیح الله (علیه السلام)

نام آن حضرت اسماعیل (اسمعیل) است. در کتاب المعرب آمده است که جوالیقی می گوید: إسماعيل در لغت دو گونه استعمال شده است: الف. «إسماعيل»؛ ب. «إسماعين»، ضمن اینکه متذکر می شود که در برخی لغات عرب این گونه استعمالات زیاد دیده شده، برای این مطلب هم شواهدی از اشعار عرب می آورد. به عنوان مثال می توان به نمونه ذیل اشاره کرد: «قال جواری الحیّ لمّا جينا    *****    هذا و ربّ البيت إسماعينا».[1]

سیوطی هم در تأیید این نظر و تبدیل شدن حرف لام به نون در برخی از واژه ها از ابن سکیت مثال هایی نقل می کند. برخی از آنها عبارتند از: إسماعيل و إسماعين، و إسرائيل و إسرائين، جبريل و جبرين، ميكائيل و ميكائين و إسرافيل و إسرافين.[2]

جوالیقی در ادامه از كتاب مقدس نقل می کند: كلمه إسماعيل، شکل گرفته از «یسمع و إيل» و عربی شده از زبان عبری و اصل «عبری» آن «يشمع إيل» است که معنای یسمع؛ «شنیده شده» و ایل «خدا» است و روی هم به معنای؛ «شنیده شده از خدا» می باشد.[3]

لقب آن حضرت «ذبیح الله» است. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز این نکته مورد تأیید قرار گرفته است.[4]

البته برخی از مفسران لقب «صادق الوعد» را نیز که در قرآن[5] آمده برای ایشان ذکر کرده اند. علامه طباطبایی در این مورد می گوید: مفسران در اينكه اين اسماعيل كيست؟ اختلاف كرده اند. بيشتر آنها گفته اند كه او فرزند ابراهيم خليل الرحمن (علیه السلام) است. قائلان این نظریه می گویند: اگر او را تنها نام برده و از اسحاق و يعقوب نام نبرده است؛ براى اين بوده كه نسبت به خصوص او عنايت داشته است. بعضى هم گفته اند: اين اسماعيل؛ «اسماعيل بن حزقيل» يكى از انبياى بنى اسرائيل است؛ چون اگر فرزند ابراهيم (علیه السلام) بود، مى بايست اسحاق و يعقوب را هم نام مى‏برد.[6]

[1]. بلاسی، محمد سید علی، المعرب فی القرآن الکریم، ص 162 و 163.

[2]. سيوطي، جلال الدین، المزهر، تحقيق: جاد المولى، محمد أحمد و أبو الفضل إبراهيم، محمد و محمد البجاوي، علي، ج ‍1، ص ۵۶۵.

[3]. كتاب مقدس، سفر تكوين، الإصحاح ١۶، آيه ١١، ص ٢٣. (اگر خودتان کتاب مقدس را ملاحظه نکردید باید بنویسید به نقل از …) به نقل از سایت ویکی فقه.

[4]. صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 230؛ طوسى، محمد بن حسن، امالی، ص 338.‏

[5]. مریم، 54.

[6]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسير الميزان، ج 14، ص 63.