searchicon

کپی شد

‏اتفاقات در حین واقعه کربلا

در این گفتار مختصر به بعضی از اتفاقاتی که در حین واقعه کربلا به وقوع پیوسته است، اشاره می شود:

1. پشیمانى حر بن یزید:

حر بن یزید ریاحی تمیمى (از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد  و همان کسی  که  راه را بر امام حسین (علیه السلام) بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید )، وقتى بزرگوارى امام حسین (علیه السلام) و حقیقت خواهى وى را ملاحظه کرد و از سوى دیگر شاهد نیت هاى پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت ها و ستم کارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبى بیدار شده،  در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و به یاران امام (علیه السلام) پیوست.[1]

2. هجوم سراسرى دشمن‏: ‏

سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین (علیه السلام)، احساس خطر و ریزش نیرو کرده ‏و ادامه این وضعیت را به زیان خود مى دید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیرى به سوى ‏سپاهیان امام حسین (علیه السلام) جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهیان خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و ‏تشویق کرد.‏

3. اندرزهاى امام حسین (علیه السلام) پیش از نبرد:

امام حسین (علیه السلام) براى هدایت سپاه دشمن، اتمام حجت، پیش گیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف، تلاش زیادى به عمل آورده و از هر راه ممکن مى خواست تا آنها از وضع خود آگاه باشند و نسبت به گناهى كه مرتكب مى‏شوند، آشنايى حاصل نمايند، گناهى كه نزديک بود آسمان ها از آن شكافته شده، زمين پاره گردد و كوه ها فرو ريزند؛ به همین دلیل، امام (علیه السلام) در روز عاشورا، هم برخى از یاران خود؛ مانند زهیر بن قین و بریر بن خضیر را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند[2] و هم  خود نیز بارها براى اندرز سپاه دشمن، پا پیش گذاشت و با بیان خطبه هایى روشن گر، آنان را موعظه نموده، حسب و نسب شریف خود را بیان نمود، ايشان را از فتنه و فريب دنيا برحذر داشت، عواقب زيانبار آن را بيان كرد، آنان را از اقدام به كشتن عترت پيامبرشان برحذر داشت كه با آن كار، از اسلام خارج و به كفر وارد و مستوجب عذاب جاويدان خدا و خشم هميشگى او مى‏شدند.[3]

4. نماز ظهر عاشورا:

هنگام ظهر (وقت نماز)، یکى از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام ابوثمامه صیداوى، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام (علیه السلام) که به نماز اهمیت ویژه اى مى داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز بپردازند، امّا دشمن همچنان به نبرد خود ادامه مى داد. امام به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) به جاى آورد.[4]

5. مبارزه و شهادت امام حسین (علیه السلام):

امام حسین (علیه السلام) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان حرم را در خیمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد. آن حضرت، فرزندش امام زین العابدین (علیه السلام) را که آن زمان در بیمارى سختى به سر مى برد، جانشین خود قرار داد، اسرار امامت را به او سپرد،  با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. آن حضرت به تنهایى، مدتی  با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مى کرد، گروهى را به هلاکت مى رسانید. هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خیمه ها بر مى گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار دیگر با آنان خداحافظى مى کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکى از خداحافظى ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردن به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى او  کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او نیز رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادن او، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد. سرانجام ، آن حضرت پس از نبردهای متعدد و به هلاکت رساندن تعدادی از سپاه دشمن و بعد از تحمل دردها و زخم های ناشی از تشنگی، گرسنگی، ضربات تیرها، نیزه ها، خنجرها و سنگ ها، تاب و توان از کف داد و بر زمین و خاک گرم کربلا افتاد و آماده مهمانى خدا گردید. شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت، در حالى که هنوز رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد. آن گاه سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به  عمر بن سعد تحویل دهد.[5]

6. غارت خیمه ها:

سپاه عمر بن سعد، پس از شهادت امام (علیه السلام) به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند و چهارپایان، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به یغما بردند. آنان، حتى حریم اهل بیت (علیهم السلام) را مراعات نکرده و زیور و لباس هاى زنان را از آنها گرفتند، به نحوى که زنان اهل بیت (علیهم السلام) به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کارى شمر و گروه نابکارش ‍شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند.[6] دشمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایى ها و اشیاى موجود بازماندگان، خیمه ها را به آتش کشیدند.[7]

7. تاختن اسب بر پیکر شهیدان:

عمر بن سعد، خطاب به سپاه خود گفت: چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که برخی از آنان عبارتند از: اسحاق بن حیاة حضرمى، احبش بن مرثد و اسید بن مالک. این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا؛ از جمله امام (علیه السلام)  تاخته و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر آنان  را در هم شکستند.[8]


[1]. طبري، محمد بن جرير، تاريخ‏الطبري (تاريخ الأمم و الملوک)، تحقيق: أبو الفضل ابراهيم، محمد، ج 5، ص 428.

[2]. ر.ک: شريف قرشى، باقر، زندگانى حضرت امام حسين (عليه السلام)، مترجم: محفوظى اهوازى، سيد حسين، ج ‏3، ص 222 – 226.

[3]. ر.ک: همان، ص 217 – 222 و 227 – 229.

[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج 45، ص 21‏.‏

[5]. شيخ مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 112‏.

[6]. همان.

[7]. سيد ابن طاوس‏، علی، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 132،‏.

[8]. همان، ص 132.