کپی شد
یورش به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مشرکان مکه از ابتدای شب، خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب درباره ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.[1]
سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموریت خود را انجام دهند. آنان صبحگاهان به طرف بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) یورش بردند و تا او چشم خود را به آنان باز کند، با شمشیرهاى کشیده به او حمله آوردند. خالد بن ولید از همه جلوتر بود. ناگهان على (علیه السلام) پرید و با تردستى و چالاکى، دست خالد را گرفت و به هم پیچاند و شمشیرش را از وی گرفت. مشرکان تا این صحنه را دیدند از جلوى او به بیرون خانه گریختند، چنان که گوسفند مىرمد. چون به او نگریستند و دریافتند که على است، پرسیدند: تو على هستى؟ گفت: من على هستم. گفتند: هدف ما تو نبودى، یارت چه کرد؟ فرمود: از او چیزى نمىدانم.[2]
سپس مشرکان در جهت مدینه به تعقیب پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرداختند، در حالیکه غار ثور که محل اختفای آنحضرت بود، در سمت دیگر قرار داشت.[3] آنها پس از پیدا نکردن آنحضرت در مسیر مدینه، بلافاصله به دنبال ردّ پاى پیامبر (صلى الله علیه و آله) حرکت کردند تا به غار ثور رسیدند. وقتی به نزدیکى غار رسیدند با تعجب دیدند تار عنکبوتى در جلو غار نمایان است و ورودی آن را تار عنکبوت پوشانده، به یکدیگر گفتند: اگر او در این مکان بود، اثرى از این تارهاى عنکبوت وجود نداشت، و به این ترتیب بازگشتند. پیامبر (صلى الله علیه و آله) سه روز در غار ماند و هنگامىکه دشمنان همه بیابانهاى «مکّه» را جستجو کرده و خسته و مأیوس بازگشتند، ایشان به سوى «مدینه» حرکت کرد.[4]
[1]. حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، ج ۲، ص ۳۲.
[2]. طوسى، محمد بن حسن، الأمالي، ص 467.
[3]. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ص ۳۰.
[4]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور في تفسير المأثور، ج 3، ص 179؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 826؛ پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیتالله مکارم.