searchicon

کپی شد

یورش ابرهه به مکه

بعد از این، ابرهه تصمیم گرفت به مکه حمله کند. از این جهت لشكری را آراست و به قصد تخریب خانه خدا (كعبه معظمه) راهی مكه شد و در سر راه خویش به قتل و غارت پرداخت و وحشت عظیمی در آن ناحیه پدید آورد، و همین كه وارد اراضی اهالی مكه گردید، چهار پایان آنان، اعم از شتر، اسب و گوسفند را غارت كرد. از جمله دویست شتر، متعلّق به عبدالمطلّب را به تاراج برد. وی، به اهالی مكه پیام فرستاد كه قصد نابودی كعبه را دارد، اگر مردم مكه به دفاع برخیزند، تمامی آنان را قتل عام و زنان و فرزندانشان را به اسیری خواهد گرفت. مردم مكه، به گفت و گو و مشورت پرداختند و در آغاز تصمیم به دفاع گرفتند، ولی با استدلال ها و مصلحت اندیشی های عبدالمطلب، از این تصمیم منصرف شده و به توصیه وی، به كوه ها و درّه های اطراف مكه پناهنده شده و خود را از رویارویی با سپاهیان حبشی دور نگه داشتند. عبدالمطلب، بزرگ قریش و جدّ پیامبر خدا (ص) كه با این تدبیر و دور اندیشی، خدمتی بزرگ به مكه و مكیان كرد، معتقد بود كه صاحب خانه، از خانه خویش دفاع و پاسداری خواهد كرد و بینی متجاوزان و سركشان را به خاک خواهد مالید. با این حال، عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان قریش به نزد ابرهه رفت و او را از تخریب خانه خدا بازداشت و از او خواست كه به دیار خود برگردد و اموالی كه از مردم غارت كرده است، به آنان برگرداند. ولی ابرهه، به هیچ وجه راضی به بازگشت بدون دستیابی به مقصودش نبود و اصرار بر تخریب خانه خدا داشت. عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه، به مسجدالحرام برگشت و در كنار خانه خدا به نماز و مناجات پرداخت و سپس حلقه در خانه خدا را گرفت و با سرودن شعری حماسی از خدای منان درخواست كرد كه شرّ ابرهه را به خودش برگرداند و نگذارد آن نابكار، آسیبی به كعبه وارد سازد. ابرهه، پس از آن كه از عدم مقاومت مردم اطمینان حاصل كرد، دستور پیش روی و تخریب خانه خدا را صادر كرد و در اندک مدتی، هزاران نفر از سپاهیان فیل سوار حبشی به سوی خانه خدا به راه افتادند و با سر و صدای خویش و نعره اسبان و نفیر شتران و فیل های خود وضعیت عجیبی پدید آوردند.[1]



[1]. نک: مجلسی، بحارالانوار، ج 65، ص 230؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 64؛ (با استفاده از نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم ‌السلام).