کپی شد
یهودا برادر یوسف و یهودا شاگرد عیسی
این دو یهودا نسبت و ارتباطی با هم ندارند، بلکه تنها تشابه اسمی دارند. برای روشن شدن این موضوع خلاصه ای از زندگی این دو نفر را بیان می کنیم:
الف. یهودا پسر یعقوب
يعقوب ابتداء با دختر خاله خود به نام ليا دختر ليّان ازدواج كرد و از او شش پسر آورد: 1- روئيل 2- شمعون 3- لاوى 4- يهودا 5- ريالون 6- يشجر. سپس ليا وفات كرد، يعقوب با خواهر او به نام راحيل ازدواج نمود كه او هم دختر خاله يعقوب بود و از او دو پسر آورد: 7- يوسف 8- بن يامين كه كوچك ترين پسران يعقوب بودند. و دو كنيز داشت به نام های زلفه و بلهه و از اين دو چهار پسر آورد 9- داون (داود- خ ل) 10- تفتالى 11- حاد 12- واشر، دوازده پسر. [1]
در این جا به چند مورد اساسی از زندگی یهودا اشاره می کنیم.
1. نبوت در نسل لاوى بن يعقوب و پادشاهى در فرزندان «يهودا» بن يعقوب و به قولى در نسل يوسف بن يعقوب بود.[2]
2. برخی نیز گفتند: يهود به “يهودا” كه بزرگ ترين پسران حضرت يعقوب بود منسوب هستند.[3]
3. زمانی که برادران حضرت یوسف پیشنهاد قتل و تبعيد او در يك سرزمين دور دست را داده بودند، در ميان برادران يك نفر بود كه از همه باهوش تر، و يا با وجدان تر بود، به همين دليل با طرح قتل و تبعيد يوسف در يك سرزمين دور دست كه بيم هلاكت در آن بود، مخالفت نمود و طرح سومى را ارائه نمود و گفت: “اگر اصرار داريد كارى كنيد، يوسف را نكشيد، بلكه او را در قعر چاهى بيفكنيد (به گونهاى كه سالم بماند) تا بعضى از رهگذران و قافلهها او را بيابند و با خود ببرند” و از چشم ما و پدر دور شود، قرآن می فرماید: «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ».[4]
بدون شك قصد اين پيشنهاد كننده آن نبوده كه يوسف را آن چنان در چاه سرنگون سازند كه نابود شود، بلكه هدف اين بود كه در نهان گاه چاه قرار گيرد تا سالم به دست قافلهها برسد.
از جمله “إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ” چنين استفاده مىشود كه اين گوينده حتى اين پيشنهاد را به صورت يك پيشنهاد قطعى مطرح نكرد، شايد ترجيح مىداد كه اصلاً نقشهاى بر ضد يوسف طرح نشود.
البته این که چنین پیشنهادی از طرف کدامین برادر یوسف، طرح شد، در ميان مفسّران گفت و گو است، بعضى گفتهاند نام او” روبين” بود، كه از همه باهوش تر محسوب مىشد، و بعضى”يهودا” و بعضى”لاوى” را نام بردهاند.[5]
4. پس از ربوده شدن یوسف توسط برادرانش، حضرت يعقوب شب را در بالاى بلندى كه بر آن صحرا مشرف بود با دختر خود به سر برد. از اين طرف برادران را خواب ربود، لكن يهودا بيدار بود و فرصت يافته به سر چاه آمد صدا زد: اى برادر! مردهاى يا زنده. يوسف گفت: كيستى كه حال غريبان می پرسى. گفت: منم يهودا برادر جان، حال تو چگونه است؟ يوسف گريان شد و گفت نه در روى زمين از زندگانم نه در زير زمين از رفتگان. يهودا بسيار گريست. يوسف گفت: سفارش می کنم كه وقتی به خانه رسيديد مرا فراموش نكنيد. در تمام احوال يهودا مىگريست، به صداى او برادران بيدار شدند، او را سرزنش و ملامت نموده خواستند سنگ به چاه اندازند، يهودا نگذاشت، عاقبت سنگى به سر چاه انداخته روانه شهر شدند.[6]
5. زمانی که یوسف به برادرانش گفت: ما شما را جاسوس تشخيص دادهايم، و شما را رها نمىكنيم تا برادر كوچك ترتان را بياوريد، آن وقت شما را در آنچه ادعا مىكنيد تصديق نمائيم، فرزندان يعقوب سه روز زندانى شدند، آن گاه احضارشان كرده از ميان ايشان شمعون را گرفته در پيش روى ايشان، كنده و زنجير كرد و در زندان نگه داشت، سپس به بقيه اجازه مراجعت داد تا برادر كوچك تر را بياورند. يوسف دستور داد تا خورجين هايشان را پر از گندم نموده پول هر كدامشان را هم در خورجينش گذاشتند، فرزندان يعقوب به كنعان بازگشته جريان را به پدر گفتند، پدر از دادن بنيامين خوددارى كرد و گفت: شما مىخواهيد فرزندان مرا نابود كنيد، يوسف را نابود كرديد، شمعون را نابود كرديد، حالا نوبت بنيامين است؟ چنين چيزى ابداً نخواهد شد. چرا شما به آن مرد گفتيد كه ما برادرى كوچك تر از خود نزد پدر داريم؟ گفتند: آخر او از ما و از كسان ما پرسش نمود و گفت: آيا پدرتان زنده است؟ آيا برادر ديگرى هم داريد؟ ما هم ناگزير جواب داديم، ما چه مىدانستيم كه اگر بفهمد برادر كوچك ترى داريم او را از ما مطالبه مىكند؟ اين كشمكش ميان يعقوب و فرزندان هم چنان ادامه داشت تا آن كه يهودا به پدر عهد و ميثاقى سپرد كه بنيامين را سالم برايش برگرداند، در اين موقع يعقوب اجازه داد بنيامين را ببرند، و دستور داد تا از بهترين هداياى سرزمين كنعان نيز براى عزيز مصر برده و هميان هاى پول را هم كه او برگردانيده دوباره ببرند، فرزندان نيز چنين كردند.[7]
6. پس از آن که برادران یوسف وی را شناختند، بنا به قولى يهودا به یوسف گفت: اى يوسف پيراهن خون آلود تو را پيش پدر بردهام، حال پيراهنت را به من ده تا ببرم شايد كه فرح و شادی اين، تدارك آن را بنمايد. يوسف پيراهن را به او داد و دويست راحله با ما يحتاج سفر به آنها تسليم نمود، از مصر به طرف كنعان روانه شدند. در مجمع نقل نموده كه يهودا موافقت كاروان ننمود، هفت قرص نان برداشته سر و پاى برهنه به طرف كنعان روى نهاد، و مسافت ميان كنعان و مصر هشتاد فرسخ بود.[8]
ب. یهودا شاگرد حضرت مسیح
در انجيل لوقا باب ششم اسامى دوازده نفر كه حضرت عيسى (ع) از شاگردان خويش انتخاب كرد بدين قرار است: 1. پطرس، 2. اندرياس، 3. يعقوب، 4. يوحنا، 5. فيلپس، 6. برتولما، 7. متى، 8. توماء، 9. يعقوب بن حلفى، 10. شمعون، 11. يهودا برادر يعقوب، 12. يهوداى اسخر يوطى(خائن).[9]
در مورد “یهودا” شاگرد حضرت عیسی (ع) دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که به برخی ار آنها اشاره می کنیم.
1. برخی می گويند: يهودا از مردم جليليه و چهره و زبانش به عيسى شباهت داشت. آنچه در انجيل برنابا فصل 115 و 116 آمده، اين است: «چون سپاهيان با يهودا به محل مسيح نزديك شدند، او داخل غرفهاى شد و يهودا پشت سر او خود را به غرفه رساند و در را گشود. مسيح از آنجا صعود كرد و خدا يهودا را در چهره و نطق شبيه عيسى كرد چنان كه بر شاگردان هم كه از خواب بيدار شده بودند مشتبه شد و او را معلّم خطاب كردند، سپس سپاهيان او را گرفته و بستند و او هر چه مىگفت من عيسى نيستم، يهودا هستم! او را مىزدند و مسخره مىكردند»،[10] بنابر این شخص دستگير و مصلوب شده همان شاگرد مسيح، يهودا بود كه خود را با پولى به اسرائيليان فروخت و جاى عيسى را به آنان نشان داد. جرج سايل از قدماى مسيحى نیز نقل كرده كه يهودا شبيه به عيسى بود و او را با عيسى اشتباه كردند.[11]
2. در اناجيل معروف، پايان زندگى يهودا واضح نيست.
الف. در انجيل متى 27، چنين آمده است: «در آن هنگام چون يهوداى تسليم كننده او ديد كه بر او فتوى دادند پشيمان شده سى پاره نقره را به رؤساى كهنه و مشايخ ردّ كرده گفت: گناه كردم كه خون بی گناهى را تسليم نمودم. گفتند ما را چه، خود دانى. پس آن نقره را در هيكل انداخته روانه شد و رفته خود را خفه كرد».
ب. در اعمال رسولان چنين ذكر شده: «… پس او از اجرت ظلم خود زمينى خريده بر وى در افتاده از ميان پاره شد و تمامى امعايش ريخت» در اناجيل ديگر خبرى از سرنوشت يهودا نيامده است.[12]
[1]. طيب، سيد عبد الحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج 7، ص 157، اسلام، تهران، 1378 ش.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 80، فراهانى، تهران، 1360 ش.
[3]. نجفى خمينى، محمد جواد، تفسير آسان، ج1، ص 151، اسلاميه، تهران، 1398 ق، اما در این که یهودا بزرگ ترین پسر حضرت یعقوب بود یا روئیل اختلاف هست.
[4] . یوسف، 10.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 9، ص 324، چاپ اول، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش.
[6]. حسينى شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشری، ج 6، ص 185، چاپ اول، ميقات، تهران، 1363 ش.
[7]. طباطبایی، محمد حسین، الميزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، محمد باقر، ج11، ص 362، چاپ پنجم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374 ش.
[8]. تفسير اثنا عشري، ج6، ص 290.
[9]. قرشى، سيد على اكبر، تفسير أحسن الحديث، ج2، ص 86 و 87، چاپ سوم، بنياد بعثت، تهران، 1377 ش.
[10]. طالقانى، سيد محمود، پرتوى از قرآن، ج 5، ص 156، چاپ چهارم، شركت سهامى، تهران، 1362 ش.
[11]. همان، ج 5، ص 156.
[12]. همان.