کپی شد
یقین و انواع آن
از ارکان اصلی تعریف معرفت حقیقی یقین است، یقین از صفات علم است كه از معرفت برتر و بالاتر است چنان كه می گويند- علمُ اليَقِينِ- نه معرفة اليقين.[1]
یقین در مقابل ظن و گمان و شک ، و متضمن دو یقین است یقین به این که الف ب است و دوم این که محال است چنین نباشد.[2]
انواع یقین
یقین را نیز می توان به لحاظ عوامل، افراد، امور دیگر به انواعی تقسیم کرد:
- یقین منطقی و یقین غیر منطقی؛ یقینی که هیچ احتمال خلاف در آن نباشد بلکه یقین مضاعف[3] باشد یقین منطقی و یقینی که احتمال خلاف آن داده شود یقین غیر منطقی است، یعنی در یقین غیر منطقی، خلاف آن یقینی که حاصل شده محال دانسته نمی شود.
- یقین حقیقی و یقین غیر حقیقی، یا جهل مرکّب؛ اگر یقین مطابق با واقع باشد یقین حقیقی است و منطقی است و الاّ جهل مرکّب است.
- علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین که در مورد اوّل علم کلّی و نظری است و در مورد دوم شهود حق است و در مرتبه سوم اتّصال با حقیقت است.
- یقین عامی و فیلسوف و عارف که به لحاظ افراد شدّت و ضعف مطرح است.
- یقین تقلیدی و یقین اجتهادی که به لحاظ شخصی دارای یقین به عوامل پیدایش آن مطرح است.
- یقین واقع شناختی و یقین معرفت شناختی که به لحاظ یقین به امور واقعی و هستی است، یا یقین به امکان دسترسی به معرفت مطابق با واقع است قابل تقسیم است.
- یقین حسی، عقلی، شهودی و نقلی که به لحاظ ابزار پیدایش آن مطرح می گردد. آنچه بیشتر مورد بحث در این بخش در معرفت شناسی است شک مطلق و نسبی است و نیز شک معرفت شناسی و دستوری و تحلیلی و شک زیربنایی و یقین منطقی و حقیقی و اجتهادی است.[4]
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 892.
[2]. معلمی، حسن، معرفت شناسی، ص 59؛ ر.ک: علی تبار، رمضان، امکان شناخت و فهم یقینی از دین، رواق اندیشه، شماره 38، ص 77 و 78.
[3]. یقین به اینکه الف، ج است و یقین به این که محال است الف ج نباشد.
[4]. معلمی، حسن، معرفت شناسی، ص 79 و 80.