searchicon

کپی شد

گناه بودن عمل آدم و حوا

در مورد عمل حضرت آدم و حوا (ع) كه آيا مرتكب گناه شدند يا خير؟ چند قول وجود دارد كه اهم آنها دو قول است:

1.مرتكب گناه شده ولى اولاً: گناه صغيره بود، ثانياً: مرتکب گناه شده اند ولی گناه،قبل از نبوت حضرت آدم (ع) مى‏باشد و اين با مقام نبوت منافاتى ندارد، براى اين نظر(که عمل ایشان گناه بوده است) به چند دليل، استدلال شده از جمله اين كه:

اين آيه و امثال آن ظهور در عصيان دارند؛ دوم اين كه عصيان در قرآن به معناى گناه به كار رفته است؛ سوم اين كه دليلى در ارشادى بودن نهى “لاتقربا” نداريم؛ چهارمين دليل اين است كه توبه از كارى كه نهى ارشادى به آن تعلق گرفته، معنا ندارد.[1]

2. قول ديگر آن است كه حضرت آدم (ع) هنگام ارتكاب اين عمل پيامبر بوده است. بر این قول استدلال شده كه جبرئيل (ع) بر او نازل مى‏شده و نزول جبرئيل مساوى با نبوت است؛ زيرا جبرئيل بر غير نبى نازل نمى‏شود. علاوه بر اين كه خداوند همه‏ى اسما را تعليم آدم داد و تنها او بود كه از آنها اطلاع داشت و حتى ملايكه چنين علمى نداشتند. حضرت آدم (ع) بود كه معلم فرشتگان شد و اسما را به آنها تعليم داد و اين اتفاقات تماماً قبل از خوردن از میوۀ درخت نهى شده بود.[2]

پس نتيجه گرفته مى‏شود كه آدم (ع) هنگام خوردن از درخت، نبى بوده است و طبق نظر شيعه، نبى هیچ گاه مرتكب گناه نمى‏شود حتى صغيره. از اين رو، نهى را حتماً بايد بر نهى ارشادى حمل كنيم و آنچه حضرت آدم مرتكب شد ترك اولى بوده كه در پيامبران جايز است، منتها به دليل تقرب آنها به خداوند و مرتبه‏ى معرفتى كه به خالق خود دارند، اگر مرتكب ترك اولى شوند دچار مؤاخذه ی الاهى مى‏شوند.[3]

چنان كه در مورد بعضى از پيامبران مانند حضرت يونس (ع) كه از قوم خود خسته و از هدايت آنها نا اميد شد و آنها را بدون اذن پروردگار رها كرد و خداوند هم او را در شكم ماهى حبس نمود و فرمود: “اگر استغفار و توبه نمى‏كرد تا روز قيامت در شكم ماهى حبس مى‏شد.”[4] و يا ترك اولاى حضرت يوسف (ع) كه براى نجات از حبس به غير خداوند متوسل شد و موارد ديگر.[5] در حالى كه همين ترك اولى در مورد افراد عادى عقاب و مؤاخذه‏اى ندارد و به اصطلاح “حسنات الابرار سيئات المقربيّن” است مانند عبادت انسان‏هاى عادى كه همراه با غفلت و مشغول شدن ذهن به غير عبادت است، که چنین عبادتی براى انبيا نقص و خطا محسوب مى‏شود.[6]

توضیح آیۀ 121 سورۀ طه

“عصيان” در آیه ای که آن را به حضرت آدم نسبت داده است به معناى “مخالفت امر مولاست” و امر خالق، هم واجب است و هم مستحب و از اين رو،

اوّلاً: قول به مجاز بودن عصيان در مخالفت با مستحب، صحيح نمى‏باشد.

ثانياً: اگر مخالفت امر مستحبى، مجاز باشد بنا بر دلایلی که در عصمت انبیاء ذکر شده است، بايد نا فرمانی حضرت آدم را  حمل بر آن نمود.[7]

كلمه ی “غوى” هم در آيه ی شريفه،[8] به معناى ضرر و زيان است چون اگر آدم (ع) مرتكب اين عمل نمى‏شد، مستحق ثواب عظيم بود[9].

“توبه” هم به خاطر ارتكاب معصيت نبوده، بلكه چون ترك اولى مناسب شأن پيامبر نيست، اقدام به توبه نمود. به علاوه گاهى توبه براى رسيدن به مقام انقطاع و رسيدن به ثواب پسنديده است، گرچه مرتكب گناه نشده باشد.[10]


[1] سيد مرتضى، تنزيه الانبيا، ص 24؛ ، بحارالانوار،  ج 11، ص 198؛ محسن قرائتى، تفسير نور، ج7، ص 403.
I spontan abort med diuretika udvikler jurisdiktion sig ofte i krydsningstimerne såvel som på overkæber og ben, mens angioødem også er Efter at en antydende historie er blevet taget, og der er udført en in vitro-test, er det lille barn stadig nødt til https://denmarkrx.com/brand-levitra-uden-recept.html at gennemgå central test, før en nyttig klinisk behandling accepteres. mest lokaliseret i spawn-området.

[2] بقره، 33 – 31.

[3] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 198؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 188؛ تفسير نمونه، ج 1، ص 187.

[4] انبياء، 87؛ سيد مرتضى، تنزيه الانبيا، ص 141.

[5] سيد مرتضى، تنزيه الانبيا، ص 87.

[6] تفسير نمونه، ج 1، ص 188.

[7] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 198؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 6، ص 151.

[8] طه، 121.

[9] ‏مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 199 و 201.

[10] همان.