Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

گریه و همراهی فرشتگان در امور زمینیان

پیرامون گریه کردن ملائکه بر زمینیان و همچنین فرود آمدن آنها برای امور ایشان بر روی زمین به چند نکته اشاره می کنیم:

1. در روایات شیعه و اهل سنت مسئلۀ گریه کردن و شادمانی نمودن ملائکه برای افرادی خاص عنوان شده است. ما فارغ از این که این امر به چه صورت اتفاق می افتد،[1] آیا آنان نیز مانند انسان دچار دگرگونی های روحی می گردند؛ یعنی با دیدن یا شنیدن اتفاقات ناگوار یا مسرت بخش اندوه گین و یا خشنود می شوند یا خیر، در مورد این روایات بحث خواهیم کرد.

این مسئله (گریه ملائکه) در ادبیات پیش از اسلام نیز به شکل گریه کردن آسمان و یا زمین و یا گرفتگی خورشید و یا گریه باد بر اشخاص مهم که از دنیا می روند مطرح شده است که قرآن کریم نیز به آن اشاره نموده است.[2] با بررسی و تفسیر آیه مبارکه به این نکته خواهیم رسید که به عقیده برخی مفسران گریه کردن آسمان و زمین به معنای گریه کردن انسان های روی زمین و ملائکه آسمان می باشد.

در روایات اهل تسنن و شیعه، به صراحت مسئلۀ گریه کردن و نیز شادمانی نمودن آسمان و زمین و فرشتگان برای افراد خاص مطرح شده است.

ما برای بیشتر روشن شدن موضوع روایات مربوط به این بحث را از دو گروه یاد شده ذکر می کنیم.

روایات در منابع اهل سنت:

1. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: هیچ مؤمنی در غربت نمی میرد -در حالی که گریه کننده ای ندارد- مگر این که آسمان و زمین بر او بگریند.[3] در روایتی به همین مضمون به جای آسمان و زمین واژه فرشتگان آمده است.[4]

2. در حدیثی دیگر اشاره به گریه کردن مخلوقات برای حضرت آدم (ع) شده است. بدین ترتیب که هنگام رحلت ایشان تمام خلایق به مدت هفت روز بر وی گریستند.[5]

3. نیز در فرازی از رسول اکرم (ص) در برخورد با جوانی که در اثر عبادت متحول شده و حال او منقلب شده بود، اشاره به گریه ملائکه به سبب گریه این جوان شده است. پیامبر اکرم (ص) پس از گفت و گویی با او می فرماید: “به تحقیق که ملائکه آسمان به جهت گریه تو به گریه افتادند”.[6]

4. از جمله روایات مهم در این زمینه سخنی از رسول خدا در مورد مجاهدان است. پیامبر در ضمن این حدیث می فرمایند: “وقتی خانواده شان با آنان (یعنی مجاهدان) وداع می کنند دیوار خانه ها برای آنها گریه می کنند.[7]

5. در تفسیر قرطبی در ضمن تفسیر آیه مبارکه: “ما بکتهم السماء …” گفته شده است منظور از گریه آسمان و زمین؛ گریه ملائکۀ آسمان و زمین است و اضماری در کلام وجود دارد. مانند و “اسأل القریة” که بیشتر مفسران واژه اهل را در آن در تقدیر گرفته اند. سپس روایتی از حضرت رسول (ص) نقل می نماید که فرموده اند: “هیچ مؤمنی نیست مگر آن که دو در برای او در آسمان قرار داده شده؛ از یک در؛ رزق او نازل می شود، و از در دیگر؛ سخن و عمل او وارد می شود. هر وقت مرگ و فقدان او اتفاق بیفتد بر او می گریند. در ادامه از مجاهد نقل می کند که آسمان و زمین چهل روز بر مؤمن می گریند.

ابو یحیی می گوید: از قول او تعجب کردم. مجاهد گفت تعجب می کنی؟ چرا زمین بر کسی که با رکوع خود آن را آباد کرده نگرید. و چرا آسمان بر بنده ای که آهنگ تسبیح و تکبیرش در آن مانند طنین دسته ای از زنبوران بود گریه نکند.[8]

اما در مورد شادمانی ملائکه برای افرادی خاص نیز روایاتی نقل شده است. از جمله به شادمانی ملائکه برای ولادت خلیفه اول،[9] همچنین شادی ملائکه به جهت اسلام آوردن خلیفه دوم[10] و یا شادمانی آنان و به اهتزاز درآمدن عرش برای روح سعد بن معاذ را می توان اشاره نمود.[11]

فرود آمدن ملائکه نیز گوشه ای از بحث ما را تشکیل می دهد. برای پرهیز از طولانی شدن گفتارمان به طور اختصار به چند نمونه اشاره می نماییم.

حضور ملائکه برای یاری رساندن مسلمانان در جنگ بدر،[12]، یا فرود آمدن آنان برای غسل دادن حنظله، همچنین حضور آنان برای تشییع و حمل جنازه سعد بن معاذ از این قبیل است.[13]

مهم تر از آنچه تا کنون گفته شد، روایتی در خصوص گریه آسمان بر امام حسین (ع) است که بسیاری از منابع اهل سنت با اندکی تفاوت غیر مخل به معنا؛ آن را نقل کرده اند. البته این روایت و برخی روایات یاد شده دیگر در منابع شیعی به نقل از ائمه و پیامبر اکرم (ص) نیز آمده است. این روایت در منابع اهل سنت توسط افرادی؛ چون سدی، قرة بن خالد، مجاهد، و … چنین نقل شده است: “هنگامى كه حسين بن على (ع) شهيد شد آسمان بر او گريه كرد، و گريه او سرخى مخصوصى بود كه در اطراف آسمان نمايان شد.[14]

اکنون اشاره ای مختصر به روایات شیعه در این زمینه:

از پیامبر اکرم روایت شده است که، ملائکه بر حلقه های ذکر عبور می کنند و بالای سر آنان حضور پیدا می کنند و به سبب گریه آنها گریه می کنند.[15] در این روایت هم به گریه و هم به حضور ملائکه اشاره شده است.

در روایتی از امام کاظم (ع) آمده است: اگر مؤمنی بمیرد ملائکه و تمام بقاع زمین که وی خدا را در آنها عبادت نموده است بر او می گریند.[16]

اگر در روایات یاد شده اندک تأملی نماییم دو نکته را در می یابیم:

1. در این روایات آنچه مطرح شده گریه خلایق، زمین، آسمان، دیوارها و ملائکه است.

2. روایات ذکر شده گریه و بشارت ملائکه یا نزول آنها را جهت افراد خاص؛ از قبیل مجاهدان، غریبان از وطن، مؤمنان، صحابه و شهداء … ذکر نموده اند.

بنابر آنچه تا کنون گفته شد، با وجود گریه زمین آسمان در و دیوار و ملائکه و …، اصل گریه کردن ملائکه در مواردی مسلم به نظر می آید. نیز با وجود گریه ملائکه یا شادی آنان نسبت به افرادی که یادآور شدیم درمی یابیم که، موضوع گریه و عزاداری ملائکه برای امام حسین (ع) که جامع تمام ویژگی های فوق است، و با وجود روایات گریستن آسمان بر وی در منابع اهل سنت، امری غریب به نظر نمی آید.

امام حسین (ع) سبط پیامبر (ص) و از اصحاب کسا و جزو اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که آیه تطهیر در شان آنان نازل شده است.[17] و به تعبیر رسول اکرم حسن و حسین سرور جوانان بهشت اند.[18] این ویژگی ها را قطعا در هیچ کدام از صحابه نمی توان یافت، مگر در اهل بیت (ع)، علاوه بر این که امام حسین را نیز یقیناً می توان جزو اصحاب به شمار آورد.



[1]. امام حسین (ع) شخصیت اسطوره ای، ص 143- 155.

[2]. دخان، 29.

[3]. زمخشری، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج 4، ص 274، چاپ سوم، دار الکتب العربی، بیروت، 1407 هـ ق.

[4]. الصفوری، نزهة المجالس، ج 1، ص 207، المطبعة الأزهرية، مصر،  سنة 1346هـ ق.

[5]. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور، فی تفسير الماثور، ج 1، ص 162، كتابخانه آية الله مرعشى نجفی، قم، 1404 هـ ق.

[6]. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 9، ص 188، چاپ اول، دار إحياء التراث العرب، بیروت، 1422 هـ ق.

[7]. همان، ج 3، ص 206 .

[8]. قرطبی، محمد بن ابراهیم شمس الدین، الجامع لأحكام القرآن، ج 16، ص 140، چاپ اول، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش.

[9]. ابن عساکر علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 79، ص 353، دار الفکر، بیروت، 1415 هـ ق.

.[10] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 205، چاپ اول، دار صادر، بیروت، 1968 م.

.[11] الجامع لأحكام القرآن، ج 7، ص  304.

[12]. آل عمران، 125.

[13]. الطبقات الکبری، ج 3، ص 428، چاپ اول، دار صادر، بیروت، 1968 م.

[14]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم،  ج 7، ص 234، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1419 ق؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 264؛ الجامع لأحكام القرآن، ج 11، ص 220؛ الکشف و البیان، ج 8، ص 353؛ روح البیان، ج 8، ص 413.

[15]. حر عاملی،  محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 231، چاپ اول، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، قم‏، 1409 ق.

[16]. کلینی، محمد بن یعقوب، كافي، ج 1، ص 38، چاپ چهارم، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1365 هـ ش.

[17]. تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص367.

[18]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 263.