کپی شد
گروه های معتزلی
معتزله در عین تبعیت از اصول پنج گانۀ خویش، دارای منش های متفاوتی نیز بودند و از استدلالات عقلی که بدان می رسیدند، پیروی می کردند، و این موجب بروز عقاید متفاوت و حتی گاهی متضاد می شد. این اختلافات، شروعی برای به وجود آمدن گروه های مختلف در درون معتزله شد.
از جمله مهم ترین گروه ها در معتزله؛ تقسیمی است که آنان را به دو مدرسه به نام مدرسۀ بصره و مدرسۀ بغداد تقسیم می کند. بصره مکانی است که معتزله در آن جا در اوائل قرن دوم هجری تأسیس شد.[1] مؤسس این مدرسه را می توان مؤسس معتزله نامید، که غالبا آن را واصل بن عطاء می دانند. معتزله در این شهر جان گرفت و حتی شاید بتوان گفت که دوران بلوغ و شکوفا شدن معتزله در این شهر بوده است.
مدرسه بغداد نیز در اواخر قرن دوم هجری به وجود آمد. این مدرسه توسط بشر بن معتمر تأسیس شد. او در بصره در نزد بشر بن سعید و ابو عثمان زعفرانی که از دوستان واصل بودند، اعتزال را آموخت.[2] سپس به بغداد مهاجرت کرده و مدرسه بغداد را تأسیس کرد و مردم را به این مکتب خواند. درباره او نقل کرده اند که در شعر یک استاد مسلم بود.[3]
اما این که چه چیزی باعث جدا شدن این دو گروه شده است، و باعث شد عده ای از معتزلیان، بصره را به مقصد بغداد ترک کنند، منابع چندانی در کار نیست. بلکه باید از لابه لای متون به این علل پی برد. اما به طور قطع؛ یکی از مهم ترین علل برای این جدایی، اختلافات سیاسی بوده که تأثیر بسیاری در عقاید دو گروه داشته است. غالب معتزلیان علاوه بر نظریات اعتقادی که داشتند در مسائل سیاسی نیز دارای آرائی بودند. اصل امر به معروف و نهی از منکر آنها را مجبور می کرد که در مسائل سیاسی سکوت را ترک کرده و اعتقاد خود را بیان دارند. به عنوان مثال واصل بن عطاء درباره جنگ جمل و صفین که میان دو گروه از مسلمانان در گرفته بود معتقد بود که یکی از طرفین لابعینه )بدون این که ما آن را بدانیم) خطا کرده است.[4]
این نظریه و نظریات این چنینی برای شیعه های معتزلی که خطاکار بودن علی(ع) را نمی توانستند بپذیرند، گران آمد و باعث اختلافاتی شد که سهم به سزایی در جدا شدن دو گروه داشته است.
در کل می توان این گونه استنباط کرد که گرایش شیعی در میان معتزله بغداد به مراتب بیشتر از معتزله بصره بوده است تا حدی که نقل شده جعفرین و اسکافی زیدی مذهب بوده اند.[5]
اما این ادعا که اختلاف دو گروه را تنها در مسائل سیاسی و آنچه مرتبط با آن است بدانیم، ادعای نابجایی است بلکه این تنها یکی از دلایلی است که سبب جدایی دو گروه شد، بعدها دو گروه در مسائل مورد استنباط خود اختلافات زیادی پیدا کردند.
هرکدام از دو مکتب؛ برای پیشبرد اهداف خود تلاش کردند و این موجب رشد و شکوفایی دو مدرسه شد. هر کدام از اینها دارای علمای به نامی شدند که به اختصار بدان می پردازیم:
بصره به عنوان خاستگاه معتزله؛ بالتبع دارای علمای بیشتری بوده است. واصل بن عطاء به عنوان مؤسس این گروه در صدر معتزلیان بصره می باشد. ابو هذیل و نظام جزو بزرگان معتزله بصره می باشند که مباحث جدید بسیاری را وارد مباحث کلامی اسلامی کردند. عباد بن سلیمان نیز از بزرگان معتزله به شمار می رود. ابو علی جبایی و پسرش ابوهاشم، معروف به شیخین، جزو علمای دوره متأخر می باشند، آنان روح تازه ای را به مباحث کلامی بخشیدند.
مدرسه بغداد نیز دارای علمایی بوده است. بشر بن معتمر که مؤسس این مدرسه است دو هزار بیت شعر گفت و در آن تمام مخالفین را رد کرده است. ابو موسی مردار نیز از بزرگانی است که شهره به عبادت بود و به خاطر عبادت بسیارش او را راهب معتزله نامیدند. و شاگردان مردار به نام های جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر که از آنها به عنوان جعفرین یاد می شود و همچنین عالم برجسته ای به نام ابو جعفر اسکافی که نقل شده حدود نود تألیف در علم کلام داشته است.[6]
اما در مورد اعتقادات این دو گروه منابع کمی وجود دارد و غالبا عقاید آنان در کتاب های غیر معتزلی آمده است و از آنان نقل شده است و ما به اندکی در این باره بسنده می کنیم:
ابو هذیل علاف از معتزلیان بزرگ بصره، صفات زائد بر ذات را رد می کند. این نظریه بعدها مورد توجه تقریبا تمام معتزله واقع شد. اگر چه در اتصاف ذات به این صفات اختلافاتی بین آنها است.
ابراهیم نظام نیز قائل است که:
خداوند نمی تواند خلاف آنچه که به مصلحت بندگان است انجام دهد.
انسان همان روح است و روح جسم لطیفی است که داخل در این جسم کثیف شده است.
و این که تمام موجودات را در آن واحد خلق کرده و خلق آدم بر خلق اولادش مقدم نبوده است.
بشر بن معتمر به عنوان مؤسس معتزله بغداد نیز عقایدی داشت هر چند بعضی از این عقاید مورد قبول بسیاری از بصری ها واقع نشد:
خداوند با مؤمن در حال ایمانش دوستی نمی کند و با کافر در حال کفرش دشمنی نمی کند.
خداوند اگر لطف خود را در مورد کافر انجام دهد، آنها ایمان می آوردند.
بر عقلاء بهتر این بود که خداوند آنها را ابتدای در بهشت قرار می داد و بر آنها به خاطر این، تفضل می کرد.[7]
جعفر بن مبشر از علمای معتزلی بغداد قائل است که:
عقل حکم می کند که گناهکار در آتش باشد ( به خلاف کسانی که این حکم را به مقتضای شرع می دانستند نه عقل)
کسی که دانه ای یا کمتر از دانه را بدزدد برای همیشه در آتش خواهد بود.[8]
علمای معتزلی بغداد همچون جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر و اسکافی تلاش کردند که مواضع معتزله را تا حدود بسیاری به عقاید مذهبی خود برگردانند. آنها قول به حقانیت علی (ع) و خطاکار بودن طلحه و زبیر و عایشه دادند.[9] این ها همچنین قائل به این بودند که علی(ع) بعد از پیغمبر افضل است اگر چه ابو هذیل از معتزلیان بصره قائل به تساوی بین علی و ابوبکر بوده است.[10]
لازم به ذکر است این تقسیم به بصری و بغدادی بعدها محدوده جغرافیایی خود را از دست داد و یک معنای اصطلاحی صرف پیدا کرد.[11]
تقسیمات دیگری نیز برای معتزله وجود دارد که اشاره به آنها خالی از فائده نیست. تقسیم معتزله به حسب طبقات، تقسیمی است که در معتزله متاخر انجام شده است. قاضی عبدالجبار معتزله را به 10 طبقه تقسیم می کند: خلفاء طبقه اول می باشند، حسن بن علی و حسین بن علی (علیهما السلام) و محمد بن حنفیه طبقه دوم، حسن بصری و… طبقه سوم، واصل بن عطاء و عمرو بن عبید طبقه چهارم و… .
البته این تقسیم بندی بعدها دستخوش تغییراتی شد.[12]
معترله همچنین به دو دوران متقدم و متاخر تقسیم می شود. دوران متقدم از زمان آغاز به کار این گروه تا زمان متوکل عباسی در سال234ق-848م است.[13] متوکل بر خلاف حاکمان عباسی قبل از خود با معتزلیان نه تنها برخورد خوبی نداشت بلکه با اجبار و اصرار جلوی عقائد معتزله را گرفت و حتی معتزلیان را طرد کرد[14] تا این که چند دهه بعد، معتزله جان تازه ای یافت که دوره معتزله متاخر از آن زمان آغاز می شود.
[1] . فرمانیان، مهدی، فرق تسنن، نشر ادیان، 1386، قم، ص 311.
[2] . فیومی، محمد ابراهیم، المعتزله تکوین العقل العربی، دار الفکر العربی، 2002، قاهره، ص 338.
[3] . العمرجی، احمد شوقی، المعتزله فی بغداد و اثرهم فی الحیاه الفکریه و السیاسیه، مکتب مدبولی 2002، قاهره ص 149.
[4] . المعتزله تکوین العقل العربی، ص 353.
[5] . همان ص 135.
[6] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 263، الدار الاسلامیه، بیروت.
[7] . همان ص 356.
[8] . همان ص 364.
[9] . المعتزله تکوین العقل العربی، ص 350.
[10] . همان ص 339.
[11] . فرمانیان، مهدی فرق تسنن، ص 316.
[12] . بحوث فی الملل و النحل ص 305.
[13] . فرمانیان، مهدی فرق تسنن، ص 315.
[14] . المعتزله فی بغداد و اثرهم فی الحیاه الفکریه و السیاسیه ص 78.