کپی شد
کیفیت شهادت امام حسین (علیه السلام)
در مورد چگونگی شهادت امام حسین (علیه السلام) نقل های متعدّدی شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. خوارزمی میگوید: «(امام به میدان رفت)، سپس به نبرد پرداخت تا آنکه هفتاد و دو زخم بر پیکرش نشست. ایستاد تا بیاساید، در حالی که از پیکار، ناتوان شده بود. در حالی که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانی او خورد و خونها از پیشانیاش جاری گشت. جامه برگرفت تا خون از پیشانیاش پاک کند که تیر سه شعبه زهر آگینی آمد و در قلب آن حضرت نشست. حسین (علیه السلام) فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله. سر به آسمان گرفت و گفت: خداوندا! تو میدانی که اینان کسی را میکشند که در روی زمین، جز او پسر پیامبری نیست. سپس تیر را گرفت و از پشت بیرون کشید و خون همچون ناودان جاری شد. دست خود را روی زخم گذاشت. چون مشتش پر از خون شد، به طرف آسمان پاشید و از آن خون یک قطره هم به زمین برنگشت. سرخی آسمان پیش از آن نبود تا آنکه حسین (علیه السلام) خون خویش را به آسمان پاشید. سپس دوباره دست روی زخم گذاشت. چون پر از خون شد، آن را به سر و صورت خود کشید و گفت: به خدا سوگند اینگونه خون آلود خواهم بود تا جدم محمد (صلی الله علیه و آله) را دیدار کنم و بگویم: یا رسول الله! فلانی و فلانی مرا کشتند».[1]
«… سپس آن حضرت از جنگ ناتوان شد و سر جای خود ایستاد. هر یک از مردم که بهطرف او میآمد (و او را در آن حال میدید) بر میگشت و خوش نداشت که دستش به خون او آغشته شود، تا آنکه مردی از طایفه کنده به نام مالک بن نسر آمد و با شمشیر بر سر مبارک او زد. حضرت کلاه خودی بر سر داشت. شمشیر، آن خود را شکافت و سرش پر ازخون شد. حسین (علیه السلام) به وی فرمود: هرگز مباد که با دست راستت آب و غذا بخوری! خدا تو را با ستمگران محشور کند! کلاه خود را کنار انداخت وکلاهی پوشید و پارچهای روی آن بست».[2]
«سپس شمر فریاد زد: درباره او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزهها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به نام زرعة بن شریک، ضربت سختی بر حضرت زد. سنان بن انس هم تیری بر گلوی حضرت زد. صالح بن وهب نیز با نیزه، ضربت محکمی بر پهلوی امام وارد کرد. آن حضرت با گونه راست از روی اسب خود بر زمین افتاد. سپس برخاست و نشست و تیر را از گلویش بیرون کشید. آنگاه عمر سعد نزدیک حسین (علیه السلام) آمد تا او را بنگرد».[3]
2. سید بن طاووس چنین نقل میکند: «راوی میگوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر زمین فرود میآمد! کاش کوهها از هم متلاشی میشدند. شمر فریاد زد: درباره این مرد منتظر چه هستید؟ از هر طرف بر امام حسین (علیه السلام) حمله ور شدند. رزعة بن شریک، ضربتی بر کتف حضرت زد. امام هم ضربتی بر او وارد کرد و او را نقش زمین ساخت. مرد دیگری با شمیشر بر گردن مقدس او ضربت زد که حضرت با صورت بهزمین غلتید و دیگر ناتوان شده بود. روی زانوها نشست. سنان بن انس نیزهای بر گلوگاهش زد. نیزه را بیرون کشید و دوباره بر سینه آن حضرت زد. سنان دوباره تیری در کمان نهاد و بر حنجره حضرت زد. امام (علیه السلام) افتاد. دوباره نشست و تیر را از گلو بیرون کشید. دو دست خود را کنار هم زیر گلو گرفت. چون پر از خون شد، سر و صورت خویش را به خون رنگین کرد، در حالی که میفرمود: خدا را اینگونه آغشته به خونم دیدار خواهم کرد، در حالی که حق مرا غصب کردهاند.[4]
3. ابن شهر آشوب به نقل از ابی مخنف میگوید: «هنگامی که حسین (علیه السلام) بر زمین افتاد. اسبش از او دفاع میکرد و بر سواران دشمن میجهید و آنان را از زین بر زمین میافکند و لگدکوب میکرد. چهل نفر از دشمن را کشت، سپس خود را به خون حسین (علیه السلام) آغشته کرد و به طرف خیمه امام روان شد، در حالی که با صدای بلند شهیه میکشید و سُم بر زمین میکوبید.[5]
وی از قول امام باقر (علیه السلام) روایت میکند: «آن حضرت، سیصد و بیست و چند ضربه نیزه یا شمشیر و تیر بر بدن داشت. همچنین 360 جراحت هم روایت شده است.[6]
[1]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 53.
[2]. خوارزمى، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه السلام) خوارزمى، ج 2، ص 40.
[3]. همان.
[4]. ابن طاوس، سید رضی رالدین، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 125.
[5]. مناقب آل ابی طالب (علیهم السلام)، ج 4، ص 58.
[6]. همان، ج 4، ص 110.