کپی شد
کیفیت شهادت امام جواد (علیه السلام)
در بارۀ این که امام جواد (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد که در اینجا به دو قول مشهور اشاره میشود:
الف) معتصم خلیفۀ ستمگر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشههایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (علیه السلام) اجرا میکرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست و همداستان شده بود که امام جواد (علیه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم میدانست که ام فضل از آن حضرت منحرف شده است و به شدت علیه امام (علیه السلام) موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (علیه السلام) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمود: گریهات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آنچنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[1]
ب: ابن ابی دؤاد، یکی از قاضیان معروف زمان معتصم، میگوید:
امام جواد (علیه السلام) در مجلسی با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای معتصم ثابت کرد که حد دزدی، قطع انگشتان دست است. سپس انگشتان شخصی که اعتراف به دزدی کرده بود، طبق حکم امام جواد (علیه السلام) و به فرمان معتصم قطع شد.
سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم:« خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است.» بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عدهای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و تازه فهمید چه اشتباهی کردهاست.
فردای آن روز به یکی از وزیرانش دستور داد امام جواد (علیه السلام) را به منزل خودش دعوت کند و به او غذای زهرآلود بدهد. امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: « میدانید که من در مجالس شما حاضر نمیشوم».
وزیر گفت: «من فقط شما را دعوت کردهام. دوست دارم پا روی چشم من بگذارید و داخل خانه من بشوید. این را مایه برکت خانهام میدانم». امام جواد (علیه السلام) با اصرار صاحبخانه و بدون تمایل قلبی، دعوتش را پذیرفت.
امام وقتی وارد منزل او شد و قدری از غذایش را تناول فرمود، احساس مسمومیت کرد. مرکب سواری خود را طلب کرد و در پاسخ صاحبخانه که گفت: «تشریف داشته باشید»، فرمود:« از خانهات خارج شوم، برای خودت بهتر است.»
پس از آن شب، امام جواد (علیه السلام) پیوسته در حال بیماری و تهوع به سر میبرد تا از دنیا رحلت فرمود.[2]