searchicon

کپی شد

کودکی امام علی (علیه السّلام)

امام على (علیه السّلام) در کودکی که دوره حساس شکل‏گیرى شخصیت و دوره تربیت جسمی و روحى است، در خانه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و تحت تربیت مستقیم آن حضرت به سربرد. مورخان اسلامى در این زمینه مى‏نویسند:

«از نعمت‌هاى بزرگى كه خداوند به على بن ابى‌طالب (علیه السّلام) داد، این بود كه پیش از اسلام در دامن تربیت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) نشو و نما یافت. مجاهد نقل کرده که از جمله نعمت‌هاى خداوند و كرامت‌هاى او نسبت به على بن ابى‌طالب (علیه السّلام) این بود كه قریش دچار قحطى سختى شد و ابو طالب مردى عیالمند بود كه نان خور زیادى داشت، پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) به عباس؛ عموى خود كه دارایى و ثروتش بیش از سایر بنى‌هاشم بود فرمود: اى عباس، عیال برادرت ابو‌طالب زیادند، و چنانچه مى‏بینى مردم به این قحطى سخت، دچار گشته‏اند، بیا با هم به نزد او برویم و به وسیله‏اى از نان‏خوران او كم كنیم، من یكى از پسران او را به نزد خود می‌برم و تو هم یكى را ببر.

عباس این پیشنهاد را پذیرفت، و هر دو به نزد ابو طالب آمده‏ و منظور خویش را اظهار كردند، ابوطالب گفت: عقیل را براى من بگذارید (و برخى می‌گویند: گفت: عقیل و طالب را براى من بگذارید) و هر كدام را خواهید ببرید. پس رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله)، على (علیه السّلام) را برداشت و عباس نیز جعفر را برداشته و به خانه خود بردند. بدین ترتیب على (علیه السّلام) در تمام موارد با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) بود تا هنگامى كه آن بزرگوار به رسالت مبعوث شد، پس على (علیه السّلام) به‌ او ایمان آورد و نبوتش را تصدیق كرده، پیروى او را بر خود لازم شمرد، جعفر نیز در خانه عباس بود تا هنگامى كه اسلام اختیار كرده و از سرپرستی او بی‌نیاز گشت».[1] پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله) پس از گرفتن على (علیه السّلام) فرمود: «همان را برگزیدم که خدا او را براى من برگزید».[2]

از آن‌جا که حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) در سنین کودکى در خانه عمویش ابوطالب و تحت کفالت او بزرگ شده بود، مى‏خواست با تربیت یکى از فرزندان او، زحمات وى و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران کند و از میان فرزندان او نظر به على (علیه السّلام) داشت.[3]

امام على (علیه السّلام) در دوران خلافت خود، در خطبه «قاصعه» به این دوره تربیتى خود اشاره نموده و مى‏فرماید: «شما (یاران پیامبر) از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) و موقعیت خاصى که با آن حضرت داشتم آگاهید، و مى‏دانید موقعى که من خردسال بودم، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) مرا در آغوش مى‏گرفت و به سینه خود مى‏فشرد و مرا در بستر خود مى‏خوابانید، به طورى که من بدن او را لمس مى‏کردم، بوى خوش آن را مى‏شنیدم و او غذا در دهان من مى‏گذارد…، من همچون بچه‏اى که به دنبال مادرش مى‏رود، همه جا همراه او مى‏رفتم و او هر روز یکى از فضائل اخلاقى خود را به من تعلیم مى‌نمود و دستور مى‏داد که از آن پیروى کنم».[4]

امام على (علیه السّلام) در غار حراء:[5]

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پیش از آن‌که به رسالت مبعوث شود، سالى یک ماه در غار حراء به عبادت مى‏پرداخت. قرائن نشان مى‏دهد که حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) با عنایت شدیدى که نسبت به على (علیه السّلام) داشت او را در آن یک ماه همراه خود به حراء مى‏برد. وقتى که فرشته وحى براى نخستین بار در همان غار بر حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (علیه السّلام) در کنار آن حضرت بود.[6] على (علیه السّلام) در خطبه «قاصعه» در این باره مى‏فرماید:

«پیامبر هر سال در کوه حراء به عبادت مى‏پرداخت و جز من کسى او را نمى‏دید…، هنگامى که وحى بر آن حضرت نازل شد، صداى ناله شیطان را شنیدم، به رسول خدا عرض کردم: این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است و علت ناله‏اش این است که او از این‌ که در روى زمین اطاعت شود، ناامید گشته است. آن‌چه را من مى‏شنوم تو نیز مى‏شنوى و آن‌چه را مى‏بینم تو نیز مى‏بینى، جز این‌که تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر [من] و بر خیر و نیکى هستى».[7]

این گفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نشان می‌دهد که تربیت‌هاى پیگیر آن حضرت و پاکى روح على (علیه السّلام) سبب شد که او در همان دوران کودکى با قلب حساس، دیده نافذ و گوش شنوا، چیزهایى را ببیند و صداهایی را بشنود که براى مردم عادى دیدن و شنیدن آنها ممکن نیست.

ابن ابى‌الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه مى‏نویسد: «در کتب صحاح روایت شده است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) نازل گردید و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على (علیه السّلام) در کنار پیامبر اسلام بود».[8]

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: «على (علیه السّلام) پیش از رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) همراه آن حضرت، نور نبوت را مى‏دید و صداى فرشته را مى‏شنید. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به او مى‏فرمود: اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شایستگى مقام نبوت را داشتى، ولى تو وصى و وارث من، سرور اوصیا و پیشواى پرهیزگاران هستى».[9]


[1]. ر.ک: ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 58؛ ابن هشام، السيرة النبوية، ج ‏1، ص 245 و 246.

[2]. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 41.

[3]. پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 27.

[4]. نهج البلاغه (صبحى صالح)، گردآورنده: سید رضی، خطبه 192، ص 300، «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِي فِي (حَجْرِهِ) حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ (وَلِيدٌ) يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْ‏ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِه».‏

[5]. حراء کوهى است در سمت شمال مکه و غار حراء در قله اين کوه قرار گرفته است.

[6]. سیرۀ پیشوایان، ص 28.

[7]. نهج البلاغه (صبحى صالح)، خطبه 192، ص 300 و 301.

[8]. ر.ک: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208 و 209.

[9]. همان، ص 210.