searchicon

کپی شد

کلمات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و وحی

بدون تردید پیامبران الاهی رابطه ای خاص با خداوند متعال داشته اند و از طریق این ارتباط، احکام، قوانین و تعلیمات الاهی را دریافت کرده و به مردم ابلاغ می کردند.

حقیقت و ماهیت این رابطه، بسیار پیچیده است و بشر از درک آن عاجز است، البته این به معنای جهل مطلق انسان به این موضوع نیست. به بیان دیگر مسئله “وحی” از جمله موضوعاتی نیست که چون انسان قدرت شناخت کنه و حقیقت آن را ندارد، پس باید آن را رها کند، بلکه می تواند به اندازه گستره عقل، فهم و ادراک خود، پیرامون وحی و کلام خداوند کاوش نماید.

دانشمندان اسلامی با استفاده از آیات و روایات نظریات مختلف و متفاوتی ارائه کرده اند:

عبدالرزاق لاهیجی در این باره می گوید: کسی اگر گمان کند که پیامبر (ص) در امری از امور، به رأی خود عمل کرده و منتظر وحی نبوده، هر آینه به غایت به امر نبوت و به حقیقت نبی، جاهل باشد و چنین کسی در نزد عقل، خارج بودنش از مرتبه دین داری اقرب است، به ویژه که مخالف نص قرآن است (و ما ینطق عن الهوی[1]، ان هو الا وحی یوحی[2]) و تخصیص این به بعضی امور در نهایت رکاکت است، چه جمیع امور متعلقه به دین، در حاجت به اذن الاهی و وحی ربانی، علی السویه است و هرگاه پیامبر (ص) عمل به رأی خود نکند دیگری را چه یارای آن باشد.[3]

از تفسیر نمونه نیز چنین بر می آید که: این سخن قرآن “ان هو الا وحی یوحی” تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینه آیات گذشته سنت پیامبر را نیز شامل می شود که نه تنها گفتار آن حضرت بلکه رفتار و کردار آن جناب نیز بر طبق وحی الاهی است؛ زیرا در آیات 3 و 4 سوره نجم، به صراحت بیان شده است: او از روی هوا سخن نمی گوید، هر چه می گوید وحی است.[4]

علامه طباطبائی در تفسیر آیه «و ما ینطق عن الهوی» می گوید: “ما ینطق” مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر نفی شده باشد، امّا از آن جایی که در این آیات خطاب “صاحبکم”[5] به مشرکین است[6] به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می خواند و آن چه از قرآن برایتان تلاوت می کند، سخنانش ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می گوید، وحیی است که خدای متعال به او نازل می کند.[7]

برخی نیز گفته اند: این آیه وحی بودن همه گفته های دینی[8] آن حضرت در مسائل ارشادی و جهان بینی و هدایت نه جزئیات دنیایی را، اثبات می نماید.[9]

البته این احتمال مردود است، که حرف های عادی و اوامر و نواهی آن حضرت در امور فردی و خانوادگی؛ مثل این که پیامبر به همسرش بگوید، آن ظرف آب را به من بده، و … از روی هوای نفس بوده باشد،[10] پیامبر (ص) در این نوع سخنان نیز از پشتوانه عصمت برخوردار بود و خطا و اشتباه نداشته است.[11] لذا از گفتار و عمل[12] آن حضرت در چنین موضوعاتی، جواز و عدم منافات داشتن آن را با رضایت الاهی، استفاده می کنیم؛ زیرا اگر این اعمال اشکال داشت پیامبر آن را انجام نمی داد.

جهت مطالعه و بررسی بیشتر رجوع شود به: تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس های خارج علم اصول، کتاب اوّل، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، مرتبه و دامنه عصمت، ص 34- 67، استاد مهدی هادوی تهرانی.


[1]. نجم، 3.

[2]. نجم، 4.

[3]. فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص 461.

[4]. تفسیر نمونه، ج 22، ص 481.

[5]. نجم، 2.

[6]. مشرکینی که دعوت پیامبر و قرآنی را که بر ایشان می خواند، دروغ و افترا بر خدا می پنداشتند.

[7]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی، محمد باقر، ج 19، ص 42؛ حسینی طهرانی، سید محمد حسین، مهر تابان، ص 212- 213.

[8]. يك عنصر دينى، عنصرى است كه در سعادت واقعى انسان نقش دارد.

[9]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی فرآن، سیره رسول اکرم (ص)در قرآن، ج 8، ص32.

[10]. دقت شود که گفتار ما بالاتر از این سخن است که بعضی گفته اند که بدون تردید، وجود پیامبر اکرم (ص) علاوه بر ویژگی رسالت و نازل شدن وحی بر آن وجود مبارک، خود از افراد برجسته و ممتاز و با تجربه عصر و زمان خود بوده است. بنابراین می توانند دارای دو نوع سخن و گفتار باشد:

الف- سخنان و گفتار وحیانی مانند آیات قرآن و احادیث قدسی.

ب- سخنان حکیمانه عقلانی که از شخصیت ممتاز و عقلانی آن حضرت سرچشمه گرفته است.

[11]. اگر چه نتوان دینی بودن آن را اثبات نمود و ملازمه ای بین آن دو قایل شد؛ یعنی گفته شود معصوم در هيچ موردى گرفتار غفلت، خطا، نسيان، و عصيان نمى‏شود، چه گفتار و رفتار او مربوط به يك امر دينى باشد و چه آنچه مى‏گويد يا انجام مى‏دهد، امرى غير دينى باشد. بنابراين اگر معصوم حقيقتى را بيان نمايد كه عنصر دينى نباشد – مثلاً از يك مطلب علمى سخن بگويد -، قطعاً سخن او مطابق با واقع است. همان گونه كه اگر مطلبى شرعى و دينى را بيان نمايد، هيچ خطايى در سخن او نيست. تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، مرتبه و دامنه عصمت، ص 35.

[12]. از آیه “و ما ینطق عن الهوی” استفاده می شود که رفتار و سیره پیامبر (ص) هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچ گاه بدون اذن وحی نبوده است و اگر هم فرضاً چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه استنباط کنیم از آیات دیگری مثل آیه 50 سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می شود. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی فرآن، سیره رسول اکرم (ص) در قرآن، ج 8، ص 33.