searchicon

کپی شد

کسوت و پیشه اسحاق نبی الله (علیه السلام)

تردیدی نیست که انسان از بدو پیدایش خود در روی زمین، برای آن که زنده بماند، به غذا و طعام نیاز داشته و برای سیر کردن شکم خود و تأمین معیشت، نیازمند کار و کوشش بوده است. این قاعده شامل پیامبران خدا نیز شده و چون بُعد بشری داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان بوده اند، برای زنده ماندن، کار و تلاش می نموده اند. از طرفی دیگر، نبوت و رسالت انبیاء (علیهم السلام)، شغل آنها نبوده، بلکه وظیفه الهی ایشان است؛ لذا هر یک از انبیاء دارای کار و پیشه و شغلی بوده اند.

هنگامی که به زمانه و دوران زندگی انبیاء (علیهم السلام) بنگریم، مشاهده خواهیم کرد که طبیعی ترین کار در آن زمان ها؛ کشاورزی و دامداری بوده است. چرا که شبانی و دامداری از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفه های رایج جامعه بشری به ویژه در اجتماعات بدوی و روستایی بوده است. هر خانواده به طور طبیعی تعدادی، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادی و معیشتی نگاهداری می کرده و برای چرا به چراگاه و مراتع می برده است.

بنابر گزارش کتاب مقدس، حضرت اسحاق (علیه السلام) به‌ توصیه پدر و مساعدت‌ خادم‌ او، همسرش‌ را از بومیان‌ سرزمین‌ ناحور در آرام‌ نهرین‌ از قبیله ای‌ که‌ ابراهیم‌ (ع‌) بدان‌ تعلق‌ داشت‌، برگزید.[1] بر پایه اشارات‌ سفر پیدایش‌، زوجه وی‌ رِفقه‌، دختر بتوئیل، پسرِ برادر ابراهیم‌ (علیه السلام)، بوده‌ است.[2] ثمره این‌ پیوند پس‌ از ۲۰ سال‌ دو پسر توأم‌ بود که‌ از هنگامی‌ که‌ در بطن‌ مادر خویش‌ پرورش‌ می‌یافتند، منازع‌ یکدیگر بوده‌اند. فرزند نخست‌ را عیسو و دیگری‌ را که‌ به‌ دنبال‌ وی‌ به‌ دنیا آمده‌ بود، یعقوب‌ نام‌ نهادند. با گذشت‌ زمان‌ عیسو صیادی‌ ماهر شد و محبوب‌ اسحاق‌ گردید و یعقوب‌ که‌ مورد علاقه رفقه‌ بود، به‌ «چادرنشینی (شبانی)» روی‌ آورد.[3]

به‌ روایت‌ تورات، زمانی‌ اسحاق‌ ناگزیر شد که‌ به‌ سبب‌ بروز خشک‌ سالی‌ راهی‌ِ سرزمین‌ جرار گردد.[4] اسحاق‌ در جرار به‌ کشاورزی‌ پرداخت‌ و در این‌ کار ترقی‌ کرد و اموال‌ فراوانی‌ به‌ دست‌ آورد.[5]

از مجموع آنچه بیان شد، به دست می آید که حضرت اسحاق (علیه السلام) دارای شغل و کسوت دامداری و کشاورزی بوده است.

[1]. کتاب مقدس، عهد عتیق‌، باب‌ ۲۴ به نقل از دانشنامه حوزوی ویکی فقه.

[2]. همان.

[3]. همان، سفر پيدايش‌، ۲۵: ۲۲، ۲۴، ۲۶ – ۲۸ به نقل از دانشنامه حوزوی ویکی فقه.

[4]. همان، ۲۰: ۱ و ۲.

[5]. همان، ۲۶: ۱۲ – ۱۴.