کپی شد
کروی بودن زمین و قرآن
آیاتی که موجب شدند برخی تصور کنند که نظر قرآن بر مسطح بودن زمین است عبارت است از:
1. «و زمين را گسترديم؛ و در آن كوههاى ثابتى افكنديم؛ و از هر گياه موزون، در آن رويانديم؛ آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم».[1]
2. «آيا ما زمين را بسترى نساختيم».[2]
در تفسیر این آیات باید گفت:
الف: آیه اول: “مد ارض” به معناى گستردن طول و عرض آن است، و اگر خدا زمين را نمی گستراند و از سلسله کوه ها پوشيده مىشد صلاحيت كشت و زرع و سكونت را نداشت و جانداران كمال حيات خود را نمىيافتند.[3]
منظور از « مدّ » و گستراندن این نیست که زمین کروی نیست، بلکه مقصود این است که سطح زمین به طور کامل برجسته و ناهموار خلق نشد که اگر این گونه آفریده می شد انسان در این زمین نمی توانست به خوبی زندگی نماید. کشت و زرع داشته باشد و اسباب راحتی خود را فراهم آورد. چنان که روند آیات بعد که در شمارش نعمت های راحتی بخش انسان هستند، نیز بر این مطلب دلالت دارد.
ب: آیه دوم: کلمه” مهاد” در این آیه به معناى مكان آماده و صاف و مرتب است، و در اصل از” مهد” به معناى محلى كه براى استراحت كودك آماده مىكنند (اعم از گاهواره و يا بستر) گرفته شده است.[4] و از این رو به گهوارهاى كه براى كودك آماده مي شود نیز مهد اطلاق شده است.[5] بنا بر این؛ مهد و مهاد، جائی است كه مانند گهواره آماده پرورش است چنان که در آيه فرمود : الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً [6]– و اين معنا مثل معناى آيه:” الْأَرْضَ فِراشاً[7] (زمين را مانند فرشى گسترده برايتان قرار داده است) می باشد.[8]
بر این اساس؛ می توان گفت: این آیه در صدد بیان این نکته است که زمین به عنوان یک نعمت الاهی جایی برای راحتی موجودات و به ویژه انسان ها خلق شده است؛ مانند « مهد » و گهواره که مایۀ آرامش است.
از طرفی در قرآن آیاتی هست که بنا به گفته صاحب نظران با کروی بودن زمین هم آهنگ و سازگار می باشند. و این آیات به عنوان معجزه علمی قرآن مطرح شده اند. که در زیر به برخی از آنها می پردازیم .
1. آيه اول: “شب را در روز مىپوشاند و روز شتابان آن را مىطلبد”.[9] این آیه مىفهماند که شب فراگير روز است؛ يعنى همه آن مكان هايى را كه روز بود شب فرا مىگيرد، و اگر زمين كروى نبود صحيح نبود بگوييم دائما شب روز را فرا مىگيرد، و آن را دنبال مىكند؛ زيرا در اين صورت چند ساعتى شب به دنبال روز مىبود. و چون به انتهاى سطح زمين مىرسيدند، روز بر مىگشت و شب را دنبال مىكرد. و به عبارتى ديگر: در هر روزى يك روز شب به دنبال روز مىرفت ، و روز ديگر، روز به دنبال شب، پس اين كه قرآن به طور مطلق فرمود: شب به دنبال روز مىرود جز با كرويت زمين درست در نمىآيد.[10]
2 – آيه دوم:”… شب را بر روز داخل مىكند و روز را بر شب …”.[11]
در تفسیر این آیه آمده است :”اگر انسانى بيرون كره زمين ايستاده باشد و به منظره حركت وضعى زمين به دور خودش و پيدايش شب و روز بر گرد آن نگاه كند، مىبيند كه گويى به طور مرتب از يك سو نوار سياه رنگ شب بر روشنايى روز پيچيده مىشود و از سوى ديگر نوار سفيد رنگ روز بر سياهى شب، و با توجه به اين كه”يكوّر” از ماده” تكوير” به معناى پيچيدن است … نكته لطيفى كه در اين تعبير قرآنى، نهفته است روشن مىشود، كه زمين كروى است و به دور خود گردش مىكند، و بر اثر اين گردش، نوار سياه شب، و نوار سفيد روز، دائما گرد آن مىگردند، گويى از يك سو نوار سفيد بر سياه و از سوى ديگر نوار سياه بر سفيد پيچيده مىشود”.[12]
3 –آیه سوم: “پس سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها كه ما تواناييم”[13] سید هبة الدین شهرستانی در تفسیر این آیه آورده است: « این آیه دلالت دارد بر کثرت مشرق ها و مغرب ها و کرویّت زمین نیز مستلزم آن است که در هر نقطه از زمین برای گروهی دیگر مغرب باشد. پس کثرت مشارق و مغارب با قول به کرویت زمین سازگار می باشد».[14] توضیح این که اگر زمین مسطح بود تنها یک مشرق و مغرب وجود داشت، ولی جایی که زمین کروی باشد لازم است دارای مشرق ها و مغرب ها باشد چرا که در این صورت با چرخشش مشرق و مغرب مکان ها تفاوت می کند.[15]
4 –آیه چهارم: “و به زمين كه چگونه گسترده و هموار گشته است” [16]برخی از نویسندگان معاصر با توجه به این آیه و نیز آیات 137 سوره اعراف و 5 سوره صافات و 40 سوره معارج را دلیل کرویت زمین از نظر قرآن می دانند و آن را یکی از معجزات علمی قرآن تلقی می کنند و می نویسند: مسطح بودن زمین، مانع کرویت آن نمی شود؛ چرا که هر کره ای برای خود سطحی نیز دارد و از این رو است که در هندسه کره را یکی از اقسام سطح به شمار می آورند. و توضیح می دهد که مسطح بودن به معنای مقابل کروی، یک اصطلاح هندسی جدید است و مقصود از “سطحت” در آیه گسترش است.[17]
نتیجه این که: قرآن نه تنها زمین را مسطح (در مقابل کروی بودن) نمی داند بلکه آیات زیادی وجود دارد که با کرویت زمین کاملاً سازگار می باشند.
[1]. حجر، 19.
[2]. النبأ، 6.
[3]. طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 12، ص 138 و 139، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 11 ، ص 52 و 53، دار الكتب الإسلامية – تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[4]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه ، ج 26 ، ص 16 و 17.
[5]. مريم، 29،كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا.
[6]. طه، 53.
[7]. بقره، 22.
[8]. خسروى حسينى، سيد غلامرضا، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ص 261، انتشارات مرتضوى – تهران، چاپ دوم، 1375 ش.
[8]. طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسیر المیزان، ج 20، ص 161 و 162.
[9]. “يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً”.
[10]. طباطبايى، سيد محمد حسين، المیزان في تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 10 ، ص 222، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
[11]. الزمر، 5، يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْل.
[12]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه ، ج 19، ص 376.
[13]. معارج،40،” فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ”.
[14]. رضائی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، ص 188 و 189، انتشارات کتاب مبین ، چاپ سوم، 1381 ش.
[15]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 13 و 14.
[16]. الغاشیه، 20، و الی الارض کیف سطحت.
[17]. گودرزی، نجف، مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 28 – 30؛ امین، احمد، کتاب راه تکامل، ج 7 ، ص 145؛ ماهنامه مکتب الاسلام ، سال 12 ، ش 11؛ نیازمند، ید الله، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 189، به نقل از : پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضائی، ص 190.