searchicon

کپی شد

کرامت و جایگاه انسان در برابر خدا

برای روشن شدن موضوع، لازم است مسئله از دو جهت مورد بررسی واقع شود:

1. مقام انسان ها در پیشگاه خداوند متعال، در نظام تکوین و آفرینش: اگر بخواهیم انسان مجرد از هر بدی و خوبی؛ یعنی انسان “بما هو انسان” را در نظر بگیریم و در مورد مقام آن در نزد خداوند بحث کنیم، به این نکته می رسیم که انسان ها دارای مقام بالایی نسبت به دیگر موجودات هستند، و به اصطلاح دارای کرامت ذاتی هستند. اين نوع كرامت حاكی از عنايت ويژه پروردگار به آدمی است و به اختيار انسان ربطی ندارد؛ يعنی انسان چه بخواهد و چه نخواهد، از اين كرامت برخوردار است.

در مورد کرامت ذاتی انسان لازم است به نکاتی اشاره شود:

الف- بخشش کرامت به انسان: بر اساس فرمودۀ خداوند، انسان، بلند مرتبه و مسلط بر کائنات شمرده شده است.

قرآن مجيد در اين باره مي‏فرمايد: “ما بني ‏آدم را كرامت بخشيديم و آنان را بر صحرا و دريا مسلط كرديم و بر بسياری از مخلوقات خويش برتری داديم”.[1]

ب- جانشين خدا بودن: خداوند در قرآن می‏فرمايد: “به ياد آور زمانی را كه خداوند به فرشتگان فرمود: به راستی روی زمين جانشين قرار خواهم داد”.[2] این خلافت ويژه آدم (ع) و برخي از فرزندان او كه به مقام عالی انسانی و علم به اسمای الاهی دست يافته‏اند می‏باشد.

ج- كارگزار بودن جهان برای آدمی: آيات زيادی از تسخير جهان و آفرينش آنچه در زمين است، برای انسان سخن می‏گويد كه جايگاه رفيع وی را می‏رساند، مانند آيه: “سخّر لكم ما في السموات و ما في الارض جميعاً”؛ آنچه در آسمان و زمين است تسخير شما قرار داديم”.[3]

د- امانت دار بودن انسان: انسان امانت دار خدا است و رسالت و مسئوليت دارد. قرآن مجيد مي‏فرمايد: “ما امانت خويش را بر آسمان و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، همه از پذيرش آن امتناع ورزيدند، اما انسان بار امانت را به دوش كشيد و پذيرفت”.[4]

تا این جا اثبات شد نفس آدمی از هر نوع، سیاه و سفید، عرب و عجم، زن و مرد، در برابر خداوند دارای مقامی رفیع است. البته از آنچه در موارد بالا ذکر شد، از جمله آیۀ “وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ” و همچنین سایر آیات، روشن می شود که تمامی انسان ها علاوه بر داشتن مقام رفیع در نزد خداوند، یکسان هم هستند.

مفسر بزرگ علامه طباطبائی در تفسیر گران سنگ المیزان در ذیل آیۀ “وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ” می گوید: مراد از آيه، بيان حال جنس بشر است، صرف نظر از كرامت هاى خاص و فضائل روحى و معنوى كه به عده‏اى اختصاص داده، بنابر اين، اين آيه مشركان، كفار و فاسقان را زير نظر دارد، چه اگر نمى‏داشت و مقصود از آن انسان‏هاى خوب و مطيع بود، معناى امتنان و عتاب درست در نمى‏آمد.[5]

آنچه گفته شد تنها در آیات قرآن مطرح نشده است بلکه در روایاتی نیز به این موضوع پرداخته شده است. در ذیل به برخی از این روایات اشاره می شود:

راوی می گوید: سلمان فارسی داخل مسجد شد، رسول خدا (ص) از جای خویش بلند شد احترامش نمود و او را در کنار خویش در صدر مجلس نشاند و به تناسب سن و شخصیتش او را اکرام نمود. در این هنگام عمر داخل شد و چنین صحنه ای را دید، گفت این عجمی کیست که در میان عرب در صدر مجلس نشسته است. پیامبر اکرم با شنیدن این سخن بر منبر رفت و خطبه خواند و فرمود: “ای مردم از  زمان آدم تا به امروز…. عرب را بر عجم  و … برتری و فضلی نیست، مگر به تقوا”.[6]

در حدیثی دیگر از امیر المومنین نیز به این موضوع اشاره شده است. حضرت می فرمایند: همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند.[7]

پیامبر (ص) در روایتی دیگر فرموده است : “هیچ چیزی نزد خداوند گرامی تر از فرزند آدم نیست”.[8]

نتیجه این که تمامی انسان ها در مقام تکوین در مقابل خداوند یکسان اند.

2. مقام انسان ها در برابر خداوند متعال، در سیر رشد از نقص به کمال: تا این جا یکسان بودن انسان ها در مقام تکوین روشن شد، اما در مقام رشد و تکامل، مسلماً انسان ها دارای درجاتی متفاوت اند. در این قسمت ملاک ارزشمندی هر کس تقوا است، همان گونه که خداوند فرموده است: “إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ”.[9] بر این اساس؛ انسان ها در برابر خداوند یکسان نیستند و به تناسب بهره ای که از تقوا دارند طبقه بندی می شوند. در این راستا تفاوت انسان ها در برخورداری از محبت خداوند و به میزان قرب آنها به خدا باز می گردد. نه رنگ، نژاد، قوم، زبان و غیره، بلکه هرکسی ایمان، عمل صالح و معرفت را کسب کند، انسانی کامل؛ و هر که شرک، گناه و نفاق را کسب کند انسانی ناقص است.

بدین ترتیب امامان و پیامبران در اعلی درجۀ قرب به حضرت حق قرار دارند، و انسان های پست و نادان در اسفل سافلین نقص و کاستی.


[1]. “وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا”. اسراء، 70.

[2]. “وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ”. بقره، 30.

[3]. ” وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ”. جاثيه، 13.

[4]. ” إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً”. احزاب، 72.

[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 214.

[6]. محدث نوری، مستدرك‏ الوسائل، ج 12، ص 89، “قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ دَخَلَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ذَاتَ يَوْمٍ فَعَظَّمُوهُ وَ قَدَّمُوهُ وَ صَدَّرُوهُ إِجْلَالًا لِحَقِّهِ وَ إِعْظَاماً لِشَيْبَتِهِ وَ اخْتِصَاصِهِ بِالْمُصْطَفَى وَ آلِهِ (ص) فَدَخَلَ عُمَرُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا الْعَجَمِيُّ الْمُتَصَدِّرُ فِيمَا بَيْنَ الْعَرَبِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ فَقَالَ إِنَّ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى الْخَبَرَ”.

[7]. نهج البلاغه، خ 185، ص256.

[8]. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج1، ص210.

[9]. حجرات، 13.