کپی شد
کارشکنی معاویه علیه امام حسن (علیه السلام)
بعد از آن که امام حسن (علیه السلام) جانشینی خود بعد از امیر المؤمنین (علیه السلام) را اعلام کرد، معاویه جاسوسانی به کوفه فرستاد تا هر چه میگذرد، گزارش دهند و در حکومت امام از درون دست به خرابکاری بزنند.
امام (علیه السلام) فرمان داد آنان را گرفتند و کشتند و نامه ای نیز به معاویه فرستاد که:جاسوس میفرستی؟ گویا جنگ را دوست میداری؟ جنگ بسیار نزدیک است، منتظر باش! إنشاء الله … .[1]
معاویه به همان بهانه ای که قریش به وسیله آن از حضرت علی (علیه السلام) رو گرداندند، از بیعت با امام حسن (علیه السلام) سر باز زد، او در دل می دانست که امام از او سزاوارتر است اما ریاستخواهی، او را از پیروی واقعیت، باز میداشت،چرا که او میدانست کمی سن در پیامبرانی چون حضرت عیسی و یحیی، مانع پیامبری نبوده است،در امام نیز که جانشین پیامبر است،همین گونه است.
معاویه،نه تنها از بیعت سر باز زد، بلکه در صدد از میان برداشتن امام بر آمد. برخی را به پنهانی فرمان داد تا آن گرامی را بکشند،از این رو، امام،در زیر پیراهن، زره میپوشید و بیزره به نماز نمیرفت، به همین جهت یک روز که یکی از این مأموران مخفی معاویه، به سوی امام تیر افکند،به آن گرامی صدمه ای وارد نیامد.[2]
همین معاویه، که کمی سن را در امام (علیه السلام) بهانه میآورد و از بیعت با او تن میزد، به هنگام ولایتعهدی یزید، این بهانه را فراموش و فرزند جوان خود را، جانشین خویش کرد و از مردم برای او بیعت گرفت.
معاویه، به بهانه ایجاد وحدت اسلامی و پیش گیری از اختلاف و اغتشاش، به عمال خود نوشت؛ با لشگر به سوی من آیید و آنان همان کردند که او گفت.
معاویه آنان را بسیج کرد و به جنگ با امام به عراق فرستاد.