کپی شد
پیشینه صابئین
در میان ادیان آسمانی دین صابئان از قدیمیترین دینها است. گنزورا چحیلی رهبر منداییان ایران میگوید: «قدمت ما از زمان حضرت آدم است. در اورشلیم زندگی میکردیم و به خاطر برخی آزارها به ایران و عراق مهاجرت کردیم و به خاطر تقدس آب در کنار رودخانهها ساکن شدیم تا راحتتر بتوانیم فریضههای دینیمان را به جای بیاوریم. پیامبران ما حضرت آدم، حضرت شیت، حضرت نوح، حضرت سام و حضرت یحیی هستند. کتاب مقدس ما «صحف آدم» یا «کنزا ربا» و به خط آرامی قدیمی است. زبان ما منداییان یکی از زبانهای سامی است».[1]
در روزگار طهمورث بن بوسكهيار بن اسكمد بن نكمد بن هوشنگ، مردى در هند بهنام بوذاسف ظهور كرد و مردم را به آيين صابئی فراخواند و مردم پراكنده شده و اديانشان مختلف شد و ميان وى و ديوان (شياطين) جنگ شد و او آنها را راند و تبعيد كرد.[2]
ايرانيان پيش از دین زرتشت بر دين حنيفان؛ يعنى صابئان بودند و اين مذهب را بوذاسب به طهمورث عرضه داشته بود.
در كتاب «التنبيه و الاشراف» بهنقل «امثال و حكم» صفحه 1666 آمده: «پيش از آنکه زرتشت آئين مجوس را به «گشتاسب» عرضه كند و او آنرا بپذيرد، مردم اين ملک بر مذهب «حنفاء» بودند و ايشان صابئانند و آن آئينى است كه «بوذاسب» آن را بهزمان «طهمورس» آوردهاست.[3]
بشتاسب و پدرش لهراسب دين صابيان داشتند تا وقتى كه زرادشت دين خويش را آورد و اين در سال سىام پادشاهى بشتاسب بود.[4]
برخی میگويند كه صابئان به صابى بن متوشلخ بن ادريس منتسب هستند كه وى پيرو دين حنيفى قديم بود و بهقولى نسب ايشان به صابى بن مارى است كه بهروزگار ابراهيم خليل (عليه السلام) بوده است.[5]
در ميان عرب جاهلى نیز جماعتی يهودی و طايفهاى مسيحى و گروهى صابئى بودند.[6]
ابو ريحان بيرونى در كتاب «الآثار الباقية» مىگويد: اينها تدابير عالم را به فلک و اجرام فلكى نسبت مىدهند و براى آنها قائل به حيات، نطق، چشم و گوش بوده و بهطور كلى انوار را تعظيم مىكنند.[7]
فرمانروايان روم، سه طبقه بودند که اولینشان طبقه صابئان بودند.[8]
شمار همه پادشاهان روم از غائيوس قيصر، سر ملوكشان تا قسطنطين پسر لاون پسر بسيل كه تا سال سيصد و چهلم و دوران خلافت المطيع پادشاه ايشان است هفتاد و هشت پادشاه بوده است؛ از آنجمله ملوک صابى كه حنيفان عنوان يافتهاند، پيش از نصر چهل پادشاه و ملوک نصارى از قسطنطين پسر هيلانى تا همين قسطنطين پسر لاون سى و هشت پادشاه بودهاند و همه مدت پادشاهيشان هفتصد و شصت و شش سال و يک ماه بوده و از آن جمله سيصد و هفتاد و چهار سال و سه ماه دوران صابيان بوده است.[9]
[2]. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرينشوتاريخ، ترجمه: شفيعى كدكنى، محمد رضا، ج 1، ص 500.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 288 – 290.
[4]. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج 2،ص 481.
[5]. مسعودي، على بن حسين، التنبيه و الإشراف، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ص 84.
[6]. كلبى، هشام بن محمد، كتاب الأصنام (تنكيس الأصنام)، تحقيق: باشا، احمد زكى، ص 6.
[7]. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر الميزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 7، ص 329 و 330.
[8]. ابن اثیر، عز الدين على بن اثير، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس، ج 4، ص 43.
[9]. التنبيه و الإشراف، ص 113.