Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

پذیرفتن خلافت ابوبکر توسط علی (علیه السلام)

امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) اگرچه در ابتدای خلافت ابوبکر با وی بیعت نکرد و همراه با او گروه بنی‌هاشم نیز از بیعت خودداری نمودند، ولی بالاخره پس از مدتی این خلافت را پذیرفت و با آرا و نظرات خود نیز این خلفا را یاری می‌رساند. به‌راستی اگر حدیث غدیر و امثال آن بر خلافت وی دلالت می‌کرد و خلافت دیگران غاصبانه بود چرا علیه آن قیام نکرد و بدین ظلم بزرگ گردن نهاد؟ این یکی از اشکالاتی است که برخی از دانشمندان سنّی نظیر ابن حجر هیتمی[1]  و نیز شیخ سلیم البشری[2] مطرح نموده‌اند. شیخ سلیم البشری می‌نگارد: ما انکار نمی‌کنیم که بیعت ابوبکر از روی مشورت و تفکر و بررسی نبوده، بلکه ناگهانی و بدون بررسی انجام شد. انصار و رئیسشان مخالفت کردند و بنی‌هاشم و دوستانشان از مهاجرین و انصار کناره‌گیری نمودند، ولی بالاخره در نهایت همگی خلافت ابوبکر را گردن نهادند و بدان راضی شدند و اجماع بر خلافت ابوبکر منعقد شد.[3]

پاسخ:

آری، پذیرش نهایی بیعت ابوبکر از سوی برخی مسلمانان مورد انکار نیست. اگرچه گروهی نظیر سعد بن عباده هرگز آن را نپذیرفتند تا زمانی که ترور شدند. ولی باید دید آیا این پذیرفتن به معنای قبول استدلال و قبول حقانیت خلافت ابوبکر بوده است و یا سرّ دیگری داشته است.

در مراجعه به روایات می‌بینیم که شخص پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) به نوعی استیثار و انحصارطلبی بعد از خود اشاره کرده است و به مسلمانان توصیه کرده است که در این شرایط برای حفظ اصل اسلام سکوت کنند، همان‌گونه که در روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) و خطبات امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز به این مطلب اشاره شده است. از این روی مسلمانانی که در مسیر ولایت انحراف می‌دیدند با توجه به نهضت‌های انحرافی نظیر: قیام مسلمه و سجاع و نهضت ردّه و حرکت‌های منافقان در میان مسلمانان و حرکت نظامی روم و سایر مشکلات، اصل اسلام را در خطر می‌دیدند؛ از این روی در مقابل آن انحراف در حالی‌که خار در چشم و استخوان در گلو داشتند بردباری پیشه کردند.[4]

اکنون به برخی از روایاتی که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) در این باره بیان فرموده است اشاره می‌شود: مسلم در صحیحش نقل می‌کند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) فرمود: انّها ستکون بعدی اثرة و امور تنکرونها، قالوا: یا رسول اللّه! کیف تامر من ادرک منّا ذلک؟ قال: تودّون الحق الذی علیکم تسئلون اللّه الذی لکم؛[5]

پس از من انحصارطلبی و اموری که ناپسند و ناخوش دارید خواهید دید. اصحاب سؤال کردند: آن کس را که این زمان را دریافت چه فرمان می‌فرمایی؟ فرمود: آن حق که بر عهده دارید بگذارید و حقی که از آن شما است از خدای درخواست کنید.

در روایتی دیگر فرمود: ستلقون بعدی اثرة فاصبروا حتی تلقون علی الحوض؛[6] پس از من دچار انحصارطلبی خواهید شد صبر کنید تا نزد حوض [کوثر] به ملاقاتم برسید.

در روایتی دیگر حذیفه می‌گوید: به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) عرض کردم: یا رسول اللّه ما در جاهلیت در شر و بدی بودیم و خداوند خیر و نیکی برایمان آورد که اکنون در آن به‌سر می‌بریم، آیا پس از این نیکی، شرّ و بدی خواهد بود؟ فرمود: آری، پیشوایانی که هدایت مرا نمی‌پذیرند و به سنت من عمل نمی‌کنند … گفتم وظیفه من چیست؟ فرمود: می‌شنوی و اطاعت امر می‌کنی اگرچه بر پوست بدنت نواختند (تو را زدند) و مالت را گرفتند بشنو و اطاعت کن.[7]

روایات بسیار دیگری به همین مضمون در کتاب امارت «صحیح مسلم» آمده است و نیز نظایر آن را متقی هندی در «کنز العمال»[8]  ذکر نموده است.

 

[1]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق‌ المحرقة، ص ۷۶.

[2]. شرف‌الدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، ص ۲۳۲.

[3]. همان.

[4]. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغه، خطبه شقشقیه، ص ۸.

[5]. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۷۲.

[6]. همان، ص ۱۴۷۴.

[7]. همان، ص ۱۴۷۶.

[8]. متقی هندی، علی، کنزالعمال، ج ۶، ص ۵۱.