searchicon

کپی شد

پاسخ استاد احمد عابدی به نامه یکی از طرفداران احمد الحسن بصری

از میان دانشمندان شیعه یکی از کسانی که جریان احمد الحسن را مورد نقد قرار داده، استاد احمد عابدی است.

یکی از نقدهای وی بر این جریان، پاسخ نامه ایشان به یکی از طرفداران این جریان است که در ذیل مرور می‌کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم، با تحیت و احترام و تشکر از وقتی که گذاشته اید و نامه‌ای مفصل مرقوم فرمودید.

شما خوب می دانید که 15 صفحه نامه ـ که همه مطالب آن قابل بحث و مناظره است ـ پاسخی بسیار طولانی و فرصتی مدید می طلبد؛ لذا بهتر است حضوری بحث شود. اما برای نمونه چند نکته از نامه شما را مورد اشاره قرار می دهم:

  1. حضرتعالی فرموده اید: «ای کاش درخواست حقیر را در خصوص استناد به ثقلین اجابت می فرمودید تا سریعتر به نتیجه می رسیدیم. «ظاهرا حضرت‌عالی فراموش کرده‌اید که در نامه اول خود چه چیزی نوشته بودید و سؤالات شما چه چیزی بوده‌است. اگر توجه می‌کردید هرگز چنین درخواستی نداشتید. ثانیا حضرت‌عالی تصور کرده‌اید با مراجعه به قرآن یا عترت زود به نتیجه می‌توان رسید.

آیا می‌دانید که هم قدریه به قرآن مراجعه می کنند و هم مفوّضه، هم شیعه و هم اهل سنت و هم خوارج. هم شیعه به عترت و سنت مراجعه می کنند و هم اهل سنت و هم زیدیه و هم اسماعیلیه و قرامطه. مگر فطحیه و واقفیه و خطابیه به قرآن و عترت مراجعه نمی کردند و آیا اختلافات آنان حل شد. مگر اخباریین و اصولیین هردو به ثقلین مراجعه نمی‌کنند؟ معنای حدیث ثقلین این‌ها نیست که حضرت‌عالی تصور کرده‌اید.

  1. حضرت‌عالی در مسأله شناخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در مقام اعتراض به کلام بنده فرموده‌اید: «طبق چه سند روائی یا آیه قرآنی راه شناخت حجت خدا را علم غیب می دانید» و سپس مغالطاتی از مسئله جن، جفر و صوفیه را ردیف کرده اید. آیا حضرت‌عالی نمی دانید شناخت پیامبر به وسیله قرآن یا روایت دور صریح است و بطلان آن از بدیهیات عقلی؟!
  2. فرموده‌اید: «بزرگترین دلیل یمانی‌ها وصیت رسول الله (صلی الله علیه و آله) است. «وصیت رسول الله درست، اما چه ربطی به شما دارد. اگر مقصود شما این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وصیت به 12 امام (علیهم السلام) کرده است این صحیح است، اما چه ربطی به «یمانی» دارد. اگر مقصود شما این است که رسول خدا وصیت به 12 امام (علیهم السلام) کرده و ائمه (علیهم السلام) وصیت به یمانی کرده‌اند، این کذب محض است و نوعی سوء استفاده، عوام فریبی و تحریف دین می باشد. به عنوان مثال عرض می کنم اگر کسی بگوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده به علی بن ابی طالب (علیه السلام) مراجعه کنید و نام من علی بن ابی طالب است، بنابراین رسول خدا وصیت کرده که به من مراجعه کنید و من وصی رسول خدا هستم، آیا شما اینها را می‌پذیرید؟

بر فرض که در چند روایت کلمه «یمانی» آمده است و امروز یک فرد مجهول الهویه ادعا می کند من یمانی هستم، شما چگونه می پذیرید که مراد از کلمه یمانی در روایت این شخص است؟ ممکن است در طول تاریخ هزاران انسان پیدا شوند که نام آنها احمدالحسن یا محمد بن الحسن باشد، آیا آنها نیز می توانند ادعا کنند که ما یمانی هستیم؟!!

فرض کنید روایات کلمه یمانی را گفته باشد، اما به چه دلیل می گویید این شخص همان یمانی است؟ آیا با چند خوابی که بیشتر به اضغاث احلام شبیه هستند، می توان دین و اعتقادات را اثبات کرد؟

ثانیا چرا این‌قدر مغالطه می کنید، من در نامه نوشتم: چه دلیلی داریم و کدام روایت می گوید یمانی وکیل امام زمان (علیه السلام) است. حضرت‌عالی در پاسخ نوشته‌اید: «در روایت امام باقر (علیه السلام) داریم که می فرماید: «یدعو الی صاحبکم»؛ «به سوی صاحبتان دعوت می کند». خواهش می کنم یک‌بار این متن خودتان را بخوانید. آیا شما با این اوهام و خیالات می خواهید برای خودتان دین درست کنید؟! کجای کلمه یدعو به معنای نیابت و وکالت است؟! مگر هرکس که دعوت به چیزی می کند، نایب یا وکیل او است. وقتی شما دوست خود را دعوت می کنید که بروید استخر، آیا شما وکیل یا نایب استخر هستید؟! چرا این‌گونه روایات را تحریف می کنید و با دین خود بازی می کنید و مردم را فریب می دهید.

ثالثا شما دین و اعتقاد خود را بر اساس و پایه روایتی قرار می دهید که ضعیف است و هیچ اعتباری ندارد. بنده عرض کردم این روایت، ضعف سندی دارد، شما در جواب فرموده اید: «اصلا علم رجال پایه اش بر اساس ظنّ و گمان است و یمانیون اصلا علم رجال را قبول ندارند». بنده وقتی این نوشته شما را خواندم به یاد گفته «سیدعلی‌محمد باب» افتادم که وقتی به او می گفتند سخنان و نوشته های شما از نظر ادبی اشکال دارد، او می گفت من صرف و نحو و ادبیات را قبول ندارم.

وقتی به یمانیون گفته می شود این مستندات شما ضعیف است، می فرمایید ما علم رجال را قبول نداریم. امروز شما می بینید تنها مدرک شما چند روایتی است که از نظر سندی نادرست و از نظر دلالت هم ربطی به مدعای شما ندارد، بعد هم فوری مثل سید باب می گویید ما علم رجال را قبول نداریم. اگر کسی بگوید آنچه را شما از این روایات استفاده می کنید خلاف لغت و ادبیات است، می فرمایید ما لغت و ادبیات را قبول نداریم و شاید اگر کسی بگوید این حرف‌های شما خلاف عقل است، احتمالا می گویید ما عقل را قبول نداریم.

شما فرموده اید: اساس علم رجال بر ظن و گمان است. اولا بهتر است حضرت‌عالی مقداری درس بخوانید و تفاوت علم و علمی را فرابگیرید و این‌قدر خلط مبحث نکنید. ثانیا چرا در مذهب یمانیون این‌گونه دروغ و تهمت زدن جایز و عادی است؟

شما نوشته اید: «خود شما هم قبول دارید که پایه علم رجال بر اساس ظن و گمان است». در حالی‌که بنده هرگز چنین چیزی را قبول ندارم و این تهمت است و مطالبی که در مورد حدیث «من ادعی المشاهده…» فرموده اید، نیز از این قبیل است.

… بنده نمی خواستم جواب این مغالطات را بنویسم، اما به جهت فرمایش و احترام …، این چند جمله را نوشته، خدمت شما عرض می کنم اگر واقعا به دنبال حق و حقیقت هستید، تشریف بیاورید بحث کنیم. این‌گونه تمام علمای شیعه را متهم به نفهمی نکنید و یک مقدار شما تاریخ فتنه باب و بهاء را مطالعه کنید، تاریخ عبرت خوبی است ـ البته به شرط آنکه نگویید یمانیون تاریخ را قبول ندارند ـ چند صباح دیگر و با وفات احمدالحسن کذب این ادعاها روشن می شود آن‌وقت کسانی که با دین خدا بازی کرده و عده‌ای را منحرف کرده اند، خود را در محضر عدل الهی و در برابر تاریخ و وجدان خود شرمنده خواهند یافت.

گرچه حضرت‌عالی در هیچکدام از نامه ها نه نام خود را می نویسید و نه امضاء می کنید …، اما بدانید در محضر خداوند نیازی به امضاء نیست.[1]

احمد عابدی  7/ 5 / 1396

[1] . برگرفته از سایت المهدیون.