کپی شد
ویژگی های شخصیتی الیاس پیامبر (علیه السلام) از دیدگاه روایات
در این مقال به برخی از روایات پیرامون حضرت الیاس (علیه السلام) اشاره می شود:
در حدیثی نقل شده امام صادق (علیه السلام) فرمود: «او (الیاس) از جمله پیامبران بسیار عبادت کننده بنی اسرائیل بوده است …».[1]
در روایت دیگری آمده است که امام محمد تقى (علیه السلام) می فرماید: امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «در حالی که پدرم (امام باقر (علیه السلام)) گرد کعبه طواف مى کرد، ناگاه مردى رو بسته جلوى او ظاهر شد و طوافش را بريد و او را به خانه اى در کنار کوه صفا برد و فرستاد مرا هم برد و پس از ورود من سه تن شديم؛ سپس آن مرد به من گفت: يا ابن رسول الله خوش آمدى، سپس دستش را بر سر من نهاد و گفت: «بارک الله فيک يا امين اللَّه بعد آبائه»؛ (اى امين خدا خير و برکت خدا پس از پدرانت، در وجود تو باشد). بعد (رو به پدرم کرد و) گفت: اى ابو جعفر، اگر می خواهى تو به من گزارش ده و اگر می خواهى من به تو گزارش دهم، اگر می خواهى تو از من بپرس و اگر می خواهى من از تو بپرسم، اگر می خواهى تو مرا تصديق کن و اگر می خواهى من تو را تصديق کنم. (پدرم) فرمود: همه اينها موافق ميل من است؛ (برای من فرقی ندارد). آن مرد گفت: پس مبادا چيزى بپرسم و جوابى دهى که غیر آن در دل داشته باشى؟ فرمود: اين کار کسى است که در دلش دو علم باشد که یکی از آن دو علم با دیگری مخالف باشد و به راستى خدا نخواسته که او (امام) علم دارای اختلاف داشته باشد؛ (يعنى خدا علم مورد اختلاف ندارد و علم امام هم چون پرتو علم خدا است، دچار اختلاف نيست).
آن مرد عرض کرد: مسئله من همين بود که شما يک سِرّ آن را بيان کردىد. حال بفرمائيد اين علمى که در آن اختلافى نيست، در چه کسى است؟ امام (علیه السلام) فرمود: علم کلى و کل علم نزد خدا جلَّ ذکرُه است و اما آنچه به ناچار بندگان خدا بايد بدانند، نزد اوصياء است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: در این هنگام آن مرد روپوش خود را باز کرد و درست نشست و با خوشحالی گفت: من همين را خواستم و به خاطر آن اينجا آمدهام. تو معتقد هستی که علم بى اختلاف نزد اوصياء است، بفرمائيد چگونه آن را مى دانند؟ پدرم فرمود: از همان راهى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى دانست، جز اينکه اوصياء آنچه را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى دید، نمی بينند؛ زيرا او پيامبر بود و اينان محدث می باشند، او به آستان خداى عزَّ و جلّ وارد مىشد و وحى را مىشنيد و آنان نمى شنوند. آن مرد رو بسته عرض کرد: درست فرمودى يا ابن رسول الله، من مسئله سختى پيش تو طرح کنم، بفرمائيد که چرا اين علم همان گونه که براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آشکار مىشد، براى عموم آشکار نشود؟ می فرماید: پدرم خنديد و فرمود: خدا نخواسته که بر علم او مطلع شود، مگر آنکه آزمايش ايمان به علم را داده باشد، چنانچه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حکم کرده بود بر آزار قوم خود شکيبا باشد و جز به دستور او وارد نبرد نشود و نیز بسیار راز دارى و پرده پوشى کرد تا به او فرمان رسيد: «آنچه دستور دارى آشکار کن و از مشرکان رو برگردان»،[2] به خدا قسم اگر پيش از آن هم آشکار کرده بود در امان بود، ولى به منظور اطاعت از خدا و بيم از خلاف او دست نگه داشت. (سپس پدرم به آن مرد فرمود:) من دوست داشتم که با چشم باز همراه مهدى اين امت باشى و ببینی که فرشته ها با شمشيرهاى بُرنده آل داود، ميان آسمان و زمين ارواح مرده هاى کفار را عذاب می کنند و ارواح زنده هاى همکيش آنها را هم به آنان می رسانند. سپس (آن مرد رو بسته) شمشيرى بر آورد و گفت: ببين اين هم از آنها است؟ می فرمايد: پدرم در جوابش فرمود: آرى، سوگند بدان که محمد (صلی الله علیه و آله) را بر بشر برگزيد (همین طور است). بعد امام صادق (علیه السلام) می فرمايد: سپس آن مرد روى خود را گشود و عرض کرد: من الياس هستم و از روى نادانى در باره امامتِ تو چيزى نپرسيدم و تنها مقصودم اين بود که اين حديث وسيله نيرومندى ياران تو باشد …».[3]
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 227.
[2]. حجر، 94.
[3]. کافی، ج 1، ص 242.