کپی شد
ویژگیهای شخصیتی حضرت عیسی (علیه السلام) از دیدگاه مسیحیت
درباره شخصیت حضرت عیسی (علیه السلام) در کتاب مقدّس آمده که آن حضرت پیش از آنکه به صورت انسان متولّد شود، به صورت فرشته نزد خدا در آسمان زندگی میکرد و به او بسیار نزدیک بود. «میکاه»[1] در همان آیهای که محل تولّد مسیح؛ یعنی بیت لَحم را پیشگویی کرد، نوشت که مسیح از زمانهای بسیار دور هستی داشتهاست.[2] عیسی خود نیز بارها اشاره کرد پیش از آنکه به صورت انسان متولّد شود، در آسمان زندگی میکردهاست.[3]
بنابر نوشتهٔ کتاب مقدّس، عیسی عزیزترین پسر یَهُوَه[4] است؛ زیرا او نخستین موجودی بود که یَهُوَه خلق کرد.[5] همچنین تنها او در کتاب مقدّس، «پسر یگانهٔ خدا» نامیده شدهاست؛[6] زیرا یَهُوَه مستقیماً او را خلق نمود و تنها مخلوقی است که یَهُوَه در آفرینش موجودات دیگر از او استفاده کرد.[7] علاوه بر این، یَهُوَه پیامها و فرمانهای خویش را از طریق او به فرشتگان دیگر و انسانها میرسانید؛ به همین سبب عنوان دیگری که کتاب مقدّس به عیسی مسیح میدهد «کلمه» است.[8]
به گفتهٔ کتاب مقدّس، عیسی میلیاردها سال، پیش از آفرینش زمین و ستارگان، نزد یَهُوَه پروردگار عالَم در آسمان به سر بردهبود و در طی این مدت طولانی، پیوند و وابستگی ناگسستنی بین او و یَهُوَه پدید آمد؛[9] به همین دلیل، شخصیت او به خوبی منعکس کنندهٔ شخصیت یَهُوَه است و کتاب مقدّس، او را صورت و مظهر خدای نادیدنی مینامد.[10] آری، همانطور که انسان از بسیاری جهات شبیه پدرش است، این پسر آسمانی نیز خصوصیات و شخصیت پدرش را منعکس میکند.
کارها و تعالیم عیسی در طول زندگیاش بر روی زمین، ما را با شخصیت او آشنا میسازد. در واقع شناخت شخصیت عیسی به معنای شناخت شخصیت یَهُوَه است؛ زیرا عیسی آیینهٔ تمام نمای شخصیت پدر آسمانی خود، یَهُوَه بود. او خطاب به یکی از شاگردانش گفت: «کسی که مرا دید، پدر را دیدهاست».[11]
پسر یگانهٔ یَهُوَه با کمال میل آسمان را ترک گفت و به صورت انسان متولّد شد، ولی شاید از خود بپرسید که چگونه ممکن است یک فرشته به صورت انسان تولّد یابد؟ یَهُوَه برای انجام این کار دست به معجزه زد. او کاری کرد که زندگی نخست زادهاش به رحم دوشیزهای یهودی به نام «مریم» منتقل شود. به این ترتیب عیسی به دنیا آمد. او پدری انسانی نداشت و از هر جهت کامل بود.[12]
در چهار انجیل مسیحیت (متّیٰ، مَرقُس، لوقا و یوحنّا)، سرگذشت زندگی، فعالیتها و خصوصیات اخلاقی عیسی مسیح (علیه السلام) ذکر شدهاست.
عیسی معلّم و استادی بزرگ بود.[13] پیام او در درجهٔ اوّل، رساندن مژدهٔ «ملکوت» خدا به مردم بود. این ملکوت، حکومتی است پادشاهی در آسمان که بر سراسر زمین حکمرانی خواهد کرد و انسانهای مطیع را غرق نعمت خواهد ساخت.[14] عیسی خود میگفت: آنچه تعلیم میدهد از خود او نیست، بلکه از طرف خدا است که او را فرستاده است.[15] او میدانست پدرش مایل است انسانها پیام شادی بخش ملکوت را بشنوند.
عیسی در شهرها و دهکدهها، در کوچه و بازار و در خانهها به مردم راه زندگی و خداشناسی را می آموخت. او انتظار نداشت مردم نزد او بروند، بلکه خود پیشقدم میشد و نزد آنها میرفت.[16] عیسی وقت و نیروی خود را صرف گفتوگو با مردم و آموزش آنها میکرد؛ زیرا این خواست خدا بود که عیسی چنین کند و او همواره خواستِ پدرش را به انجام میرساند.[17] علاوه بر این، مهر و علاقهٔ عمیق عیسی به مردم، موجب میشد با میل و رغبت به آنها آموزش دهد. او دلش به حال مردم میسوخت؛ زیرا مراجع دینی به جای آنکه حقیقت امر را در مورد خدا و اهداف او به آنها بیاموزند، گیج و سردرگم رهایشان کرده بودند.[18]
عیسی فروتن و دلسوز و مهربان بود. مردم مهر و محبت او را نسبت به خود احساس میکردند. به همین خاطر، با رضایت پیش او میرفتند و از او یاری میخواستند. حتی کودکان به سوی او میرفتند.[19] عیسی همه را به یک چشم مینگریست و از بیعدالتی و ستم بیزار بود.[20] او به زنان احترام میگذاشت با اینکه در آن زمان [مردم] حرمت چندانی برای آنان قائل نبودند.[21] فروتنی و تواضع عیسی ظاهری و نمایشی نبود، بلکه باطنی و حقیقی بود. او حاضر بود برای خدمت به دیگران، حتی به کارهایی که حقیر شمرده میشد، دست بزند. یک نمونهٔ آن موقعی بود که پای شاگردانش را شست، کاری که در واقع خدمتکاری ساده باید انجام میداد.
عیسی نیازها و درد مردم را میدید و حس میکرد. مخصوصا وقتی چشمش به فردی رنجور و بیمار می افتاد، به قدرت یَهُوَه، معجزه میکرد و بیمار را شفا میداد.[22] یک بار مردی جُذامی نزد او آمد و گفت: «اگر بخواهی، میتوانی مرا طاهر سازی». عیسی که میدانست آن مرد چه درد و رنجی میکشد با دلسوزی دست بر شانهٔ او گذاشت و گفت: «می خواهم، طاهر شو»، مرد جذامی فوراً بهبود یافت.[23]
عیسی نمونهٔ کامل وفاداری به یَهُوَه بود. او همیشه خواستِ یَهُوَه؛ پدرش را به انجام میرساند و از او اطاعت میکرد. عیسی قاطعانه در مقابل وسوسههای شیطان مقاومت کرد و در هر شرایطی وفاداریاش را به پدر آسمانیاش حفظ کرد.[24] حتی در ابتدا افراد خانوادهاش به او ایمان نیاوردند و میپنداشتند که عقلش را از دست دادهاست،[25] اما عیسی همچنان پایدار و استوار باقی ماند و دست از خدمت به یَهُوَه برنداشت. در مقابلِ توهین و بدرفتاری، متانت و آرامش خود را حفظ می کرد و هیچگاه در صدد انتقام جویی برنمیآمد.[26]
عیسی در آخرین روز زندگیاش بر روی زمین، به گواهی عدهای شاهدِ دروغگو دستگیر شد و نزد گروهی قاضی بدخواه و فاسد برده شد. او را محکوم کردند و مضحکهٔ مشتی اوباش ساختند. سربازان، شکنجه و آزارش دادند و سرانجام دست و پایش را به چوبهٔ اعدام میخ کردند. او لحظهای پیش از آنکه جان بسپارد، فریاد برآورد: «تمام شد!».[27] آری، عیسی تا پای مرگ وفادار باقی ماند. دشمنانش او را با بی رحمی زجرکش کردند، اما این همه را تا آخرین نفس تحمّل کرد.[28] سه روز پس از مرگش، یَهُوَه او را دوباره به صورت فرشته زنده کرد.[29] چند هفته بعد به آسمان برگشت و بر «دست راست خدا» نشست و منتظر ماند تا یَهُوَه او را بر تخت پادشاهی بنشاند.[30]
[1]. نام میکاه اختصاری است از میکائیل.
[2]. میکاه، ۵:۲.
[3]. یوحنّا، ۳:۱۳؛ ۶:۳۸، ۶۲؛ همچنین ر.ک: یوحنّا، ۱۷:۴، ۵.
[4]. یَهُوَه نام اختصاصی خدا در زبان عبری است. نامی که بر اساس تورات، خدا در میقات موسی خود را بدان نام خواند. این نام، ۵۴۱۰ بار در عهد عتیق آمدهاست.
[5]. کُولُسیان، ۱:۱۵.
[6]. یوحنّا، ۳:۱۶.
[7]. کُولُسیان،۱:۱۶.
[8]. یوحنّا،۱:۱۴.
[9]. یوحنّا، ۳:۳۵؛ ۱۴:۳۱.
[10]. کُولُسیان، ۱:۱۵.
[11]. یوحنّا، ۱۴:۹.
[12]. لوقا، ۱:۳۰ – ۳۵.
[13]. یوحنّا، ۱:۳۸؛ ۱۳:۱۳.
[14]. متّیٰ، ۴:۲۳.
[15]. یوحنّا، ۷:۱۶.
[16]. مَرقُس، ۶:۵۶؛ لوقا، ۱۹:۵،۶.
[17]. یوحنّا، ۸:۲۸، ۲۹.
[18]. ر.ک: متّیٰ، ۹:۳۵، ۳۶.
[19]. مَرقُس، ۱۰:۱۳ – ۱۶.
[20]. متّیٰ، ۲۱:۱۲، ۱۳.
[21]. یوحنّا، ۴:۹، ۲۷.
[22]. متّیٰ، ۱۴:۱۴.
[23]. مَرقُس، ۱:۴۰ – ۴۲.
[24]. متّیٰ، ۴:۱ – ۱۱.
[25]. مَرقُس، ۳:۲۱.
[26]. پِطْرُس، ۲:۲۱ – ۲۳.
[27]. یوحنّا، ۱۹:۳۰.
[28]. ر.ک: فیلِپّیان، ۲:۸.
[29]. پِطْرُس، ۳:۱۸.
[30]. عبرانیان،۱۰:۱۲، ۱۳.؛ اقتباس از سایت شاهدان یهوه.