کپی شد
ویژگیهای سلیمان نبی (علیه السلام) از دیدگاه قرآن
با نگاهی به آیات قرآن کریم در مییابیم که خداوند متعال در این کتاب شریف، حضرت سلیمان (علیه السلام) را با ویژگیها و صفات برجستهای میستاید. در این مقال کوتاه به برخی از آنها اشاره میشود:
- بنده خوب خدا و بازگشت کننده دائمی به او
«ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبى؛ زیرا همواره به سوى خدا بازگشت مى کرد (و به یاد او بود)!».[1]
- نبوت و پیامبری
«و سليمان وارث داوود شد…»،[2] «ما به تو وحى فرستاديم، همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [بنى اسرائيل] و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داوود، زبور داديم».[3]
- ذاکر خداوند
با وجود قدرت و مکنت ذکر شده، هیچ یک از این نعمتهای سرشار، حضرت سلیمان (علیه السلام) را از یاد خداوند غافل نکرد و هرگاه نعمت و عنایت تازهای از ناحیه خداوند شامل حال او میشد میفرمود: «همه اینها از فضل و عنایت پروردگار من است».[4] یا زمانی که ملکه سبأ با فرستادن هدایای زیاد، قصد فریب سلیمان و جلب نظر وی را داشت، آن حضرت وی را به نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته، توجّه داد و خطاب به وی فرمود: «آیا مرا به وسیله مال می خواهی کمک کنی؟ در حالی که آن چه خداوند به من ارزانی داشته از آن چه که به تو داده، برتر و بهتر است».[5]
همچنین قرآن آن حضرت را شخصیتی معرّفی میکند که اگر لحظهای از یاد خدا غافل میشد، در صدد جبران بر می آمد: «ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم، سپس او به درگاه خداوند توبه كرد».[6]
- شاکر نعمات الهی
خداوند متعال بعد از اعطای نعمات ویژه به حضرت سلیمان (علیه السلام) می فرماید: و به آنان گفتيم: اى آل داوود! شكر (اين همه نعمت را) به جا آوريد، ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند![7]
آن حضرت نیز از خدا درخواست نمود که توفیق شکر نعماتش را به وی عطا کند: «سلیمان از سخن او (مورچه) تبسّم کرد و در حالی که می خندید، گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحى که موجب رضاى تو است انجام دهم و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!».[8]
قرآن کریم در جای دیگری، در داستان تخت بلقیس؛ ملکه سبأ، می فرماید: «(امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت، گفت: من پیش از آن که چشم بر هم زنى، آن (تخت) را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مىکند و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!».[9]
- بهرهمندی از علم و حکمت
خداوند متعال در سنین نوجوانی، علم و حکمت را به حضرت سلیمان (علیه السلام) ارزانی داشته بود: «و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مىكردند و ما بر حكم آنان شاهد بوديم».[10] «ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم و به هر يک از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم…».[11] «و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم…».[12]
وی حاکمی بود که معاونانش از علم کتاب و علم الهی برخوردار بودند؛ چه رسد به خودش که حاکم و فرمانروای ملک و سرزمین بود.[13]
- دانستن زبان پرندگان و حیوانات
و (سلیمان) گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده…».[14]
(سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اين كه او از غايبان است؟![15]… چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى من از سرزمين «سبأ» يک خبر قطعى براى تو آوردهام»[16]… (سليمان) گفت: «ما تحقيق مىكنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟».[17]
(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند. مورچهاى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!»،[18] «سليمان از سخن او تبسّمى كرد و خنديد».[19]
- عطای از هر چیز
خداوند می فرماید: «و سليمان وارث داوود شد و گفت: «اى مردم! … از هر چيز به ما عطا گرديده، اين فضيلت آشکارى است».[20]
جمله «أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ؛ از همه چيز به ما داده شده»، بر خلاف محدوديتهايى كه گروهى از مفسران براى آن قائل شدهاند، مفهوم وسيع و گستردهاى دارد و تمام وسایلى را كه از نظر معنوى و مادى براى تشكيل حكومت الهى آن حضرت لازم بوده است، شامل مىشود.[21]
- مقامی ارجمند و سرانجامی نیکو
و براى او [سليمان] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيكو است.[22]
- صاحب ملک و پادشاهی بینظیر
قرآن کریم سلیمان (علیه السلام) را از جمله پیامبران بزرگ الهی می داند که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفت و گنجینه نعمت و قدرت الهی بر روی زمین به دست وی داده شد. او به اذن خداوند در روی زمین دارای قدرت و حکومت بینظیری در تاریخ گشت.
«گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشندهاى!»[23] خداوند سبحان نیز خواسته وی را اینچنین اجابت فرمود:
9.1 تسخیر باد
«پس ما باد را مسخّر او ساختيم تا به فرمانش به نرمى حركت كند و به هر جا او مىخواهد برود!»[24] «و براى سليمان باد را مسخّر ساختيم كه صبحگاهان مسير يک ماه را مى پيمود و عصرگاهان مسير يک ماه را…»؛[25]
«و تندباد را مسخّر سليمان ساختيم، كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم، جريان مىيافت و ما از همه چيز آگاه بودهايم».[26]
9.2 تسخیر شیاطین
«و شياطين را مسخّر او كرديم، هر بنّا و غوّاصى از آنها را»![27] «و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم».[28] «و گروهى از شياطين (را نيز مسخّر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غوّاصى مىكردند و كارهايى غير از اين (نيز) براى او انجام مىدادند و ما آنها را (از سركشى) حفظ مىكرديم!».[29]
9.3 تسخیر جنیان
«… و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مىكردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مى كرد، او را عذاب آتش سوزان مى چشانيدیم! آنها هر چه سليمان مىخواست برايش درست مى كردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا؛ همانند حوضها، و ديگهاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود) …»؛[30]
9.4 روان ساختن چشمه مس مذاب
خداوند متعال، مس مذاب را نیز مانند چشمه آب برای او جاری و روان کرد تا هر طور متمایل باشد از آن استفاده نماید. قرآن کریم میفرماید: «… و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم…»؛[31]
9.5 لشکریانی از جن و انس و پرندگان
«لشكريان سليمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند. آن قدر زياد بودند كه بايد توقّف مىكردند تا به هم ملحق شوند!».[32]
[1]. ص، 30.
[2]. نمل، 16.
[3]. نساء، 163.
[4]. همان، 40.
[5]. همان، 36.
[6]. ص، 34.
[7]. سبأ، 13.
[8]. نمل، 19.
[9]. همان، 40.
[10]. انبیاء، 78.
[11]. همان، 79.
[12]. نمل، 15.
[13]. همان، 40.
[14]. همان، 16.
[15]. همان، 20.
[16]. همان، 22.
[17]. همان، 27.
[18]. همان، 18.
[19]. همان، 19.
[20]. نمل، 16.
[21]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 15، ص 419.
[22]. ص، 40.
[23]. ص، 35.
[24]. همان، 36.
[25]. سبأ، 12.
[26]. انبیاء، 81.
[27]. ص، 37
[28]. همان، 38.
[29]. انبیاء، 82.
[30]. سبأ، 12 و 13.
[31]. همان، 12.
[32]. نمل، 17.