کپی شد
ویژگیهای اخلاقی علامه امینی
امینی به عبادت و راز و نیاز، نمازهای مستحبی و قرآن خواندن، بسیار مشتاق بود؛ نماز شب میخواند و پس از نماز صبح، یک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت میکرد.[1] گفته شده امینی ۴۰ سال در نجف ساکن بود و خانه شخصی نخرید؛[2] لذا امینی را مصداق آیه شریفه «يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ»،[3] دانستهاند.[4]
در ذیل به برخی از سجایای اخلاقی وی اشاره میشود.
- گـریز از مدح و تمجید
استاد حـسان مینویسد: «در ایامی که مرحوم علّامه در ماه محرم، در مشهد مقدس سخنرانی داشتند، روزی بعد از تمام شدن مـنبر، پسـر بچه کوچکی، بلند شد و قصیدهای در مـورد شـب یـازدهم مـحرم خـواند، مردم گریه کـرده و خـود علّامه با صدای بلند ضجه میزدند. وقتی قصیده تمام میشود، حضرت علّامه میخواهند، شاعر نوجوان را مـلاقات کـنند. در نـتیجه بنده (همان شاعر نوجوان) به ملاقات ایـشان رفـتم کـه از آن زمـان تـا وفـاتشان ملازم بودم. در نوبت دیگر، که به همراه دوستان به استقبال علّامه رفتهبودیم، اشعاری را در مدح ایشان قرائت کردم و انتظار تشویق و تشکر را داشتم، اما علّامه، نظر تندی بـه من کرد و فرمود: «حسان، اگر به جای مدح من امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) را مدح میکردی به اجر معنوی بزرگی دست مییافتی».
گفتم: «من شما را، به خاطر خدمتی که بـه اهل بیت (علیهمالسّلام) نمودهای و به خاطر اخلاصی که در این راه دارید، مدح کردم. پس مدح شما، مدح اهل بیت (علیهمالسّلام) است».[5]
- تـوسل و عبادت
در صورتی که بدانیم، علّامه امینی (رحمةاللهعلیه) به عشق همجواری حرم امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از شهر تبریز به سوی نجف اشرف هجرت کردهاند، شاید بتوانیم به عشق ایشان به آن امام همام (علیهالسّلام) پیبـبریم.
عـلّامه، شخصیتی الهـی و ملکوتی داشت. بزرگمردی بود که نشستن و برخاستن و نوشتن وی برای خدا بود؛ بهدرستی باید او را مجسمه تقوا بـه حساب آورد. علّامه بسیار بر قرائت قرآن حریص بود و نزدیک صبح بـرای نماز شب بلند میشد و بعد از فریضۀ صبح، شروع به قرائت قرآن میکرد؛ به گونهای که در هر روز یک جزء از قرآن را قـرائت مـیکرد.
آیتالله سید مرتضی نجومی مینویسد: «در عمرم کسی را مثل علّامه امینی که با حضور قلب نماز بخواند، ندیدم».
علّامه امینی، با آن مشغلهای که داشت، وقتی ماه رمضان میرسید بیشتر کارهایش را تـعطیل میکرد و مشغول عبادت میشد. وی در ماه مبارک رمضان، پانزده مرتبه ختم قرآن مـیکرد، و ثواب چهارده مرتبهاش را هـدیه بـه چهارده معصوم و ثواب یک مرتبهاش را به روح پدر و مادرش هدیه میکرد.
وی هنگام زیارت حرم علوی، با خضوع و خشوع فراوان وارد حرم میشد و در داخل حرم نیز فقط توجهش به سوی حضرت (علیهالسّلام) بود. او روبهروی ضریح مینشست و در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش جاری بود، شروع به زیارت میکرد.
حجت الاسلام آخوندی مینویسد: «خصایص علّامه امینی، تضرع و معنویتش را در کمتر عالمی دیدم. در ایام عاشورا و فاطمیّه، حـال عـلّامه متغیّر شده و با صدای بلند گریه میکرد.[6]
- شجاعت
یکی از مسائلی که برای مبلغ، میتواند آموزهای ارزشمند را به همراه داشته باشد، وجود پررنگ صفت شجاعت است؛ زیرا بسیاری از کارهای تبلیغی در نـبود شـجاعت، ظهور و بروز نمییابد. مرحوم علّامه در این مورد حظّی وافر داشت. خود آن دانشمند در اینباره، خاطرهای را نقل میکرد که به شرح ذیل است:
«وقتی مشرف به حج بیتالله شـدم، در شب ترویّه از مکه به طرف عرفات حرکت کردم، و شب را در صحرای منی ماندم و بعد از نماز صبح روز عرفه به سوی عرفات حرکت کردم. وقتی به صحرای عرفات رسیدم، دیدم که صحرا پر از جمعیت اسـت و از کـثرت جـمعیت، جایی برای سکونت و نصب خـیمه نـیست، امـا در گوشۀ بیابان، جایی خلوت است و معلوم است که این مکان، مخصوص ملوک و اشراف عربستان است. به آن شخصی که اثاث مرا حـمل مـیکرد، گـفتم: «وسایل را به آن مکان ببرد». وقتی به آن مکان رسـیدیم بـه مکاری گفتم که وسایل مرا همین مکان زمین بگذارد و اجرت او را پرداخت کردم و او رفت. سپس من شروع کردم به نـصب خـیمه. یـکی از مأموران با صدای بلند فریاد میزد و مرا از نصب خیمه در آن مکان منع مینمود. من نیز بدون توجه به کار خود ادامه دادم. وقتی دید که من به او تـوجهی نـمیکنم، بـه طرف من آمد و دست مرا گرفت تا مانع از نصب خیمه شـود. گـفتم: «چه میخواهی؟ و چرا مانع از نصب خیمه میشوی؟» گفت: «ممنوع است.» گفتم: «چرا؟» گفت: «مگر نمیبینی اینجا خیمههای امیر نـصب شـده اسـت». وقتی این را شنیدم؛ با صدای بلند فریاد زدم –تا هر که داخل خـیمه اسـت بـشنود – با حالت تعجب: «گفتی امیر؟! ! »
به امیرت بگو: «از سرزمین ما بیرون برود. این سرزمین بـندگان اسـت و بـرای امراء و رؤسا در اینجا مکانی نمیباشد». مأمور نظامی ترسید و آنچه در دستش بود، افتاد و رفت تـا کـلام مرا به امیرش برساند. بدینطریق علّامه، بدون مزاحمت به برنامههای عبادی و مـعنوی حـجش مـیپردازد».[7]
- امـانتداری
از صـفات دیگری که باعث شد کتاب شریف الغدیر جایگاه حقیقیاش را در میان مسلمانان بهدسـت آورد، امـانتداری علامه بود؛ زیرا در نقل مـطالب از عـامه و خاصه هـیچگـونه تـصرفی روا نمیداشت. صاحب الغدیر، توجه زیادی بـه ایـن مسأله داشت؛ زیرا در کتبی که پایۀ آنها بر نقل استوار است، تـنها جـوهره اصلی و مایه وثوق، امانت است و عـلّامه در سراسر کتابش، به ایـن صـفت، ملتزم بودهاست، و هرگز مـطلب تـحریف شدهای را از ایشان نمیتوان یافت. از این جهت، استاد علاءالدین از علمای الازهر، همواره آرزوی دیدن نـویسنده الغـدیر را داشت و در روزنامههای پر تیراژ قاهره بـه مـعرفی و دفـاع از کتاب الغدیر پرداخت. عـلما و مـراجع نجف نیز، ترویج الغـدیر را وظـیفۀ خود دانستند. امانتداری وی در حدّی بود که اگر در مطلبی، نوشته بود: «علی کرَّم الله وجهه» هـمان را نـقل میکرد و همین صفت در علّامه بود کـه بـاعث درخشش الغدیر شـد.[8]
- اهمیت به جهانشناسی و انسانشناسی
علامه امینی پس از سفر پژوهشی به هند گفتهبود اگر من مرجع بودم و وجوهات شرعی به دست من میرسید، همه را به طلاب میدادم تا سفر کنند، حرکت کنند، میگفتم: این هزینه! بروید و جهان را و انسان را بشناسید.[9]
[1] . حکیمی، محمد رضا، حماسه غدیر، ص ۵۵۱.
[2]. شاکری، حسن، ربع القرن مع العلامه، ص ۲۸۳.
[3]. مائده، ۵۴.
[4]. حماسه غدیر، ص ۴۸۱.
[5]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۲۲، خاطرات حسان.
[6]. ویکی فقه.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. حماسه غدیر، ص ۲۸۵.