searchicon

کپی شد

وهابیت

خاستگاه وهابیت

وهابی ها (وهابیان) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است.[1] ریشه فکری وهابیت، آرا و افکار  ابن تيميّه است که در سال 698 هـ ق، در منطقه شام آغاز به تبلیغ و ترویج آن نمود، و با مخالفت صریح دانشمندان بزرگ اهل سنّت و شيعه روبرو شد.

با مرگ ابن تيميّه در سال 728 در زندان قلعه دمشق، افكار وى نيز به فراموشى سپرده شد. پس از گذشت حدود چهار صد سال، محمّد بن عبد الوهّاب در سرزمين نجد با هماهنگى محمّد بن سعود حاكم «دِرعيّة»، در سال 1157 افكار ابن تيميّه را مجدداً زنده و به ترويج آن پرداخت؛ آنان با نبردهاى خونين، بر سواحل خليج فارس و تمامى منطقه حجاز سلطه يافتند.[2] این فرقه هم اکنون در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هي الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحّد است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را ترک نماید.[3] درحالی که، همه مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.

مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند.[4]

اعتقادات وهابیت

برخی از معتقدات فرقه وهابیه به شرح زیر است:

1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند شرک است؛ آنها می گویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است».[5]

2. حاجت خواستن از اموات شرک است؛ به اعتقاد وهابیه از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است».[6]

3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خدا است و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است».[7]

4. زیارت قبرها شرک است.

5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.

6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.

7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.

این عقاید و معیارهای خود ساخته را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1. وهابی ها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند.

در ردّ این دسته از عقاید آنها،  می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و … ، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این جا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم و جانشینان آن حضرت حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا … ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار می دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟

2. قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و… .

در جواب این اعتقاد آنها می گوییم: در این جا معنای عبادت درست نفهمیده نشده است. عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها عبادت، مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین، با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف سجده برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.[8]

خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب داده اند.

در این جا داوری را به عقل سلیم انسان واگذار می کنیم که آیا این آموزه ها می تواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است[9] و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند[10] و آیا مقام پیامبر(ص) از شهدا کمتر است؟! و… .

امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است و البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند.

برای اطلاع بیشتر می توانید رجوع کنید به کتاب های:

1. بحوث قرآنیه فی التوحید و الشرک، جعفر سبحانی.

2. وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، جعفر سبحانی.

3. آیین وهابیت، جعفر سبحانی.

4. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.

حمله وهابيان به كربلا و نجف

در سال 1179 محمد بن سعود از دنيا رفت و فرزندش عبدالعزيز بن محمد جانشين وی شد.[11] محمد بن عبدالوهاب نيز در سال 1206 وفات كرد.[12] وهابيان، به دستور عبدالعزيز بن محمد و به فرماندهی فرزندش سعود بن عبدالعزيز نجد و رياض را در سال 1187تصاحب كردند و از آن پس بود كه شهر رياض پايتخت آل سعود شد.[13] پس از تصرف رياض بود كه وهابيت تعرض خودش را به عراق و شهرهای مقدس آن شروع كرد. اين تعرّضات حدود ده سال به طول كشيد.[14] سيد محسن امين در احوال سيد محمد مجاهد آورده است كه چون كثرت هجوم وهابيان به كربلاء زياد بود وی رحل اقامت در كاظمين افكند و آن جا ساكن شد.[15] آقا بزرگ تهرانی در كتاب الذريعه از مولّفی به نام عبدالصمد همدانی نقل می كند كه در فتنه وهابيت در روز چهارشنبه مصادف با عيد غدير خم سال 1216 در كربلا به شهادت رسيده است.[16]

تقريباً همۀ منابع، تاريخ كشتار كربلا را سال 1216 ذكر كرده اند.[17]

در چنين سالی وهابيان كه مترصد ورود به كربلا بودند، در 18 ذی الحجة سال 1216 وقتی مردم شهر برای زيارت مرقد امام علی (ع) به نجف رفته بودند وارد شهر کربلا شده و دست به غارت اموال مردم و تخريب گنبد امام حسين و شبكه های ضريح مطهر زدند. سيد محسن امين در كتاب “اعيان الشيعة” اين چنين مي گويد: “وهابيان به زور وارد كربلا شدند، مردم آن جا را به خاك و خون كشيدند و جز عدۀ كمی كه فرار كردند يا مخفی شدند، ديگران را كشته و مجروح كردند. قبر مطهر امام حسين (ع) را ويران كرده و شبكه ها ی ضريح مطهر را كنده و اموال آن جا را سرقت كردند و هرچه از اموال بود با خود بردند. آنان با اين كار، اعمال متوكّل عباسی نسبت به قبر مقدس امام حسين (ع) را زنده كردند”.[18]

مانند اين مطلب در كتاب “الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية و دعوته الإصلاحية و ثناء العلماء عليه” نيز آمده است. مولّف می گويد: “در سال 1118 رياض توسط امام عبدالعزيز بن محمد بن سعود فتح شد و…. و عاقبت از آن متقين و سربازان خدا است (!) در سال 1179 امام محمد بن سعود وفات كرد و مردم به امامت عبدالعزيز بيعت كردند. در سال 1215 سعود بن عبدالعزيز به امر پدرش به عراق و كربلا حمله كرد و خسارت های فراوانی به مردم كربلا وارد كرد و قبر حسين و گنبد آن را ويران كرد”.[19] همان طور كه ديده می شود اين واقعه در كتب وهابيت نيز آمده است.

غير از اين هجمۀ فراگير، وهابيان در سال 1225 كربلا را به محاصره در آوردند و كاروان های زيارتی كه از زيارت نيمۀ شعبان از كربلا باز می گشتند را غارت كرده و افراد آن را به شهادت رساندند. اكثر اين شهدا ايرانيانی بودند كه برای زيارت امام حسين به آن جا رفته بودند.[20]

حمله به نجف:

وهابيان غير از حمله به كربلا بارها به نجف اشرف نيز حمله كردند، اما به عللی نتوانستند وارد شهر شوند و فقط عده ای را خارج از ديوار شهر به شهادت رساندند.

يكی از علمايی كه در عصر وی اين هجوم ها عليه كربلا و نجف شكل گرفت، مرحوم  عاملی صاحب کتاب “مفتاح الكرامة” است كه آن زمان در نجف بوده است. وی از سه حمله به نجف ياد مي كند.

اول؛ در شب نهم صفر سال 1221 كه عده ای از آنان توانستند از ديوار شهر بالا روند ولی به كراماتی از امام علی (ع) راه به جايی نبردند.

دوم؛ در جمادی الثانی سال 1222 كه باز هم راه به جايی نبردند.

سوم؛ در سال 1225 كه در همين سال زوار امام حسين (ع) را غارت كردند، ولی نتوانستند به نجف آسيبی برسانند.[21]

ابن بشر مورخ نجدی در تاريخ نجد درباره حمله وهابی ها به نجف می‏نويسد: در سال 1220 سعود با سپاهی انبوه از نجد و نواحی آن به بيرون مشهد معروف در عراق (نجف) فرود آمد و مسلمانان را (وهابيان) در اطراف شهر پراكنده ساخت و دستور داد باروی شهر را خراب كنند، چون ياران او به شهر نزديك شدند، به خندقی عريض و عميق برخورد كردند و هرچه خواستند نتوانستند از آن عبور كنند و در جنگی كه ميان دو طرف رخ داد، در اثر تيراندازی از بارو و برج های شهر جمعی از وهابی ها (به تعبير ابن بشر) مسلمانان كشته شدند و آنها به ناچار از شهر عقب نشستند و به غارت نواحی و اطراف پرداختند.[22]

گفتنی است که عبدالعزيز بن محمد كه دستور تخريب قبر امام حسين (ع) را داده بود، توسط يك شيعۀ عراقی در سال 1218 به قتل رسيد.[23]

علت حمله:

عقايد وهابيت در كتاب های مختلف به تفصيل ذكر شده است، اما آنچه مربوط به بحث ما است، عقيده آنان دربارۀ زيارت قبور و ساختن گنبد است. آنان ساخت گنبد و تزئين قبور (اگر چه قبور اوليای خدا) را جايز نمي دانند.[24] به همين علت گنبدهای ساخته شده بر روی قبور را بر نمی تابند. قبر پيامبر گرامی اسلام (ص) را به بهانۀ اين كه مسجد است نتوانسته اند خراب كنند. به خاطر اين عقيده و ديگر عقايد مشابه به شهر های مقدس شيعيان؛ مانند كربلا و نجف اشرف حمله ور شدند و دست به تخريب مرقد امامان معصوم (ع) زدند. آنان بارگاه امامان معصوم در بقيع را نيز به كلی تخريب كردند.[25]

وحدت و مقابله با وهابیت

پیش از پرداختن به این موضوع تذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1. هیچ مسلمان اندیشمند و دلسوزی نسبت به اصل وحدت در جامعۀ اسلامی تردیدی به خود راه نمی دهد؛ چرا که تفرقه و تشتّت موجب گسستگی و از هم پاشیدگی اساس دین خواهد شد. (در این رابطه به نمایۀ “وحدت اسلامی” به شمارۀ 4917 مراجعه نمایید).

2. وحدت عبارت است از: تقویت و پافشاری نسبت به مشترکاتی که بین فرق و مذاهب متعدّد وجود دارد، البته با حفظ حرمت نسبت به مبانی و اصولی هر مذهب و فرقه.

شاید برخی چنین تصور کنند که عنوان و طرح مسائل درون مذهبی و تبیین و تفهیم اصول عقاید هر مذهب و فرقه ای موجب تفرقه و جدایی میان فرق و مذاهب اسلامی خواهد شد و با وحدت و انسجامی که امروزه نه تنها بین مذاهب، بلکه بین ادیان ضروری به نظر می رسد، سازگار نیست. در پاسخ به این دیدگاه باید گفت: انسان ها همواره در تمام امور و مراحل زندگی، در امور شخصی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و … باید از افراط و تفریط پرهیز نموده و راه میانه را انتخاب نمایند که در مسئله ما نیز باید این نکته مراعات شود، نه آن گونه که هیچ نوع پایبندی به مسئلۀ وحدت و انسجام بین مسلمانان نداشته باشیم و نه در راستای حفظ وحدت و بهانه قرار دادن آن، دست از تمام اصول و فروع مذهب خود برداشته و حقیقت خود را به دست فراموشی سپاریم، بلکه می توانیم با حفظ وحدت و پرهیز از مسائل تشنج زا و تحریک کننده با رعایت کمال ادب و حفظ احترام متقابل به تبیین و تشریح مذهب خود پرداخته و به ایراداتی که از جانب دیگران بر ما وارد شده دفاع نماییم؛ چون در بسیاری از موارد پاسخ ها برای رفع شبهه و اتهاماتی است که از طرف عده ای مطرح شده که در صورت عدم پاسخ در معرض اتهامی دیگر به نام “عدم وجود پاسخ” قرار خواهیم گرفت.[26]

3. وهابیت یک فرقۀ فقهی و کلامی اسلامی نیست، بلکه یک مجموعه از افکار افراطی است که با استفاده از آیات و روایات، نخست توسط ابن تیمیه و سپس از طرف محمد بن عبدالوهاب تبلیغ و ترویج شده که متأسفانه با تبلیغات گسترده ای که انجام پذیرفته توانست تعداد زیادی از مسلمانان را به انحراف کشانده و به خود جذب نماید که از زمان تأسیس آن تا امروز از جانب مسلمانان اعم از سنی و شیعه مورد نقد و انتقاد شدید قرار گرفته و جالب است که بدانیم نخستین نقدی که بر افکار محمد بن عبد الوهاب صورت گرفت از طرف برادر او سلیمان بن عبدالوهاب بود که کتاب “الصواعق الالهیة في الردّ علی زعیم الوهابیة” را نوشته است.[27]

با توجه به نکاتی که بیان شد به این نتایج می رسیم:

الف. تبیین مبانی اندیشه ای مذهبی که ریشه در دین دارد، هیچ گونه منافاتی با وحدت اسلامی ندارد.

ب. با توجه به این که وهابیت یک مسلک جدیدی است که از یک طرف بر اساس افراط کاری ها و تندروی هایی که صورت گرفته با مبانی دینی ما فاصلۀ زیادی دارند و از طرف دیگر موجب وهن اسلام نزد افکار عمومی دنیا می شود؛ از این رو نقد و بررسی افکار آنان در راستای تحکیم وحدت اسلامی خواهد بود.

بر این اساس؛ از زمان آغازین نموّ وهّابیّت تا به امروز علما و دانشمندان متعهّد ما به مقابله با این افکار پرداخته و در این راستا به تألیف کتاب ها و مقالات زیادی پرداخته و مناظرات بسیاری نیز انجام دادند.

همچنین سایت های متعدد شیعی در این رابطه وجود دارد که به این مهمّ پرداخته اند .

به امید آن که هر چه زودتر شبکه ای نیز در راستای هدف متعالی اسلامی شیعی راه اندازی شود.


[1]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 457 – 461.

[2]. نک: وهابیت از منظر عقل و شرع، دکتر سید محمد حسینی قزوینی.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.

[6]. فتح المجید، ص 68.

[7]. الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی، علی اصغر رضوانی، ص 135- 143).

[8]. اقتباس از سؤال 612 (تعریف شرک و اقسام آن)

[9]. شوری، 23

[10]. آل عمران، 169.

[11]. احمد بن حجر بن محمد آل ابو طامي، الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية و دعوته الإصلاحية و ثناء العلماء عليه، ص 22، چاپ دوم، بي جا، بي تا.

[12]. فرهنگ فرق اسلامي، ص 458.

[13]. الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية و دعوته الإصلاحية و ثناء العلماء عليه، ص 22.

[14]. محدثي، جواد، فرهنگ عاشورا، ص 118، چاپ معروف، قم.

[15]. اعيان الشيعة، ج 9، ص 443.

[16]. آقابزرگ تهراني، الذريعة، ج 1، ص 235.

[17]. فرهنگ عاشورا، ص 118؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص 458؛ اعيان الشيعة، ج 11، ص 31؛ الذريعة، ج 23، ص 316.

[18]. اعيان الشيعة، ج 11، ص 31 و 32.

[19]. الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية و دعوته الإصلاحية و ثناء العلماء عليه ، ص 22.

[20]. اعيان الشيعة، ج 11، ص 32.

[21]. نك: اعيان الشيعة، ج 11، ص 31 و 32 با تصرف و تلخيص.

[22]. حمله وهابيان به نجف، داود الهامي، سايت تبيان.

[23]. الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية و دعوته الإصلاحية و ثناء العلماء عليه، ص 22.

[24]. فرهنگ فرق اسلامی، ص 459. برای مطالعه بيشتر به كتاب خاطرات مستر همفر مسيحی و كتاب وهابيان نوشته فقيهی و كشف الارتياب في اتباع محمد بن عبدالوهاب، نوشته سيد محسن امين مراجعه كنيد.

[25]. برای آشنایی بیشتر با عقاید و خاستگاه وهابیت مراجعه کنید به پاسخ های 1480 (سایت: 1529)، 1537 (سایت: 1547)، 890 (سایت: 978) از سایت اسلام کوئست.

[26]. رضاپور، عبدالرحیم،  بررسی دیدگاه های سید قطب و رشید رضا در «فی ظلال القرآن»و «المنار» در باب شیعه، (پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مذاهب اسلامی)، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1388.

[27] در این رابطه به نمایه هایی که  در سایت اسلام کوئست است مراجعه نمایید، نمایۀ “عقاید وهابیت” شمارۀ 1529، نمایۀ” خاستگاه و نظرات وهابیّت” شمارۀ 1547 و نمایۀ “اعتقادات وهابیت” شمارۀ 978 مراجعه نمایید.