searchicon

کپی شد

ولایت فقیه و ولایت سیاسی

عده ای در ارتباط با ولایت فقیه شبهه ای را مطرح کرده اند مبنی براین که چگونه ممکن است تمام اختیارات خدا و پیامبر و معصومان را به شخصی (ولی فقیه) داد که نه به وحی متصل است، نه عصمت دارد؟!

پس از ذکر نکاتی در بارۀ ولایت می توان برای این شبهه پاسخ در خوری را پیدا نمود.

ولایت بر دو نوع است: الف. ولایت تکوینی، ب. ولایت تشریعی. بر اساس ادلۀ توحید هر دو نوع ولایت اصالتاً از آن خداوند متعال است.

الف. ولایت تکوینی: برطبق آموزه‌های قرآنی برای خداوند هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبیر و به هر طورى كه خود بخواهد، میسور و روا است‏. این ولایت همان خلقت و هدایت تکوینی موجودات است و به اذن الاهی توسط انسان کامل (حجت الاهی) اعمال می‌شود و فرقی ندارد که حجت الاهی به بدن مادی زنده باشد یا نه. دقیقا به این معنا الآن امام زمان (عج) ولایت تکوینی موجودات را به عهده دارد و غایب بودن ایشان هیچ خللی به ولایت تکوینی وارد نمی‌کند؛ از این رو ولایت تکوینی به ولی فقیه نمی‌رسد.

ب) ولایت تشریعی: این معنای از ولایت برگرفته از آیاتى است كه ولایت تشریع شریعت، هدایت، ارشاد، توفیق و امثال اینها را براى خداى متعال ثابت مى‏كند. این ولایت به معنای حکومت و ادارۀ ظاهری امور دنیوی و اخروی انسان‌ها است؛ یعنی ولی خدا از طرف خداوند مأمور به دست گرفتن امور دین و دنیای مردم است (چه این مأموریت با گردن نهادن مردم به ولایت ولی الله همراه باشد و  موجب تحقق خارجی حکومت حق شود  و چه این طور نباشد). در دوران غیبت امام معصوم (ع) این مأموریت بر عهدۀ فقیه عادل نهاده شده است و در حقیقت ولایت فقیه امتداد ولایت ائمۀ طاهرین است و اگر این طور نبود، اعمال ولایت و حکومت توسط فقیه جامع الشرایط مشروع نبود؛ چرا که هیچ حکومتی بدون نصب مستقیم یا غیر مستقیم الاهی مشروعیت ندارد و این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غافل بود.[1]

بنابراین، ولایت تشریعی الاهی در زمان غیبت معصوم به فقیه عادل ـ یعنی شبیه‌ترین و نزدیک‌ترین شخص به امام معصوم ـ منتقل می‌شود، ولی فقیه باید مرتبۀ اعلای عدالت را داشته باشد و این گرچه عصمت نیست، اما در مرحلۀ پایین‌تر، جایگزین آن است و هم‌چنین حاکم اسلامی باید فقیه (یعنی اسلام شناس و مجتهد) باشد که گرچه به هیچ روی به علم الاهی معصومان نمی‌رسد، اما در مرحلۀ نازل‌تر، جایگزین شرط علم الاهی است؛ از این رو فرموده‌اند: شعبه‌ای از ولایت تشریعی امام (ولایت سیاسی) به دلیل غیبت و عدم حضور، به نایب عام او واگذار شده است و ولایت سیاسی فقیه امتداد ولایت انبیا و اولیا است و با ولایت سیاسی آنها یکسان و برابر است.[2]

از مطالب گذشته معلوم می‌شود ولایت فقیه در حقیقت ولایت «فقاهت» و «عدالت» است؛ یعنی شخص فقیه ولایت ندارد، بلکه شخصیت فقیه بودن و عادل بودن او ولایت دارد و این ولایت از سوی امام معصوم به صورت نیابت عامه واگذار شده است.[3] درصورت نبود یکی از شروط بنیادی ذکر شده، ولایت منتفی است.[4]

پس عهد الاهی به ظالمان نمی‌رسد. بر همین اساس، شرط اساسی حاکم اسلامی در زمان غیبت -که شرط عصمت منتفی است-، عدالت می‌باشد.



[2] ن. ک: امام خميني، صحيفه امام، ج 19، ص403، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، تهران، 1386.

[3] . نيابت عامه به اين معنا است که در روايات شرايط و خصوصيات نائب ذکر شده، ولي شخص مشخصي تعيين نشده است. ن. ک: جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ص 178 ـ 184، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، قم، 1378 ؛ واعظي، احمد، حکومت اسلامي، ص 148 ـ 164، مرکز مديريت حوزۀ علميه قم، چاپ دوم، قم، 1381 ؛ معرفت، محمد هادي، ولايت فقيه، ص122 ـ 129، انتشارات التمهيد، چاپ دوم، قم، 1377.

[4] . امام خميني، صحيفه امام، ج 11، ص306 ؛ ج10، ص 352.ر