کپی شد
ولادت ابراهیم خلیل (علیه السلام) در تاریخ و حدیث
درباره داستان ولادت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در روایات و تواریخ چنین آمدهاست: آزر (عمو یا جد مادری ابراهیم) در علم نجوم و ستارهشناسی اطلاعات وسیعی داشت. او از بتپرستان و هواداران، مشاوران و منجم مخصوص نمرود بود که از روى حساب نجوم به دست آورد که کودکى به دنیا مىآید که دین و آیین نمرودیان را برهم خواهد زد. وی بی درنگ خود را نزد نمرود رسانید و این موضوع را به نمرود گزارش داد. هنگامىکه آزر این مطلب را به نمرود گفت، نمرود پرسید: این کودک در چه سرزمینى به دنیا خواهد آمد؟ آزرگفت: در همین سرزمین.
مرحوم قمی در تفسیر خود از امام صادق (علیه السّلام) نقل نمودهاست: «آزر پدر (عموی) ابراهیم (علیه السّلام) یکی از منجمان درگاه نمرود بود. روزی آزر به نمرود گفت: من با توجه به حساب فلکی و حالات نجوم حدس میزنم که شخصی به زودی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و آئین تو را منسوخ خواهد کرد. او در همین سرزمین به دنیا خواهد آمد، اما تا زمان ولادت او، هنوز مدتی باقی است. نمرود دستور داد تا میان مردان و زنان جدایی افکنند. از طرفی مادر ابراهیم (علیه السّلام) مطابق رسم متداول آن زمان برای گذراندن روزهای پایانی وضع حمل به غاری پناه جست و بعد از زایمان، کودک خود را در پارچهای پیچید و درب غار را برای احتیاط با سنگی مسدود نمود. خداوند نیز با قدرت لایزال خویش از سر انگشتان ابراهیم شیری فراوان برای تغذیه آن کودک فراهم آورد. مادر ابراهیم گاهگاهی برای سرکشی نزد فرزندش می آمد. از طرف دیگر نمرود گروهی را مأمور ساخته بود تا به محض تولد نوزاد پسر او را به قتل رسانند … . ».[1]
عجیب اینکه در همین وقت، همزمان نمرود در عالم خواب دید که ستارهای در آسمان درخشید و نور آن بر نور خورشید و ماه، چیره گردید و نور ماه و خورشید را از بین برد و زیر پرتو خویش قرار داد. پس از آن که نمرود از خواب بیدار شد، دانشمندان تعبیر خواب را به حضور طلبید و خواب خود را برای آنها تعریف کرد، آنها گفتند: تعبیر این خواب این است که: «به زودی کودکی به دنیا میآید که سرنگونی تو و رژیمت به دست او انجام میشود». جمعى گفتهاند: نمرود این مطلب را از روى پیشگویىهاى گذشتگان و کتابهاى پیامبران دانست. نمرود بر اثر گزارش منجم و تعبیر دانشمند تعبیر خواب، به وحشت افتاد و بسیار نگران شد. منجمان و دانشمندان تعبیر خواب را حاضر کرد و با آنها به مشورت پرداخت. سرانجام اطمینان یافت که گزارشات درست است؛ از این رو وحشت و نگرانیش افزایش یافت و اضطراب و دلهره تار و پود وجودش را فرا گرفت.[2]
نمرود برای آن که نطفه آن پسر؛ «ابراهیم (علیه السلام)»، منعقد نشود، فرمان صادر کرد که زنان را از شوهرانشان جدا سازند و بهطور کلی آمیزش زن و مرد غدغن و ممنوع گردد، تا به اینوسیله، از انعقاد نطفه آن پسر خطرناک، در آن سال جلوگیری شود. او دستور داد همه پسرانى را که در آن سال به دنیا آمده بودند، به قتل رسانند. مردان از زنان کنارهگیرى کنند و زنان آبستن را کنترل و تا هنگام زاییدن در جایى حبس کنند و چون زایید، اگر نوزادش پسر بود، او را به قتل برسانند. این فرمان اجرا شد. مأموران و دژخیمان آشکار و نهان نمرود، همه جا را تحت کنترل شدید خود درآوردند. آنها برای اینکه این فرمان، به طور دقیق اجرا شود، زنان را در شهر نگه داشتند و مردان را به خارج شهر فرستادند. اما برخلاف تمام پیش بینىها و سختگیرىهایى که در این باره انجام گرفت، تارخ پدر ابراهیم (علیه السلام)، با همسرش تماس گرفت و کاملا به دور از کنترل مأموران، با او همبستر شد و نور ابراهیم (علیه السلام) در رحم مادرش منعقد گردید.[3]
در این هنگام دومین فرمان نمرود، چنین صادر شد: «ماماها و قابلهها و هرکس در هر جا که توانستند، زنان باردار را تحت کنترل و مراقبت قرار دهند و هنگام زایمان، کودکان را بنگرند اگر پسر بود کشته شود و اگر دختر بود زنده بماند. به نوشته بعضی از تاریخ نویسان 77 تا 100 هزار نوزاد کشته شدند. دراین میان مادر ابراهیم (علیه السلام) بارها توسط ماماها و قابلههای نمرودی آزمایش شد، ولی آنها نفهمیدند که او باردار است.
شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که وقتى مادر ابراهیم به وى حامله شد، نمرود زنهاى قابله را مأمور کرد تا براى بررسى نزد آن زن بروند و دقت کنند که آیا اثر حملى در وى مشاهده مىشود یا نه؟ زنان مزبور با کمال مهارتى که در فن خود داشتند، نتوانستند اثر حاملگى را در آن زن بفهمند و خداى تعالى مانع دید آنها شد؛ از این رو به نمرود گفتند: ما چیزى در وجود این زن ندیدیم.[4] همهجا سخن از کشتن نوزادهای پسر بود و جاسوسان نمرود، این موضوع را با مراقبت شدید دنبال میکردند. در چنین شرایط سختی پدر ابراهیم (علیه السلام) بیمار شد و از دنیا رفت. مادر شجاع و شیردل ابراهیم (علیه السلام) خود را نباخت و همچنان با امداد الهی به زندگی ادامه داد. او با این که لحظه به لحظه، وضعیت بر او شدیدتر میشد و همواره سایه هولناک دژخیمان تیره دل و بیرحم را میدید، تسلیم نمرودیان نشد و تصمیم گرفت خود را معرفی نکند و نوزاد خود را پس از تولد، با کمال مراقبت، در مخفی گاه حفظ نماید.[5]
[1]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايری، سيد طيب، ج 1، ص 206 و 207.
[2]. مجلسى، محمد باقر،: بحار الانوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج 12، ص 41، نشر دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، بيروت، 1403 ق.
[3]. طبرسى فضل بن حس، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ترجمه: مترجمان، تحقيق: ستوده، رضا، ج 8، ص 108، انتشارات فراهانى، چاپ اول، تهران، 1360 ش.
[4]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمی، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب، ج 1، ص 206، نشر دار الكتاب، چاپسوم، قم، 1404 ق.
[5]. برگرفته از سایت اندیشه قم.