کپی شد
وقایع ضربت خوردن امام علی (علیه السلام)
امام علی (علیه السلام) در شب نوزدهم ماه رمضان (سال 40 هجری) وارد مسجد کوفه شد، به نماز ایستاد و تکبیر الاحرام گفت و پس از قرائت (رکعت اول)، به سجده رفت. در این هنگام ابن ملجم در حالى که فریاد مىزد: «للّهِ الْحُکمُ لا لَک یا عَلِی»، با شمشیر زهر آلود، ضربتى بر سر مبارک على (علیه السلام) وارد آورد و فرق مبارک آن حضرت را تا پیشانى شکافت. از قضا این ضربت بر محلى اصابت کرد که سابقاً شمشیر عمرو بن عبدود بر آن وارد آمده بود.[1]
مرحوم شیخ طوسى در «امالى» حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) از پدران گرامیش از امام سجاد (علیه السلام) نقل مى کند: ابن ملجم در حالى که على (علیه السلام) در سجده بود، ضربتى بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت.[2]
مفسّر معروف شیعه ابوالفتوح رازى در تفسیر خود نقل مى کند: على (علیه السلام) در نخستین رکعت از نمازى که ابن ملجم او را ضربت زد، یازده آیه از سوره انبیاء را تلاوت کرد.[3]
دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزى مى نویسد: هنگامى که امام در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتى بر آن حضرت فرود آورد، در حالی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) آیه «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات اللّه» را تلاوت می فرمود.[4]
خون از سر على (علیه السلام) در محراب جارى شد و محاسن شریفش را رنگین کرد. در این حال آن حضرت فرمود:«فزْتُ وَ ربِّ الْکعْبَةِ»؛[5] «به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم». سپس این آیه را تلاوت فرمود: «مِنْها خَلْقْناکمْ وَ فِیها نُعِیدُکمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکمْ تارَةً أُخْرى»؛[6] «شما را ازخاک آفریدیم ودر آن بازتان مى گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان مى آوریم».
على (علیه السلام) وقتى ضربت خورد فریاد زد: او را بگیرید. مردم از پى ابن ملجم شتافتند و کسى به او نزدیک نمى شد مگر آن که او را با شمشیر خود مى زد. پس قثم بن عبّاس پیش تاخت و او را بغل گرفت و به زمین کوبید. چون او را به نزد امام على (علیه السلام) آوردند، حضرت به او فرمود: پسر ملجم؟ گفت: آرى. وقتى ایشان ضارب را شناخت به فرزندش حسن (علیه السلام) فرمود: مواظب دشمنت باش، شکمش را سیر و بندش را محکم کن. پس اگر مُردَم او را به من ملحق کن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج کنم و اگر زنده ماندم یا او را مى بخشم یا قصاص مى کنم.[7]
امام على (علیه السلام) را به منزل بردند. ]بار دیگر[ ابن ملجم را به نزد آن حضرت آوردند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نگریست و فرمود: اگر من مُردم او را بکشید، چنان که مرا کشته، و اگر سالم ماندم خواهید دید که رأى من درباره او چیست. فرزند مرادى گفت: من این شمشیر را به هزار درهم خریدهام و به هزار درهم دیگر زهر دادهام، پس اگر مرا خیانت کند حق تعالى او را هلاک گرداند.[8]
در این موقع امّ کلثوم به او گفت: اى دشمن خدا، امیرالمؤمنین را کشتى؟ آن ملعون گفت: امیرالمؤمنین را نکشته ام، بلکه پدر تو را کشته ام. امّ کلثوم گفت: امیدوارم که آن حضرت از این جراحت شفا یابد. ابن ملجم باز با وقاحت گفت: مى بینم که برایش گریان خواهى بود. و اللّه که من او را ضربتى زده ام که اگر آن را در میان اهل زمین قسمت کنند، همه را هلاک کند.[9]
قدرى شیر براى آن حضرت آوردند. کمى از آن شیر را نوشید و فرمود: به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت نکنید. امام على (علیه السلام) پس از ضربت خوردن، دو روز زنده بود و سپس به شهادت رسید.[10]
[1]. اربلى، على بن عيسى، کشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص 416.
[2]. طوسى، محمد بن حسن، الأمالي، ص 365.
[3]. رازى، ابوالفتوح حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، تحقيق: ياحقى، محمد جعفر/ ناصح، محمد مهدى، ج 8، ص 285.
[4]. ابن الجوزي، سبط، تذكرة الخواص، ص 162.
[5]. ابن طولون حنفی، شمس الدين محمد بن علی، الأئمة الاثنا عشر، محقق: المنجد، صلاح الدین، ص 58.
[6]. طه، 55.
[7]. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 212.
[8]. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 49؛ الدينورى، احمد بن داوود، الأخبار الطوال، تحقيق: عامر، عبدالمنعم، مراجعه: شيال، جمال الدين، ص 214؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج 1، ص 391.
[9]. مقاتل الطالبیین، ص 49؛ الأخبار الطوال، ص 214؛ كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، محقق: عطا، محمد عبدالقادر، ج 3، ص 27.
[10]. سبحانى، جعفر، فروغ ولايت (تاريخ تحليلى زندگانى اميرمؤمنان على (عليهالسلام))، ص 781 و 788.