کپی شد
وفات و مدفن ابراهیم خلیل (علیه السلام)
در مورد وفات حضرت ابراهیم (علیه السلام) اقوالی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
الف. زمانی که خداوند اراده فرمود آن حضرت را در سن 200 یا ۱۷۵ سالگی قبض روح فرماید، ملک الموت را به شکل پیر مردی فرستاد از جایی عبور کند که هوا بسیار گرم بود. در این میان ابراهیم (علیه السلام) به پیر مردی ناتوان برخورد نمود. چون آن حضرت تمکن مالی خوبی داشت و در ضمن بسیار مهمان نواز بود؛ لذا پیر مرد را بر مرکب خود سوار نمود و به منزل برد. او بعد از اینکه غذایی آماده نمود به پیر مرد تعارف کرد که از غذا بخورد. اما دید پیر مرد به جای آنکه غذا را در دهان بگذارد، آن را داخل چشم و گوش خود می برد و بعد از اینکه موفق می شود آن را در دهان خود بگذارد به محض اینکه از دهان وارد معده او می شود، از مخرج وی خارج می شود. به همین دلیل سؤال کرد؛ چرا چنین می کنی و این چه حالتی است که برای تو پیش آمده است؟! گفت: از پیری و زیادی عمر است. وقتی از سن او سؤال نمود، عددی را گفت که دو سال بیشتر از سن آن حضرت بود. وقتی چنین پاسخی شنید با خود گفت یعنی من بعد از دو سال این گونه خواهم بود؟! پس از خدای خود طلب مرگ نمود. بعد از این درخواست ناگهان دید همان پیر مرد چهره اش برگشت و به شکل اصلی خود؛ یعنی «ملک الموت» در آمد و او را قبض روح کرد.[1]
ب. از امام محمد باقر (عليه السّلام) نقل شده است: «وقتی حضرت ابراهيم (علیه السلام) اعمال و مناسک حج را بجا آورد، به شام بازگشت و از دنيا رحلت فرمود. جریان واقعه رحلت ایشان این گونه بیان شده است كه زمانی ملک الموت براى قبض روح او آمد، آن حضرت اظهار كراهت نمود. ملک الموت به ناچار به محضر حضرت حق برگشت و عرض كرد: ابراهيم از مردن كراهت دارد. خداى متعال فرمود: إبراهيم را وابگذار كه دوست دارد زنده بماند و مرا عبادت نمايد. تا آنكه روزى آن حضرت مرد بسيار پيرى را ديد كه از (شدت ناتوانى) پيرى آنچه را كه در دهان می گذارد، نمی تواند نگاه بدارد و از دهانش مى افتد. (با خود گفت: اگر من هم بمانم و زياد پير شوم به اين درد مبتلا خواهم شد)، از زنده بودن خاطرش آزرده گرديد و ميل به مردن پيدا كرد. هنگامی که به خانه خود آمد، شخصى را به نيكوترين صورت كه هرگز مانند او را نديده بود، در خانه خود مشاهده کرد. پرسيد: كيستى؟ گفت: ملک الموت، فرمود: سبحان اللَّه! كيست كه قرب تو را نخواهد و مايل به زيارت و ملاقات تو نباشد، در حالی كه به اين صورت نيكو هستى؟ ملک الموت عرض كرد: اى خليل الرحمن همانا خداى تعالى هر گاه خيرى را براى بنده (صالح) خود اراده فرمايد، مرا با اين صورت نيكو نزد او خواهد فرستاد و هر گاه برای بنده اى بدى خواهد (به سبب گناه بسيارش)، مرا غير اين صورت (و به طرز وحشتناكى) خواهد فرستاد».[2]
ج. در بیان دیگری آمده است: «آن حضرت در شام قبض روح شد و ملک الموت گفت: تو مجبور به پذیرش هستی. ابراهیم گفت، آیا تو دیده ای خلیلی مرگ خلیل خود را آرزومند باشد؟ ملک الموت نزد خداوند رفت و موضوع را گفت. پروردگار فرمود: بگو بنده ما! آیا دیده ای که خلیلی از ملاقات با خلیل خود دوری کند؟ ابراهیم با شنیدن این فرموده پروردگار، پذیرفت. او هنگامی که از آخرین مناسک حج به سوی شام باز می گشت، در سنّ 175 سالگی دیده از جهان فرو بست».[3]
اكثر مورخان و بزرگان قبر آن بزرگوار را در فلسطين اشغالى و در شهر «الخليل»[4] میدانند. در آن زمان الخليل را حبرون مى ناميدند. حضرت ابراهيم (علیه السلام) در حبرون مزرعه اى داشت و ساره همسرش را در همين مزرعه دفن كرده بود و خود آن حضرت در كنار قبر ساره دفن شده است.[5] نکته قابل ذکر این است که برخی؛ مانند مرحوم علامه مجلسی قائل هستند كه قبر حضرت ابراهيم (علیه السلام) در شام است.[6] البته در جمع بندی ميان اين دو قول می توان گفت: از آنجايی كه در قديم منطقه شام شامل فلسطين هم می شد، شايد به همين دلیل برخی اسم عام آن را كه شام باشد، استفاده كرده باشند.
[1]. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبری، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 212.
[2]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ص 38.
[3]. همان.
[4]. شهر الخليل در 37 كيلومترى جنوب غربى بيت المقدس واقع شده است.
[5]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، تحقیق / تصحیح: جمعى از محققان، ج 12، ص 79؛ حموى، ياقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 212.
[6]. بحار الأنوار، ج 12، ص 79.