کپی شد
وفات محمد بن عثمان بن سعید
بنابر گزارش روایات، محمد بن عثمان زمان مرگ خویش را پیشگویی کرد و دو ماه پیش از وفات خود، از آن خبر داده و خود را آماده مرگ ساخت. از ابو الحسن على بن احمد دلال قمى نقل شده كه گفت: روزى بر ابو جعفر محمد بن عثمان وارد شدم تا به وى سلام كنم. دیدم لوحى پیش روى او نهاده و نقاش بر آن نقش می كشد و آیاتى از قرآن در آن می نویسد و اسامى ائمه (علیهم السلام) را در حواشى آن می نگارد. من گفتم: آقا! این لوح چیست؟ فرمود: این براى قبرم میباشد و مرا روى آن خواهند گذاشت، یا این كه گفت: بر آن تكیه میدهم. و هم فرمود: هر روز داخل قبرم میشوم و یک جزء قرآن میخوانم سپس بیرون مىآیم.[1] همچنین ابو الحسن میگوید: محمد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را به من نشان داد و گفت: چون فلان روز و فلان ماه و فلان سال فرا رسد، به سوى خدا میروم و در آن مدفون میشوم و این لوح هم با من خواهد بود. چون از نزد او خارج شدم، آن چه فرموده بود یادداشت كردم و همواره مراقب آن اوقات بودم. چیزى نگذشت كه او بیمار شد و بالاخره در همان روز و ماه و سالى كه گفته بود وفات یافت و در همان قبر نیز دفن شد.[2]
از محمد بن على اسود قمی روایت شده است: ابو جعفر عمرى (محمد بن عثمان) براى خود قبرى كنده بود و آن را با لوحی از چوب مخصوص صاف نمود. من از وى جریان را پرسیدم گفت: برای (حوادثی که برای) مردم پیش می آید، اسباب و عللی وجود دارد، من (از جانب حضرت صاحب الامر علیه السّلام) امر شده ام كه خود را براى مرگ آماده سازم، و پس از دو ماه درگذشت. خداوند متعال از او خشنود باد.[3]
از ابونصر هبة الله نقل شده که اباجعفر محمد بن عثمان عَمری در آخر جمادی الاولی سال 304 یا 305، از دار دنیا رفت و قبر وی، نزد قبر مادرش در خیابان باب الکوفه (بغداد) در همان مکانی است که خانه ها و منازلشان در آن جا بوده و در حال حاضر در وسط بیابان واقع شده است،[4] ولی شیخ عباس قمی می نویسد: در حال حاضر قبر وی در مقبره بزرگی نزدیک درب سلمان (رحمه اللّه) قرار دارد و نزد اهل بغداد به شیخ خلاّنی معروف است.[5]
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 351؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج 13 (مهدى موعود)، ترجمه: دوانی، علی، ص 675.
[2]. همان.
[3]. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، محقق/مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 365 و 366؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 450.
[4]. همان، ص 366؛ صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 510.
[5]. قمي، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج 2، ص 405.