Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

وفات سلیمان نبی (علیه السلام)

درباره سرنوشت حضرت سلیمان (علیه السلام) روایت شده است:

وليد بن صبيح از امام صادق (عليه السّلام) نقل می كند خداى عز و جل به سليمان بن داوود (عليهما السّلام) وحى فرمود: نشانه مرگ تو رویش درختی به نام «خرنوبة»[1] است که در بيت المقدس می روید. روزى سليمان متوجه شد كه درخت «خرنوبة» در بیت المقدس روییده است. از او پرسيد: چه نام دارى؟ گفت: «خرنوبة»!. بلافاصله سلیمان (علیه السلام) به محراب و محل عبادت خود بازگشت و در حالی که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود، از دنیا رفت. چند روزی به همان وضع ایستاده بود و جنّ‌ها و انسان ها به تصوّر این که او زنده است و نگاه می‌کند، همانند گذشته در اجرای امرش کار می‌کردند. سرانجام موریانه‌ای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شکست و سلیمان (علیه السلام) به زمین افتاد. (آن گاه همه فهمیدند که او از دنیا رفته است). آیا این قول الهی را نشنیدی که فرمود: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ؛[2] پس چون [سليمان‏] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏دانستند، در آن عذاب خفّت‏آور (کار سنگین و مداوم) باقى‏ نمى‏ماندند».[3]

در روایت دیگری آمده:

خداوند تمام امکانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان (علیه السلام) گذاشت تا جایی که او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و … مسلّط بود. وی روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم که روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم و با خیال راحت، استراحت کنم و شاد باشم.

فردای آن روز سلیمان (علیه السلام) وارد قصر خود شد و درِ آن را از پشت قفل کرد تا هیچ کس وارد نشود و خود به نقطه بالای قصر رفت و با نشاط به مُلک خود نگریست. نگهبانان در همه جا ناظر بودند که کسی وارد قصر نشود. ناگهان سلیمان (علیه السلام) دید جوانی زیبا چهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان (علیه السلام) به او گفت: «چه کسی به تو اجازه داد که وارد قصر شوی، با این که من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم»؟!

جوان گفت: «با اجازه خدا به این قصر وارد شدم». سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر آن است، اکنون بگو بدانم تو کیستی»؟ جوان گفت: «من عزرائیل هستم». سلیمان (علیه السلام) گفت: «برای چه به این جا آمده‎ای»؟ عزرائیل گفت: «آمده‎ام تا روح تو را قبض کنم». سلیمان (علیه السلام) گفت: «هرگونه که مأمور هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، ‌خداوند نخواست که سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد».

همان دم عزرائیل جان او را قبض کرد، در حالی که به عصایش تکیه داده بود. مردم، جنّیان و سایر موجودات خیال می کردند که او زنده است و به آنها نگاه می‎کند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است که سلیمان (علیه السلام) نه غذا می‌خورد، نه آب می‌آشامد، نه می‌خوابد و هم‌چنان نگاه می کند.

بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است که او را بپرستیم. برخی گفتند: او ساحر است و خودش را این گونه به ما نشان می‌دهد و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت، چنان که می‌نگریم نیست.

مؤمنان گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می‌کند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه‌ای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شکست و جنازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جنّ‌ها از موریانه‌ها تشکر و قدردانی می‌کنند؛ چرا که پس از اطلاع از مرگ سلیمان (علیه السلام) دست از کارهای سخت کشیدند… .[4]

امير مؤمنان على (علیه السلام) در يكى از خطب نهج البلاغه مى‏فرمايد:

اگر كسى در اين جهان، نردبانى به عالم بقا مى‏يافت و يا مى‏توانست مرگ را از خود دور كند، سليمان فرزند داوود (علیهما السلام) بود كه حكومت بر جن و انس، توأم با نبوت و مقام والا، براى او فراهم شده بود، امّا آن گاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد، تيرهاى مرگ از كمان‏هاى نيستى بر او باريدن گرفت، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانه‏هاى او بى صاحب ماند، و ديگران آنها را به ارث بردند.[5]

[1] . نام لاتین : Carob

نام علمی‌:Ceratonia siliqua L

خرنوب گیاهی است بومی‌شرق مدیترانه، احتمالا شرق میانه، که کشت آن حداقل مربوط به مدت 4000 سال قبل بوده است، این گیاه به یونانیان باستان، که دانه‌های این گیاه در یونان و ایتالیا کاشته اند نسبت داده اند، در ایران نیز درختان کهن سال آن در غار شاهپور نزدیک کازرون وجود دارد و احتمال می‌رود که بذر آن زمان حمله اسکندر به ایران از یونان وارد شده باشد و به جای این درخت علوفه ای، متقابلا یونجه را به کشور خود برده باشند. معمولا درخت خرنوب در هر جایی که درختان مرکبات وجود داشته باشد به خوبی می‌روید. ارتفاع این درخت به 8 تا 10 متر می‌رسد دارای شاخه‌های گره دار و برگ‌هائی مرکب از 8 تا 10 برگچه می‌باشد. گل‌های آن عاری از گلبرگ و مجتمع به صورت خوشه است میوه اش مانند فلوس به طول متفاوت 10 تا 30 سانتی متر به عرض 2 تا 3 سانتی متر و دارای وضع آویخته و کاملا مشخص بر روی شاخه‌هاست. رنگ میوه قهوه ای شفاف و سطح خارجی آن مسطح و قوسی شکل می‌باشد. میوه طعم بسیار شیرین شبیه عسل دارد. و در داخل آن 12 تا 16 دانه بسیار سخت شبیه عدس دیده می‌شود . درخت خرنوب را می‌توان از طریق دانه‌ها تکثیر کرد اما حدود 8 سال میوه نخواهد داشت. خرنوب طبیعت سرد و خشک دارد، برگرفته از سایت کوکا.

[2]. سبأ، 14.

[3]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 8، ص 144.

[4]. صدوق، محمد بن على‏، عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏)، محقق / مصحح: ‏لاجوردى، مهدى‏، ج 1، ص 265 و 266؛ سایت اندیشه قم.

[5]. فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ (علیه السلام) الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ‏ خَالِيَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ، شريف الرضى، محمد بن حسين،‏ نهج البلاغة، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، خ 182، ص 262 و 263.‏