Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

وفات ادریس بن عبدالله

ادريس بن عبداللّه مؤسس دولت ادارسه، در مغرب با توطئه‌‏اى که به امر هارون الرّشيد چیده شد، توسط سليمان بن جرير یا شماخ، با زهر مسموم شده و در نهایت كشته‌شد.[1]

توضیح این‌که؛ کار ادریس شوکت و عظمت یافت و بر سرزمین پهناوری که از مغرب قیروان تا سواحل اقیانوس گسترش و امتداد داشت حکومت می‌کرد. وقتی هارون الرشید به خلافت رسید و از اخبار ادریس آگاه شد، از گسترش حکومت و نفوذ ادریس بن عبدالله هراسان شد و تصمیم گرفت وی  را از میان بردارد.[2] هارون الرشید کوشید تا سپاهی برای سرکوبی ادریس به مغرب فرستد، اما به صلاح‌دید یحیی برمکی، به جای جنگ رویاروی، دست به نیرنگ زد و سلیمان‎بن‎حُزَیر معروف به شَمّاخ یمانی[3] را به کمک ابراهیم‎ بن ‎اغلب، عامل خود در آفریقا به نزد ادریس فرستاد. شماخ خود را پزشکی شیعی وانمود کرده بود و ادریس به او اطمینان داشت. روزی ادریس از درد دندان شکایت کرد و شماخ داروئی زهرآگین به او داده و گفت: بامدادان با آن مسواک کند، و خود نیمه شب فرار کرد. چون ادریس مسواک کرد، بر اثر زهر مرد.  گفته شده: راشد (غلام ادریس) در وادی ملویه شماخ  را یافت و در درگیری با او دست وی  را قطع کرد، اما شماخ جان سالم به در برد و هارون الرشید نیز به عنوان پاداش، او  را رئیس برید مصر کرد.[4] در سال ۱۷۵ هـ ق، ادریس را در «ولیلی» به خاک سپردند.[5]


[1]. ابو الفرج اصفهانى، على بن الحسين، مقاتل الطالبیین (فرزندان‏آل‏ابى‏طالب)، ترجمه: فاضل، جواد، ج ‏2، ص 240؛ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، متن، ص 235‏. 

[2]. مبلغی آبادانی، احمد، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۳، ص ۱۹۸.

[3] برخی نیز سلیمان ‎بن‎حُزَیر و شَمّاخ یمانی را بر دو شخص تطبیق می‌کنند. ابوالفرج اصفهانى، على بن الحسين، مقاتل الطالبیین (فرزندان ‏آل‏ابى‏طالب)، ترجمه: فاضل، جواد، ج ‏2، ص 240.

[4] . یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۴۰۵؛ ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۹۳؛ مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص ۲۴۴؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۸، ص ۱۹۹.   

[5]. فرهنگ فرق اسلامي، متن، ص 235.