کپی شد
وصیت حضرت علی به فرزندش امام حسن(علیهماالسلام) در کتاب نزهة الابصار و محاسن الآثار
جناب مامطیری وصیت حضرت علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) را در آخرین ساعات عمر شریفش نیز آوردهاست كه به این صورت میباشد: «وقتی ابن ملجم بر حضرت علی (علیه السلام) ضربه شمشیر را وارد کرد، امام حسن (علیه السلام) در حالیکه میگریست، بر پدر وارد شد. حضرت سؤال فرمود: پسرم چرا گریه میكنی؟ امام حسن (علیه السلام) پاسخ داد، پدرجان چگونه گریه نكنم؛ در حالىكه تو در اولین روز آخرت و آخرین روز دنیا هستی؟». فقال: « یَا بُنَیَّ! اِحْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لاَ یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ. فقال الحسن: و ما هنّ یا أمیر المؤمنین؟ فقال: إِنَّ أَغْنَی اَلْغِنَی اَلْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ اَلْفَقْرِ اَلْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ اَلْوَحْشَهِ اَلْعُجْبُ وَ أَکْرَمَ اَلْحَسَبِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ. فقال الحسن: یا ابه هذه الأربع، فأعطنی الأربع الأخر. فقال: یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ اَلْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ اَلْکَذَّابِ فَإِنَّهُ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ اَلْبَعِیدَ وَ یُبَاعِدُ عَنکَ اَلْقَرِیبَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ اَلْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ اَلْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِهِ الیسیر».
حضرت جواب داد: پسرم دو تا چهار چیز از من حفظ كن كه با آن در عملت ضرر نمیكنی. امام حسن (علیه السلام) عرض كرد: یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنها چه چیزهایی هستند؟ حضرت فرمود: بدان بینیازترین بینیازها عقل و بزرگترین فقر، حماقت و وحشتناکترین وحشت، عُجب و با كرامتترین حسب، خوش خلقی است. امام حسن (علیه السلام) عرض كرد: این چهارتا؛ اما چهارتای دیگر را نیز بهمن عطا كن (برایم بیان فرما). حضرت علی (علیه السلام) فرمود: پسرم همواره مواظب دوستی با احمق باش؛ زیرا كه او میخواهد به تو منفعت برساند، ولی ضرر میرساند. همچنین مواظب دوستی با دروغگو باش كه چیز دور را بهتو نزدیک و نزدیک را برایت دور جلوه میدهد و نیز مواظبت كن به دوستی با بخیل كه تو را از چیزی كه نیاز بدان داری منع میكند، همچنین از دوستی با فاجر ااحتراز کن كه بدی را برایت به آسانی میفروشد.[1]
[1]. طبری مامطیری، علی بن مهدی، نزهه الابصار و محاسن الابرار، محمودی، محمد باقر، ص 182.