searchicon

کپی شد

وصیت ابوبکر به جانشینی عمر

بنابر اعتقاد شیعه، امامت مانند نبوت منصب الهی است، و فقط خداوند است که حق انتخاب و انتصاب امام را دارد، اما اهل‌سنت از این حیث برای امام، شأن الهی قائل نسیتند؛ از این رو است که می‌بینیم خلافت خلیفه اول (طبق ادعایشان) با اجماع مردم، خلیفه دوم توسط خلیفه اول و خلیفه سوم نیز توسط شورای منتخب از خلیفه دوم انتخاب شده ‌است.

به عقيده اهل‌سنت، پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) از دنيا رفت درحالى‏ كه فردى را به جانشينى خود انتخاب نكرد و قانون انتخابات عملى نشد، ولی ابوبكر در هنگام مرگ، عمر بن خطاب را به جانشينى خود انتخاب نمود و اين مخالفت با سيره پيامبر (صلی الله علیه و آله) است، درحالى‏ كه فعل النبى (صلی الله علیه و آله) حجت است‏.[1]

واقدى نقل مى‏کند: چون بيمارى ابوبكر سنگين شد… عثمان بن عفان را خواست و به او گفت: «بنويس به نام خداوند بخشنده مهربان. اين عهدى است كه ابوبكر بن ابى قحافه در آخرين مرحله زندگى خود در دنيا و در حالى‌كه از آن بيرون مى‏رود و در نخستين مرحله آخرت كه در آن وارد مى‏شود انجام مى‏دهد. در دم مرگ كه كافر هم به مرگ ايمان مى‏آورد و فاجر هم به آن يقين مى‏كند و دروغ‌گو هم آن را تصديق مى‏كند، من پس از خود، عمر بن خطاب را بر شما جانشين مى‏كنم. حرف او را بشنويد و فرمانبردارش‏ باشيد و من در اين مورد براى خدا و رسولش و خودم و شما و دين رسول خدا خير خواسته‏ام. پس اگر عدالت ورزد، اين گمان و علم من در مورد اوست و اگر تغيير روش دهد گناه هركس بر عهده خود اوست، من طالب خيرم در حالى كه علم غيب ندارم و «به زودى آنان كه ستم مى‏كنند خواهند دانست به كجا باز مى‏گردند»[2] و سلام و رحمت خدا بر شما باد». آن‌گاه دستور داد نامه را مهر كردند.

برخى از راويان مى‏گويند: چون ابوبکر آغاز اين عهد‌نامه را املاء نمود، هنوز به نام عمر بن خطاب نرسيده بود كه –قبل از آن که نام کسی را ببرد- بی‌هوش شد. عثمان خودش نوشت كه من عمر بن خطاب را بر شما به اميرى مى‏گمارم. وقتی ابو بكر به هوش آمد گفت: آن چه را که نوشتی برایم بخوان پس عثمان، نامه را خواند و چون به نام عمر بن خطاب رسيد، ابوبكر تكبير گفت و اظهار داشت: خيال مى‏كنم ترسيدى كه در اين بی‌هوشى جانم بيرون رود و مردم به اختلاف افتند. خدا از اسلام و مسلمانان به تو  پاداش خير دهد…».[3]

 

[1]. حلى، حسن بن یوسف، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تصحيح و مقدمه و تحقيق و تعليقات: حسن زاده آملى‏‏، حسن، ص 374 و 375؛ محمدی، علی، شرح كشف المراد، ص 447.

[2].  شعراء، 227.

[3]. كاتب واقدى، محمد بن­ سعد، الطبقات الکبری، محقق: عبدالقادر عطا، محمد، ج ‏3، ص  149؛ كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ج ‏3، ص 172 و 173.