searchicon

کپی شد

وجه نام‌گذاری مکه

درباره علت نام‌گذاری مکّه به این اسم، وجوه متعددی ذکر شده است:

  1. مکه نامیده شده به‌جهت این‌که این شهر از نعمت آب کم‌بهره است و در آن‌جا مردم مجبور هستند آب را از زمین استخراج کنند (گویا که آب را از دل زمین می‌مکند).[1]
  2. مکه نامیده شده؛ زیرا نخوت و غرور مستبدان را از بین می‌برد.[2]
  3. مکه نامیده شده؛ زیرا گناهان انسان را محو کرده، از میان می‌برد.[3]
  4. مکه نامیده شده؛ زیرا (به‌دلیل دعای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و وجود آیات و بینات الهی)، مردم را از هر سو به‌خود جذب می‌کند؛ چنان‌که عرب به‌جذب و گرایش بچه شتر به‌پستان مادر و مکیدن تمام شیر آن، می‌گوید: «امتک الفصیل ما فی ضرع امه».[4]
  5. مکه نامیده شده؛ زیرا که مردم در آن ازدحام می‌کنند.[5]
  6. مکه نامیده شده؛ زیرا هر کسی را که در آن ظلم کند، هلاک می‌کند؛ چنان‌که برخی از شاعران عرب خطاب به‌مکه گفته‌اند: ای هلاک کننده فاجر، نابود کن نابود کردنی، نابود مکن مذجح و عکا را.[6]
  7. مکه نامیده شده؛ زیرا فاجر را اخراج کرده و از خود می‌رماند.[7]
  8. مکه نامیده شده؛ چون‌که میان دو کوه مرتفع واقع شده و شهر مکه در میان دره؛ مثل ظرفی است که بالای آن تنگ و وسط آن فراخ باشد.[8]
  9. مکه نامیده شده؛ زیرا اعراب جاهلی در هنگام حج می‌گفتند: حج ما تمام و کامل نخواهد بود، مگر آن‌که کنار کعبه رفته و در آن‌جا سوت بکشیم.[9] این وجه تسمیه از مکه، شبیه وجه تسمیه‌ای است که حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به سؤال محمد بن سنان بیان فرموده است. آن‌حضرت ضمن پاسخ به سؤال‌های محمد بن سنان در مورد این پرسش که «چرا مکه را مکه نامیده‌اند؟»، می‌فرماید: «دلیل نامیده شدن مکه به‌این نام، این است که مردم در زمان جاهلیت در هنگام حج، سوت می‌کشیدند و به‌همین سبب به‌کسی که قصد حج داشت، می‌گفتند: «قد مکا»؛ چنان‌که خدای عزّوجلّ در مورد این عمل آن‌ها می‌فرماید: « نمازشان نزد خانه (خدا)، فقط کف زدن و سوت کشیدن بود».[10]
  10. از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال شد: چرا مکه به این نام، نامیده شده‌است؟ فرمود: «چون خداوند متعال زمین را از زیر آن گسترانید».[11] این مطلب در قرآن[12] و روایات دحوالأرض[13] نیز آمده است.[14]

 

[1]. حموی، ياقوت بن عبد الله، معجم البلدان‏، ج 5، 182؛ ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ‏1، ص 166.

[2]. صالحى شامى، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، على محمد، ج 1، ص 198.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. ابن سیده، على بن اسماعیل، المحكم و المحیط الأعظم‏، محقق/ مصحح: هنداوى، عبدالحمید، ج ‏6، ص 674.

[6]. معجم البلدان‏، ج 5، ص 182.

[7]. سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، ج 1، ص 198.

[8]. معجم البلدان‏، ج 5، ص 182؛ المحكم و المحیط الأعظم‏، ج 6، ص 674.

[9]. همان، ص 181.

[10]. انفال، 35؛ صدوق، محمد بن على، ‏عيون أخبار الرضا (عليه السلام)‏، محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى‏، ج 2، ص 90.

[11]. حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين (عليه السلام)، محقق/ مصحح: عاشور، على‏، ص 131.‏

[12]. «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها»، نازعات، 30.

[13]. به عنوان نمونه: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏4، ص 197 و 198؛ سید بن طاووس، سید رضی الدین، الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج 1، ص 310.

[14]. برگرفته از: فقیهی، محمد مهدی، «نام‌های مکه»، فصلنامه میقات حج، دوره 1، شماره 4، شماره پیاپی 4، ص 134 – 136.