کپی شد
وجه نامگذاری فرقه دروزیه
همانطور که در معنای نام این فرقه بیان شد، دست کم دو معنا برای این اسم بیان شدهاست.
با توجه به این که مؤسس اين فرقه خیاط بوده؛ لذا معنای اول درستتر به نظر میرسد و بر این اساس این فرقه به این نام شهرت یافته است.[3]
از اینرو صاحب کتاب فرهنگ علم کتاب میگوید: نام دروزيه از كلمه درزى (خياط) مؤسس آن طايفه است.[4]
برخی نیز گفتند:
غالباً گمان میرود که دروزیان را به دنبال نام نشتکین درزی از بنیانگذاران اولیه این فرقه، بدین نام می خوانند، در حالی که معمولاً دروزیان این وجه تسمیه را صحیح نمی دانند و معتقدند درباره نقش درزی در نهضت آنان، مخصوصاً از دیدگاه غیر دروزیان اغراق شده است. نشتکین درزی هنوز هم به اعتقاد دروزیان، اولین دروز ملحد و بزرگترین مرتد در این مذهب به شمار می رود و لفظ دروزی لقبی است که دروزیان حتی تا به امروز برای مرتدان و بی دینان به کار می برند. برخی از محققان معتقدند که تسمیه دروزی را برای این جامعه، مخالفان آنان؛ نظیر ابن سیرین و خطیب بغدادی جعل کرده اند تا آنان را با تعالیم غیر اسلامی درزی مرتبط کنند. این نام در کتب اولیه دروز و شروح آنها به چشم نمیخورد و مطلعان دروزی نیز از به کار بردن آن برای جامعه خود راضی نیستند.
مؤلفان کتب فرق و مذاهب؛ نظیر عبدالقاهر بغدادی، ابن حزم، محمد شهرستانی و ابن تیمیه نیز ذکری از نام دروز به میان نیاوردهاند. محمدعلی الزغبی نویسنده اصلاح طلب دروزی معتقد است که هیچ مؤلفی از قرن پنجم که زمان حکومت حاکم بوده تا عصر سلطان سلیم در قرن دهم، واژه دروزی را به کار نبرده است. وی بعد از ذکر این مطلب می نویسد: «بنابراین در تاریخ ذکری از دروزی وجود ندارد، بلکه تنها یک دَرَزی وجود دارد که از جماعت جدا شد و از مصر طرد گردید یا فرار کرد و سپس کشته شد و نامش همواره مرده بود تا ابتدای طلوع ستاره دولت ترک» با این حال این تسمیه را امروزه، هم خود دروزیان و هم غیر دروزیان برای اشاره به این جامعه مورد استفاده قرار میدهند.
اما نویسندگان دروز معمولاً ترجیح میدهند از عنوان «موحدون» برای خود استفاده کنند و این نامگذاری در نسخ خطی دروزی نیز رایج بوده و در مکاتبات و سخنرانیهای متدینان دروز استفاده میشود. از طرف دیگر دروزیان از القابی؛ نظیر بنومعروف و اعراف نیز برای اشاره به خود استفاده می کنند و دین خود را مذهب عرفانی میخوانند. چارلز هنری چرچیل که در قرن نوزدهم حدود بیست سال با دروزیان زیسته است می نویسد: «اگر از بعضی از عقال بپرسی که چرا دروز خوانده می شوند می گویند که این نام از لفظ عربی دُرس مشتق است که به معنای باهوش و سخت کوش است و از آن جهت به این نام خوانده می شوند که به صورت شاخص سزاوار این القابند. بعضی دیگر معتقدند که این نام از لفظ عربی تُرس؛ به معنای سپر گرفته شده و این فرقه از آن جهت دروز یا سپر خوانده می شوند که در ایام جنگهای صلیبی از جانب نورالدین و صلاح الدین برای مراقبت و دفاع از خطوط ساحل بیروت تا صیدون انتخاب شدند».
سیاحی دیگر به نام «جان گرین» بی خبر از وجود شخصی به نام دروز در تاریخ با مراجعه به کتب دروز نتیجه گرفته است که این لفظ از درز به معنای خط اتصال و پیوند بین دو قسمت جمجمه گرفته شده تا بر اتحاد و پیوند بین اعضای فرقه تأکید کند. کامل صلیبی مورخ مسیحی لبنانی معتقد است که این نام گرفته شده از قبیله بنی درّوز است که قبل از اسلام در نزدیک مکه ساکن بودند واحتمالاً بعدها به سوریه مهاجرت کردند. عجیب آن که بعضی از مورخان فرانسوی در قرن هفدهم چنین شایع کردند که دروز در واقع از اعقاب سپاهیان فرانسه در جنگهای صلیبی تحت فرماندهی کنت دو دروکس بودهاند که بعد از سقوط عکا آنان را در جبال لبنان اسکان دادند و بنابراین دروز محرف از کلمه دروکس است. بیشتر مورخان و نویسندگان دروزی چنین انتسابی را توطئهای استعماری برای جلب مساعدت دروزیان در شام دانستهاند. جالب تر آن که انگلیسیها نیز در قرن هجدهم سعی کردند برای دروزیان، اصلی انگلیسی درست کنند و چنین شایع کردند که دروزیان از اعقاب سپاهیان انگلیس در منطقهاند که تحت فرماندهی ریچارد در جنگ های صلیبی حضور داشته اند. سلیمان ابوعزالدین در مقالهای تحت عنوان ریشه دروزیان با ارائه شواهد مستدل چنین ادعاهای واهی را به شدت مورد انکار قرار داده است، من جمله آن که با ارائه جدولی از نامهای بزرگان و گذشتگان دروز نشان داده که این نامها همگی عربی است و هیچ نشانهای از عناصر غیر عربی در آن به چشم نمیخورد، به علاوه آن که دروزیان در میان طوائف عرب منطقه و حتی در سایر نقاط جهان دارای صحیح ترین تلفّظ در حروف ثاء، ذال، ضاء و مخصوصاً قاف هستند و به نوشته شکیب ارسلان، هیچ کس از ساکنان سوریه در تلفّظ صحیح عربی به پای دروزیان نمی رسد.[5]
[1]. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 19؛ حسینى واسطى زبیدى، سید مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65؛ ابن منظور، لسان العرب، ملاحظات: به اهتمام میر دامادى، سید جمال الدین، ج 5، ص 348.
[2]. حسینى واسطى زبیدى، سید مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، ص 65.
[3]. ر.ک: مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 192.
[4]. خاتمى، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 111؛ صدر حاج سیدجوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، ج8، ص 484.