کپی شد
واقع گرایی هاوکینگ و نقد آن
آقای هاوکینگ خودش را یک واقعگرا میداند. واقعگرایان با قبول این فرض که واقعیّتی وجود دارد و خود را به این مبنای معرفتشناختی ملتزم میدانند که یک ادّعا تنها زمانی صادق است که با شواهد و ادلّۀ کافی بتوان نشان داد که واقعیّت فینفسه هم اینگونه است، امّا این مطلب با دستگاه فکری هاوکینگ چندان سازگار نیست، امّا برای اینکه نشان بدهد سخنانش بر مبنای رئالیزم مدلمحور بر سخنان رقیب برتری دارد به دنبال شواهد میگردد. او تلاش میکند نظریّاتی را از علم فیزیک استخراج و از آنها استفاده کند.
یکی از نظریّاتی که در دستگاه او نقش بسیار کلیدی دارد همان فیزیک کوآنتوم است. او با نگاه کوآنتومی کیهان را کوآنتیزه و تورّمی میکند، نظریّۀ جهانهای متعدّد و موازی و به دنبال آن اصل آنتروپی معکوس را مطرح میکند و به این ترتیب تلاش میکند دیدگاهش را تقریب به ذهن کند.
نقد دیدگاه هاوکینگ:
در اینجا نیز چند اشکال جدّی به ایشان وارد است:
۱. کدامیک از این ادّعاها مبنای فیزیکی دارد؟ کوآنتیزه کردن کیهان اصلاً شواهد فیزیکی ندارد و نظریّات فیزیکی نظیر آزمایشهای فاینمن، مدل اتمی بور هیچیک با گسترشهایی که هاوکینگ ایجاد میکند و به جهان حالت تورّمی میدهد، سازگاری ندارد.
۲. رئالیزم مدلمحور نیز جزء فیزیک نیست. این میتواند یک مبنای هستیشناسی یا معرفتشناسی و یا روششناختی باشد. هریک از اینها که باشد اقتضائات و نقدهای خاصّ خودش را دارد. بیان هاوکینگ ـ که شاید خود او هم چندان روی آن دقّت ندارد ـ یک بیان هستیشناختی است و این انسان را به شدّت دچار شکّاکیّت میکند.
۳. تعارضات و ناهمخوانیهایی نیز در لابهلای سخنان هاوکینگ وجود دارد؛ مثلاً در بحث قوانین طبیعت و دیدگاه لاپلاس، البتّه او تلاش میکند که به بخشی از این تعارضات پاسخ دهد و این ناهمخوانیها را برطرف کند.[1]
[1]. نشست علمی « بررسی و نقد ادلّۀ جدید الحاد » ، پنج شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸ شمسی، دکتر شاکرین دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه.