searchicon

کپی شد

واقعه فخ

‏چکیده مطالب مقاله واقعه فخ

واقعه فخ یکی از قیام‌هایی است که برخی از علویان در مقابل ظلم و ستم حکومت عباسی انجام دادند. این قیام توسط یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام) به نام حسین بن علی بن حسن مثلث بن حسن مثنى بن حسن؛ یکی از نوادگان حسن مثنی؛ فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) صورت گرفت.

فخ وادی ای است در مکه قبل از وادی الزاهریه قرار دارد. این وادی در ورودى مكه (مسجد تنعيم) قرار دارد و بيش از صد نفر از شهدای قیام فخ در این وادی مدفون هستند.

واقعه فخ بنابر قول اکثر قریب به اتفاق و شاید همه مورخینی که این حادثه را گزارش کرده‌اند، در یوم الترویه؛ روز هشتم ماه ذیحجة الحرام سال 169 هجری قمری اتفاق افتاده است.

برجسته‌ترین شخصیتی که در هنگام وقوع واقعه فخ در قید حیات بود؛ حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) بودند. همچنین حاکم هم‌عصر واقعه فخ؛ «هادی عباسی» است.

علت قیام فخ این بود که پس از مرگ سفّاح و آغاز خلافت منصور دوانقى، اختلاف میان بنى عباس و علویان شدّت گرفت و حاكمان وقت با بى رحمى تمام، علویان مبارز را سركوب كردند. خلفای عباسی با گماردن حكام مدینه از میان دشمنان مسلّم اهل بیت طهارت (علیهم السلام) بر علویان اعمال فشار می‌کردند و در عصر هادی عباسی (چهارمین خلیفه عباسیان)، این سركوب‌ و سخت‌گیری‌ها بر شیعیان و محبان اهل بیت (علیهم السلام)، ادامه پیدا کرد و حکومت به بهانه‌هایى واهى آن‌ها را مورد آزار قرار می‌داد تا جایی که با گماردن عمر بن عبدالعزیز بن عبیدالله (از نوادگان عمر بن خطاب) در مدینه منوره، که از دشمنان سرسخت دوستان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) بود، شدت و سخت‌گیری‌ها را افزایش دادند.

در جریان این قیام، تمام یاران حسین بن على (شهید صاحب فخ)، به شهادت رسیدند. بدن‌های آن‌ها رها شده و سرها از بدن جدا گشت، در این قیام بسیارى از علویان به شهادت رسیدند. حسین بن على شهید فخ در سن 26سالگى بدون آن که از او فرزندى باقى مانده باشد، به شهادت رسید، ولى برخى یاران او به اطراف متوارى شده و ادریس بن عبدالله به مغرب رفته و حکومت ادارسه را تشکیل داد و یحیى بن عبدالله به دیلم فرار کرد و در آن جا قیام کرد.

گرچه امام کاظم (علیه السلام) شكست نهضت را پیش بینی می‏فرمود، ولی هنگامی كه احساس كرد حسین در تصمیم خود استوار است، به او فرمود: «گرچه تو شهید خواهی شد، ولی باز در جهاد و پیكار كوشا باش، این گروه، مردمی پلید و بدكارند كه اظهار ایمان می‏كنند، ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند، من در این راه اجر و پاداش شما را از خدای بزرگ می‏خواهم».

در مجلسى که گروهى از فرزندان امام على، از جمله امام کاظم (علیهم السلام) حضور داشتند، سرهای شهدای فخ را به تماشا گذاردند. هیچ کس چیزی نگفت جز امام کاظم (علیه السلام) که وقتی سر حسین بن على رهبر قیام فخ را دیدند، فرمودند: «انا لله و انّا الیه راجعون، (از خداوندیم و به‌سوى او باز مى‏گردیم)،سوگند به‌خدا که (حسین) به شهادت رسید در حالی‌که مسلمان و درست‌کار بود و بسیار روزه مى‏گرفت و بسیار شب زنده‌دار بود و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کرد؛ در خاندان وى، چون او وجود نداشت».

شناسنامه واقعه فخ

یکی از قیام‌هایی که شیعیان در مقابل ظلم و ستم حکومت عباسی انجام دادند، قیامی است که به رهبری نبیره امام حسن مجتبی (علیه السلام) انجام گرفته است، وی حسین بن علی بن حسن مثلث بن حسن مثنى بن حسن؛ یکی از نوادگان حسن مثنی؛ فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، این واقعه در سال 169هجری قمری در منطقه فخ در زمان خلافت هادی عباسی، در ایام حج و به جهت افشای جنايات حکومت عباسی، صورت گرفت.[1]

مفهوم فخ

فخ دارای معانی متعددی است و در اصطلاح به سرزمینی گفته می شود که واقعه فخ در آن اتفاق افتاده است.

موقعیت واقعه فخ از جهات مختلف

همه جریان‌ها، واقعه‌ها و قیام‌های تاریخی از نظر موقعیت، دارای جهات مختلفی مانند؛ زمان رخداد واقعه، مکان و جغرافیای به وقوع پیوستن واقعه، رهبر یا رهبران واقعه و …، هستند.

یکی از وقایع و قیام‌هایی که در تاریخ از رخدادهای مهم به شمار می‌رود و از این قاعده هم مستثنی نیست، واقعه فخ است که دارای همه این جهات می‌باشد و در جای خود مورد بحث قرار می‌گیرد.

زمان رخداد واقعه فخ

بنابر قول اکثر قریب به اتفاق و شاید همه مورخینی که واقعه فخ را گزارش کرده‌اند، این حادثه در یوم الترویه؛ روز هشتم ماه ذی حجة الحرام سال 169 هجری قمری اتفاق افتاده است.[2]

‏جغرافیای واقعه فخ (مکان قیام)‏

‌منطقه فخ هم اکنون در داخل شهر مکه قرار دارد.

رهبر واقعه (قیام) فخ

رهبر این قیام؛ شخصی به‌نام حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن المجتبی (علیه السلام) است.

‏شخصیت‌ها و حاکمان هم‌عصر واقعه فخ

برجسته‌ترین شخصیتی که در هنگام وقوع واقعه فخ در قید حیات بود؛ امام موسی کاظم (علیه السلام) است.

عبد اللَّه بن مفضل گزارش می‌کند: «هنگامی که حسین بن على؛ (رهبر قیام فخ)، خروج كرد و مدینه را به‌تصرف درآورد، از موسى بن جعفر (علیهما السلام) براى بیعت درخواست كرد …».[3]

از بیان این حدیث به دست می‌آید که امام کاظم (علیه السلام) در زمان واقعه فخ حضور داشته و مطالبی هم به رهبر واقعه فخ؛ حسین بن على، اظهار داشته است.

همچنین شخصیت‌های دیگری مانند؛ یحیی، سلیمان و ادریس، پسران عبدالله محض[4] از جمله افراد برجسته‌ای هستند که هم‌عصر با واقعه فخ بوده‌اند. عمر بن حسن بن علی بن حسن مثلث، عبدالله بن اسحاق بن ابراهیم بن حسن مثنی و عبدالله، پسر امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز هم عصر شهید فخ بوده اند.

اما حاکم هم‌عصر واقعه فخ؛ موسی فرزند مهدی بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، ملقب به «هادی عباسی» است. او در سال 159 هـ.ق به‌عنوان ولیعهد اول پدرش مهدی برگزیده شد. وی در 25 سالگی به خلافت رسید و كسی كوچک‌تر از او  در بنی عباس به خلافت نرسیده است.[5]

‏زمینه های پیدایش واقعه فخ

حوادث اجتماعی ریشه در آرمان‏‌ها و خواسته‌های بشر دارند و چون این خواسته‏‌ها به طور مستقیم در تصرف و تجربه پژوهش‌گران قرار نمی‏‌گیرند، اهداف و منویّات بازیگران صحنه یک حادثه اجتماعی، به راحتی در دسترس ناظران آن حوادث قرار نمی‏‌گیرند؛ از این‌‏رو، نیازمند کاوش نسل‏‌های متعدد می‏‌باشند و چه بسا که هیچ‌‏گاه این عوامل به طور کامل کشف نگردند.

بسیاری از حوادث اجتماعی، به‌ویژه حوادث اعتراض‏آمیز و پرخاش‌گرانه، در واکنش به اوضاع و شرایط نامطلوب حاکم بر جامعه صورت گرفته است؛ شرایطی که معمولاً بخشی از آن‏ها به مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مربوط می‏شود. گاهی علل و زمینه‏های پیدایش یک رویداد اجتماعی به قدری متنوع و زیاد است که تحدید و تعیین آن‏ها را به طور مشخص، تقریباً غیرممکن می‏سازد. علاوه بر این، در مواردی، شرایط اقلیمی و حوادث طبیعی و انسانی جنبی، نسبت به روند یک حادثه سازگار یا ناسازگار، شتاب دهنده یا کُند کننده بوده و نیز هوش و ادراک شخصی بازیگران یک صحنه، در کمّ و کیف شکل‏گیری پدیده‏های انسانی نقش آفرین می‏باشند.

واقعه فخ هم از این قاعده مستثنی نیست و شکل‏گیری آن بستگی به اوضاع و شرایط نامطلوب حاکم بر جامعه صورت داشته است.[6]

‏فضای سیاسی در زمان واقعه فخ

هادی عباسی؛ چهارمین خلیفه عباسی، سخت‌گیری‌های شدیدی نسبت به اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) به اجرا در آورد. او از آغاز خلافت، سادات بنی هاشم را زیر فشار طاقت فرسا گذاشت و حق آن‌ها را که از زمان خلافت مهدی عباسی از بیت المال پرداخت می شد، قطع کرد و با تعقیب مداوم آنان، رعب و وحشت شدیدی در میان آنان به‌وجود آورد. او دستور داد آنان را در مناطق مختلف بازداشت نموده و روانه بغداد کنند.

فرماندار مدینه که از مخالفان اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بود، برای خوش خدمتی به دستگاه خلافت، و گویا به منظور اثبات لیاقت خود، هر روز به بهانه‌ای رجال و شخصیت‌های بزرگ هاشمی را اذیت می‌کرد. از جمله، آن‌ها را مجبور می‌کرد هر روز در فرمانداری حاضر شده، خود را معرفی کنند. او به همین هم اکتفا نکرده، آن‌ها را ضامن حضور یک دیگر قرار می‌داد و دیگری را به علّت غیبت شخص دیگر، مؤاخذه و بازداشت می‌نمود.

این فشارها، مردان آزاده و دلیر بنی هاشم را به ستوه آورده، آن‌ها را به مقاومت در برابر یورش‌های پی‌درپی و خشونت آمیز حکومت ستم گر عباسی واداشت و در اثر همین بی‌دادگری‌ها، کم کم، نطفه یک نهضت مقاومت در برابر حکومت عباسی به رهبری یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، به‌نام حسین بن علی؛ صاحب فخ، شکل گرفت.[7]

‏عوامل و انگیزه ها در واقعه فخ

پس از آن كه عباسیان در سال 132 قمرى با شكست نهایى امویان، خلافت را به دست آوردند، از مردم براى خود بیعت گرفتند. آنها گرچه در آغاز خلافتشان به رهبرى ابوالعباس سفّاح، با عموزادگان و هم‌رزمان سابق خود؛ یعنى علویان رابطه نیک و رفتارى پسندیده داشتند، ولى پس از مرگ سفّاح و آغاز خلافت منصور دوانقى، اختلاف میان بنى عباس و علویان شدت گرفت و حاكمان وقت با بى رحمى تمام، علویان مبارز را سركوب كردند؛ به عنوان نمونه می توان به قتل ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن علی (علیهما السلام)؛ برادر محمّد بن عبدالله (معروف به نفس زکیه)، توسط خلفاء بنی عباس اشاره کرد.

در عصر موسى الهادى (چهارمین خلیفه عباسیان)، این سركوب‌ و سخت‌گیری‌ها بر شیعیان و محبان اهل بیت (علیهم السلام)، ادامه پیدا کرد و حکومت به بهانه‌هایى واهى آن‌ها را مورد آزار قرار ‌داد. دستگاه خلافت، با گماردن فردی به عنوان فرماندار مدینه که از دشمنان اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بودند، شدت و سخت‌گیری‌ها را افزایش داد.

با توجه به این که موعد این نهضت موسم حج بود هنوز فرا نرسیده بود، ولی سخت‌گیری‌های طاقت‏فرسای فرماندار وقت مدینه، باعث شد كه آتش این نهضت زودتر شعله‏ور شود.

بدین صورت که روزی فرماندار مدینه، «حسین صاحب فخ» و «یحیی بن عبدالله» را به خاطر غیبت یكی از بزرگان بنی هاشم سخت مؤاخذه كرد و به عنوان گروگان بازداشت نمود و همین امر مثل جرقه‏ای كه به انبار باروتی برسد، موجب انفجار خشم و انزجار هاشمیان گردیده، نهضت آن‌ها را جلو انداخت و آتش جنگ در مدینه شعله‏ور گردید.

وی همراه با عده ای از علویان و شیعیان، تدارک قیام را دیدند و هنگامه صبح به همراه تعد‌ادی از علویان با شعار «احد احد» به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) ریختند و مؤذن را وادار به گفتن جمله «حی علی خیر العمل» به جای «الصلاة خیر من النوم» در اذان کردند. وی از مردم براساس کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت گرفت و آنان را به رضای آل محمد (صلی الله علیه و آله) دعوت کرد.[8]

از طرفی پدر، دایی، جد، عموی مادری و عده‏ای دیگر از خویشان و نزدیكان «حسین بن علی؛ صاحب فخ»، به وسیله «منصور دوانیقی» به شهادت رسیده بودند و این خانواده بزرگ كه چندین نفر از مردان خود را در راه مبارزه با دشمنان اسلام قربانی داده بود، پیوسته در غم و اندوه عمیقی فرو رفته بود. به همین دلایلی که ذکر شد، علویان به ستوه آمده و دست به قیام زدند.[9]

‏سرانجام کارِ قیام کنندگان واقعه فخ

گرچه اصل واقعه فخ در روز هشتم ماه ذی حجة سال 169 هجری قمری در مکه اتفاق افتاده است، اما مقدمات این جریان مدتی قبل از وقوع این قیام، در ماه ذی قعده در شهر مدینه صورت گرفت.

برپا کنندگان واقعه فخ در ذى قعده همان سال قیامشان را با شعار «المرتضى من آل محمد (صلّی الله علیه و آله) آغاز کرده و با نیروهاى عمر بن عبدالعزیز عمرى درگیر شده و آنان را به شکست و عقب نشینى وادار کردند و سرانجام عمر بن عبدالعزیز عمرى، از چنگ آنان گریخت، در نتیجه، شهر مدینه در اختیار علویان قرار گرفت و حسین بن على با در اختیار گرفتن صندوق خانه بیت المال و تقسیم آن میان مبارزان و مستمندان، به رتق و فتق امور پرداخت و خود را براى هجوم به مکه معظمه آماده نمود. علویان، پس از یازده روز درنگ در مدینه، در 24 ذى قعده، عازم مکه معظمه شدند.[10]

سران عباسى که براى انجام حج رفته بودند، از انجام آن دست شسته و راهى میدان کارزار شدند.[11] جنگ در منطقه فخّ (نزدیک مکه) بین دو گروه درگرفت و تمام یاران حسین بن على (شهید صاحب فخ)، در هشتم ذى حجه سال 169 هجرى به شهادت رسیدند. بدن‌های آن‌ها رها شده و سرها از بدن جدا گشت و بسیارى از علویان در این قیام به شهادت رسیدند. حسین بن على شهید فخ در سن 26سالگى بدون آن که از او فرزندى باقى مانده باشد، به شهادت رسید، ولى برخى یاران او به اطراف متوارى شده و ادریس بن عبدالله به مغرب رفته و حکومت ادارسه را تشکیل داد و یحیى بن عبدالله به دیلم فرار کرد و در آن جا قیام کرد.[12]

دیدگاه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در مورد واقعه فخ

محمّد بن اسحاق از حضرت جواد (علیه السّلام) نقل می‌كند: «حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله) از سرزمین فخ عبور می‌کرد، از مركب پیاده و مشغول نماز شد. در ركعت دوم شروع كرد به‌گریه كردن، مردم كه دیدند پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) گریه می‌كند، آنها نیز شروع به‌گریه كردند. حضرت وقتی که از آن‌جا گذشت، به‌مردم فرمود: براى چه گریه می‌كردید؟ عرض‌كردند: چون شما را گریان دیدیم، گریه كردیم. فرمود: پس از ركعت اول، جبرئیل (علیه السلام) بر من نازل شد و گفت: یا محمّد یک نفر از فرزندانت در این سرزمین كشته خواهد شد كه اجر شهید با او، برابر دو شهید است.

سپس فرمود: در این جا مردی از خاندان من با گروهی از مردمان باایمان كشته خواهند شد كه كفن‌ها و حنوط آنها از بهشت بیاید و ارواح آنها پیش از بدن‌هایشان[13] به‌سوی بهشت خواهد شتافت.[14]

دیدگاه امام صادق (علیه السلام) در مورد واقعه فخ

شخصی به‌نام نضر بن قرواش نقل می‌كند: مال‌هاى سوارى (چهارپا؛ اسب و استر و …) خود را از مدينه به‌ امام صادق (علیه السلام) كرايه دادم. وقتى از دره «مَرّ»[15] رد شديم، ایشان به‌من فرمود: ای نضر! وقتى به فخ رسيديم، مرا مطلع كن. عرض‌كردم: مگر آن محل را نمی‌شناسى. فرمود: می‌شناسم، ولى می‌ترسم خوابم ببرد. نضر می‌گوید: وقتی به‌فخ رسيديم نزديک محمل امام شدم، ديدم خواب است، سرفه‏اى كردم بيدار نشد. محمل را تكان دادم، حركت كرده نشست.

عرض‌كردم: به‌فخ رسيديم. فرمود: محمل مرا باز كن. سپس فرمود: قطار را به‌هم وصل كن! وصل كردم. امام (عليه السّلام) را از جاده به كنارى بردم و شترش را خواباندم. فرمود: آب و آفتابه را بده. وضو گرفت و نماز خواند. بعد سوار شد. عرض‌كردم: فدايت شوم اين عملى كه انجام داديد، جزء اعمال حج است؟ فرمود: نه؛ ولى اين جا مردى از خويشاوندانم با گروهى شهيد مى‏شود كه ارواح آنها جلوتر از بدن‌هايشان رهسپار بهشت مى‏شود.[16]

دیدگاه امام کاظم (علیه السلام) در مورد واقعه فخ

بنابر دیدگاه یرخی از مورخان از جمله: ابوالفرج اصفهانی، حادثه فخ بی‏ارتباط با روش پیشوای هفتم (علیه السلام) نبود؛ زیرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشكیل نهضت از آن اطلاع داشت، بلكه با حسین بن علی رهبر قیام فخ، در تماس و ارتباط بود. گرچه امام کاظم (علیه السلام) شكست ظاهری نهضت را پیش بینی فرمود، ولی هنگامی كه احساس كرد حسین در تصمیم خود استوار است، به او فرمود: «گرچه تو شهید خواهی شد، ولی باز در جهاد و پیكار كوشا باش، این گروه، مردمی پلید و بدكارند كه اظهار ایمان می‏كنند، ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند، من در این راه اجر و پاداش شما را از خدای بزرگ می‏خواهم».[17]

گزارش شده، در مجلسى که گروهى از فرزندان امام على (علیه السلام)، از جمله امام کاظم (علیه السلام) حضور داشتند، سرهای شهدای فخ را به تماشا گذاردند. هیچ کس چیزی نگفت جز امام کاظم (علیه السلام) که وقتی سر حسین بن على رهبر قیام فخ را دیدند، فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون، (از خداوندیم و به سوى او باز مى‏گردیم)، سوگند به خدا که به شهادت رسید در حالی که مسلمان و درستکار بود و بسیارروزه مى‏گرفت و بسیار شب زنده دار بود و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کرد،در خاندان وى،چون او وجود نداشت».[18]

از طرف دیگر هادی عباسی می‏دانست پیشوای هفتم بزرگ‌ترین شخصیت خاندان پیامبر (علیهم السلام) است و سادات و بنی هاشم از او پیروی می‏کنند؛ لذا پس از حادثه فخ، سخت خشمگین شد؛ زیرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتی رهبری این عملیات را آن حضرت به عهده داشته است، به همین جهت امام هفتم را تهدید به قتل كرده، گفت: «به خدا سوگند، حسین (صاحب فخ)، به دستور موسی بن جعفر بر ضد من قیام كرده و از او پیروی نموده است؛ زیرا امام و پیشوای این خاندان كسی جز موسی بن جعفر نیست. خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم»!!

این تهدیدها گرچه از طرف امام کاظم (علیه السلام) جدی گرفته نشد، لكن در میان خاندان پیامبر (علیهم السلام) و شیعیان و علاقه‏مندان آن حضرت، سخت ایجاد وحشت كرد، ولی پیش از آن‌كه هادی موفق به اجرای مقاصد پلید خود شود، طومار عمرش درهم پیچیده شد و خبر مرگش موجی از شادی و سرور در مدینه برانگیخت![19]

علامه مامقانی با توجه به این روایت، در باره تأیید این قیام از طرف امام کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «گرچه امام کاظم (علیه السلام) به ظاهر دعوت را نپذیرفت، اما دلسوزی و خیرخواهی و دعا برای حسین و یارانش بیانگر این نکته است که ایشان از روی تقیه، دعوت را نپذیرفته و چون از نتیجه آن آگاه بوده، برای جلوگیری از شرارت بنی عباس، ناگزیر در حضور مردم، دعوت را رد کرده است تا بعدها ارتباط امام و قیام کنندگان فاش و مشخص نشود.[20]

دیدگاه امام جواد (علیه السلام) در مورد واقعه فخ

در کتاب عمدة الطالب و معجم البلدان آمده است که ابو نصر بخارى از امام جواد (علیه السلام) نقل می‌كند: «پس از جريان كربلا، برای ما كشتارى ناگوارتر از فاجعه فخ نبود».[21]

کتابنامه واقعه فخ

  1. ابن اثير، عز الدين أبو الحسن، الكامل في التاريخ، ناشر: دار صادر – دار بيروت، بیروت، 1385 ق / 1965 م.
  2. ابن اثير، عز الدين أبو الحسن، كامل ابن اثير، ترجمه: خليلى، عباس و حالت‏، ابوالقاسم، ناشر: علمى‏، تهران، 1371 ش.‏
  3. ابن خلدون، العبر (تاريخ ابن خلدون)، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ناشر: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.
  4. ابن خلدون‏، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون‏، تحقيق: شحادة، خليل، ناشر: دار الفكر، چاپ دوم، بیروت، 1408 ق / ‏‏1988 م. ‏
  5. ابو الفرج اصفهانى، على بن الحسين، مقاتل الطالبيين‏، تحقيق: صقر، سيد احمد، ناشر: دار المعرفة، بیروت، بى تا.‏
  6. اربلى‏، علی بن عیسی، كشف الغمة في معرفة ‏الأئمة، ناشر: انتشارات رضى، قم، 1421 ق.‏  ‏
  7. بحرانى (آل عصفور)، يوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة‌، محقق و مصحح: ايروانى، محمد تقى و ‏مقرم‌، سيد عبد الرزاق، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ اول، قم، ايران،‌ 1405 ه‍ ق.
  8. ‏حموى‏، ياقوت، معجم البلدان‏، ناشر: دار صادر، چاپ دوم، بیروت، 1995م.
  9. سایت حوزه نت. ‏
  10. طبرى‏، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ طبری‏ (تاريخ الأمم و الملوك)، تحقيق: ابراهيم، محمد أبو الفضل، ناشر: دار التراث، ‏ چاپ دوم، بيروت، 1387 ق /1967 م.‏
  11. طوسى، محمد بن الحسن، ‏تهذيب الاحكام، محقق و مصحح: خرسان، حسن الموسوى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏، چاپ ‏چهارم، تهران، 1407 ق.
  12. عاملى ‏‏(شهيد ثانى)، زين الدين بن على‌، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ناشر: كتابفروشى داورى‌، چاپ اول، قم، ايران، ‏‏1410 ه‍ ق.‌ ‏
  13. عطاردى‏، عزيز الله، مسند الإمام الكاظم أبى الحسن موسى بن جعفر (عليهما السلام)، ‏ناشر: ‏آستان قدس رضوى‏، مشهد.‏
  14. اصفهانى، ابو الفرج، فرزندان ابو طالب، (ترجمه: مقاتل الطالبيين)، فاضل، محمد جواد، ناشر: كتابفروشى على اكبر ‏علمى، تهران، 1339 ش. ‏
  15. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، محقق و مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار ‏الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.‏
  16. لغت‌نامه دهخدا، واژه فخ.‏
  17. مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، تحقيق و استدراک: مامقاني، محيي الدين، ناشر: مؤسسه آل البيت، ‏چاپ اوّل، قم، 1423 ق.
  18. مجلسى، محمد باقر،بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي، ‏ چاپ دوم، بيروت، 1403 ق.‏
  19. مسعودی، على بن الحسين، مروج الذهب‏، تحقيق: داغر، اسعد، ناشر: دار الهجرة، چاپ دوم، قم، 1409 ق. ‏
  20. يعقوبی، احمد بن واضح، تاريخ يعقوبی، ناشر: دار صادر، بیروت، بى تا. ‏
  21. الهاشمى البغدادي، محمد بن حبيب، تحقيق: ليختن شتيتر، ايلزة، المحبر، ناشر: دار الآفاق الجديدة، ‏بيروت، بى تا.

[1]. طبرى‏، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ طبری‏ (تاريخ الأمم و الملوك)، ج 8، ص 192 و … .

[2]. ابن خلدون، العبر (تاريخ ابن خلدون)، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج 3، ص 15؛ ياقوت حموى‏، معجم البلدان‏، ج 4، ص 237؛ اربلى‏، علی بن عیسی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 2، ص 840.‏

[3]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافی، ج 1، ص 366.

[4]. عبدالله محض، عبدالله بن حسن مثنی نوه پسری امام حسن مجتبی (علیه السلام) و نوه دختری امام حسین (علیه السلام) که پدرش حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) و مادرش فاطمه، دختر امام حسین (علیه السلام) است، و نیز ابراهیم، ملّقب به طباطبا در کنار حسین بن علی بودند.

[5]. يعقوبی، احمد بن واضح، تاريخ يعقوبی، ج 2، ص 404.

[6]. برگرفته از مرکز اطلاع رسانی حوزه نت.

[7]. ابن اثير، عز الدين أبو الحسن، كامل ابن اثير، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس ،ج 16، 35؛ اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين‏، ص 372.‏

[8]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 48، ص 163؛ طبرى، محمد بن جرير، تاریخ طبری(تاريخ الأمم و الملوك)، ج 8، ص 194.

[9]. ابو الفرج اصفهانى، على بن الحسين، مقاتل الطالبيين‏، ص 372 و 373؛ ابن اثير، عز الدين أبو الحسن، الكامل في التاريخ، ج 6، ص 90 و 91؛ بحار الأنوار، ج 48، ص 161.‏

[10]. الهاشمى البغدادي، محمد بن حبيب، تحقيق: ليختن شتيتر، ايلزة، المحبر، ص 37؛ ا‏بن خلدون‏، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون‏، ج 3، ص 270.

[11]. فاضل، محمد جواد، فرزندان ابو طالب، ترجمه مقاتل الطالبيين، نویسنده: اصفهانى، ابو الفرج، ج 2، ص 174.

[12]. مسعودی، على بن الحسين، مروج الذهب‏، ج 3، ص 327.

[13]. ظاهراً تعبیر «پیشى گرفتن ارواحشان بر بدن‏هاشان به سوى بهشت»، اشاره به باقى ماندن پیكرهاى شهدا به مدت سه روز در میدان نبرد است.

[14]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 48، ص 170؛ اصفهانى، ابو الفرج، مقاتل الطالبيين‏، ص 366.

[15]. محلى در نزديکی مكه است که در آنجا دو درّه نخلتين به‌هم وصل مى‏شوند و يک درّه مى‏گردند.

[16]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 48، ص 170؛ اصفهانى، ابو الفرج، مقاتل الطالبيين‏، ص 367.

[17]. اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين‏، ص 376؛ مجلسى، محمد باقر،بحار الأنوار، ج 48، ص 169.

[18]. مقاتل الطالبيين‏، ص 380؛ بحار الأنوار، ج 48، ص 165.

[19]. بحار الأنوار، ج 48، ص 150؛ عطاردى‏، عزيز الله، مسند الإمام الكاظم أبى الحسن موسى بن جعفر (عليهما السلام)، ج 1، ص 59.

[20]. مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، ج 17، ص 237.

[21]. مجلسى، محمد باقر،بحار الأنوار، ج 48، ص 165.