Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

واقعه حره

چکیده مطالب

واقعه حره در سال 63 هجری در سنگلاخ های بیرون مدینه اتفاق افتاد. این واقعه قیام مردم مدینه به رهبری ‏‏«عبدالله بن حنظله غسیل الملائكه‏» در برابر فسق و فجور یزید بود. در این جریان یزید بن معاویه یكی از سرداران خونخوار بنی‏امیه به نام مسلم بن عقبه را برای سركوبی قیام به ‏مدینه فرستاد. به دستور این فرمانده جنایتكار، چند روز شهر مدینه در محاصره قرار گرفت ‏و بعد لشكریان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام كرده و از هیچ جنایتی خودداری ‏نكردند. آن قدر مسلم بن عقبه جنایت كرد كه پس از آن، مسرف بن عقبه نامیده شد. این ‏واقعه، آن قدر تلخ و فجیع بود كه بزرگ‏ترین وسیله برای ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت ‏(علیهم السلام) گردید.

روش حكیمانه امام سجاد (علیه السلام) در واقعه حره، باعث شد كه از مصیبت و بلا در امان بماند تا بتواند به عنوان محور اصلی شیعه باقی بماند.

معرفی واقعه حره

واقعه حره بعد از واقعه جانگداز عاشورا در سال 63 در پی بیداری و قیام مردم مدینه صورت گرفت. این قیام در یکی از سنگلاخ های اطراف مدینه به نام (حره واقم) به وقوع پیوست. به همین مناسبت این واقعه، حره نام گرفت.

مفهوم حره

حرّه نام زمین های سنگلاخی است که در اطراف شهر مدینه؛ (مدینه قدیم) قرار دارد و از سنگ های سیاه بزرگی پوشیده شده است.[1]

 

زمان واقعه حره

حادثه ناگوار و دلخراش «حرّه» در 28 ذی حجه سال 63 هجری قمری؛ یعنی سه سال پس از واقعه عاشورا، در پی قیام مردم مدینه علیه یزید بن معاویه به وقوع پیوست که در آن به دستور یزید، جان و مال و ناموس شهر پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) سه روز بر سپاه شام حلال شد و فجایعی رخ داد كه عرق شرم به پیشانی تاریخ نشاند.[2]

جغرافیای واقعه حره

شهر مدینه؛ (یثرب قدیم) در میان دو رشته از زمین هایی که سنگ های سیاه خشن سطح آن را پوشانده و به صورت تپه هستند، واقع شده است. این زمین های سنگلاخی حره نام دارند.[3]

شخصیت ها و گروه ها در حره

در واقعه اسفناک حره شخصیت ها و گروه های مختلفی از چند منطقه دخالت داشتند که به شرح زیر می باشند:

1. فرماندهان قیام حره:

عبدالله بن حنظله و عبدالله بن مطیع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نیز فرماندهی تیره های مختلف مهاجران غیر قرشی را برعهده گرفته و فرماندهی نیروهای مدینه را در مقابل سپاه شام برعهده داشتند.[4]

عبدالله بن حنظله، فرزند شهید نامدار اسلام (حنظله غسیل الملائكه) بود، كه پدرش یک روز پس از عروسی، در جنگ احد كشته شد و به حنظله غسیل الملائكه معروف شد. از او فرزندی بجا ماند كه عبدالله نامیده می شد و با مراقبت و تربیت مادرش، رشد یافت و از بزرگان و معاریف مدینه منوره گردید.[5]

2. عبد الله بن زبیر از مکه:

عبدالله فرزند زبیر و اسماء (دختر ابوبکر‌) است. سابقه کینه توزی عبدالله بن زبیر با اهل بیت (علیهم السلام) مشهور است. او از مردم مدینه برای خود بیعت گرفت و تبلیغات او در رخداد حره، در بروز قیام در مدینه مؤثر بود. امام سجاد (علیه السلام) با ابن زبیر بیعت نکرد؛ زیرا خلافت وی را مشروع نمی دانست، همان گونه که خلافت یزید را نامشروع می دانست.[6]

3. یزید بن معاویه از شام:

سخنان تاریخ نگاران و کسانی که به زندگی در مورد شخصیت یزید بن معاویه، پرداخته اند، نشانگر آن است که یزید در اصل شخصیت فردی، فرومایه، پست و حقیر بود؛ چه رسد به شخصیت دینی.

مسعودی می گوید: «یزید صاحب آلات لهو و لعب، سگ، میمون و یوز پلنگ بوده و همواره شراب می نوشید…، در زمان او غنا در مکه و مدینه علنی و آلات لهو و لعب به کار گرفته شد و مردم علناً شراب می خوردند…».[7]

در جریان قیام حره یزید، مسلم بن عقبه مرّی را که آدم مسن و مریضی بود (و به دلیل خون ریزی زیاد به او مسرف گفته می شد)، مأمور کرد به سوی مدینه حرکت کند و به او اجازه داد که مدینه سه روز برای لشکریانش مباح باشد و هر چه از مال و حیوان و کالا و سلاح در مدینه وجود دارد برای لشکریانش باشد و پس از سه روز دست از مردم بکشد.[8]

انگیزه و عوامل وقوع واقعه حره

بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) در سال 61 هجری، موجی از خشم و نفرت در مناطق اسلامی و خصوصاً مدینه بر ضد حکومت یزید برانگیخته شد. حاکم مدینه (عثمان  بن محمد بن ابی سفیان) گروهی از اهل مدینه را با اشاره یزید به شام فرستاد تا از مراحم یزید برخوردار شده و مردم را به اطاعت از او تشویق نمایند. این هیئت مرکب از منذر بن زبیر بن عوام، عبیدالله بن ابی عمرو مخزومی، عبدالله بن حنظله غسیل الملائکة و چند تن دیگر از شخصیت های بزرگ مدینه بود.

از آنجا که یزید نه از تربیت اسلامی برخوردار بود و نه مشاورانی داشت که او را توصیه به رفتار سنجیده حداقل در برابر آن جمع کنند و همچنین از تدبیر پدرش هم بی بهره بود، نزد آنان نیز از شرابخواری، سگبازی، تشکیل بزم ها، مجالس آواز و فسق و فجور کوتاهی نکرد.[9]

نمایندگان با چشم خود فسق و فجور، سگبازی، شرابخواری، قمار و … یزید را از نزدیک مشاهده کردند، بنابراین هنگامی که به مدینه برگشتند، اهل مدینه را از اعمال زشت و پلید یزید آگاه نمودند و تازه فهمیدند كه امام حسین (علیه السلام) به حق بر ضد یزید قیام كرد و در این راه كشته شد. پسر حنظله گفت: «من از نزد شخصی برگشته ام که اگر هیچ کس با من یاری و همکاری نکند با همین چند پسرم به جنگ او خواهم رفت، او به من عطیه داد و مرا احترام کرد، ولی من عطیه او را نپذیرفتم، مگر این که در جنگ با وی از آن استفاده کنم».[10]

مردم مدینه هم حاکم شهر، عثمان را که عامل یزید بود به همراه مروان حکم و سایر اموی ها از مدینه بیرون کردند[11] و آشکارا به سب و لعن یزید پرداختند و گفتند: «کسی که قاتل اولاد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) است و با محارم خود ازدواج می کند، تارک نماز است و شراب می خورد، لایق خلافت نیست»، سپس با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکة بیعت کردند.[12]

 

 شرح واقعه حره

هنگامی که خبر شورش مردم مدینه با نمّامیِ مروان بن حکم به شام رسید، یزید، «مُسْلِم بن عُقْبَة المُرِّیّ» كه مردی سالخورده و در آن زمان بیمار بود[13] را با لشكرى فراوان از شام به جانب مدینه گسیل داشت تا در مدینه ترس و وحشت ایجاد نموده، اهالی آن جا را قتل عام و غارت کند و برای یزید از آنها به عنوان عبد یزید بیعت بگیرد.[14]

یزید به مسلم گفت: به مردم سه روز مهلت بده، اگر تو را اجابت کردند که هیچ، در غیر این صورت با آنها از در جنگ وارد شو و وقتی بر آنها پیروز شدی هرچه از مال و حیوانات و سلاح و طعام در شهر است برای تو و سپاهیانت مباح است، بعد از سه روز مردم را رها کن.

وقتی مسلم بن عقبه با لشكرش به نزدیكی مدینه رسیدند در سنگستان مدینه كه مـعـروف بـه «حـرّه واقـم» اسـت با اهل مدینه که برای دفع حمله آنها بیرون آمده بودند روبرو شدند، پیشنهاد حمله از جانب حرّه توسط مروان بن حکم مطرح شد. وی پیوسته مسلم بن عقبه را بر كشتن اهل مدینه تحریک مى كرد، وی به مسلم گفت: اگر پیروزی می خواهی از طرف شرق مدینه (از جانب حره واقم) لشکریانت را آماده کن، وقتی اهل مدینه به سوی تو خروج کنند خورشید در پشت سر شما و در مقابل آنها و صورتشان خواهد بود، سپس آنها را به اطاعت از یزید دعوت کن، اگر اجابت کردند که هیچ و الّا از خدا کمک بخواه! و آنها را بکش که وقتی با امامشان (یزید) مخالفت نمودند و از اطاعت رویگردان شدند خدا تو را یاری خواهد کرد![15]

فرماندهی مردم مدینه را عبدالله بن مطیع العدوی (از مهاجرین) و عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه (از انصار) برعهده داشتند، لشكریان یزید بر مردم شمشیر کشیدند و جنگ بزرگی درگرفت، جمع بسیارى از مردم مدینه از بنی هاشم، قریش و انصار كشته شدند.

مردم مدینه به دفاع پرداخته تا این كه نتوانستد مقاومت کنند، به ناچار به داخل شهر فرار کردند و به روضه منوره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) پناه برده و قبر آن جناب را پناه‌گاه خود قرار دادند. لشكر شام نیز به داخل مدینه هجوم آورده، احترام قبر مطهر نبی گرامی (صلّی الله علیه و آله) را نگه نداشته و با اسب هاى خـود به روضه منوره (بین قبر و منبر که در روایات به باغی از باغ های بهشت تعبیر شده است) وارد شدند، اسب هاى خود را در مسجد حضرت رسـول )صلى اللّه علیه وآله( جولان داده روضه را آلوده كردند و مردم را كشتند تا این که روضه و مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) پر از خون شد، تا جایی که خون به قبر مطهر رسید.[16]و[17]

واقعه اسفناک حره نشان داد كسانی كه از ترس جانشان، امام حق خویش را در روز عاشورا همراهی نكردند، گرفتار ظلم و تعدی ستمکاری همچون یزید گشته و به بدترین صورت كشته و تحقیر شدند.

 

نقاط ضعف قیام حره

این قیام، ماهیت اصیل شیعی نداشت بلکه دقیقاً در خط عبد الله بن زبیر قرار داشت، چرا که عبدالله بن زبیر در میان صفوف شورشیان، نفوذ زیادی داشت و امام سجاد (علیه السّلام) نمی خواست افرادی چون عبدالله قدرت طلب، ایشان را پل پیروزی قرار دهد.

از سوی دیگر، یزید نیز از اهل مدینه دل خوشی نداشت، چرا که آنان، قاتلان پدران وی در جنگ بدر و دیگر جنگ ها بودند. هم چنین اهل مدینه در شورش علیه عثمان و کشتن او نقشی اساسی داشتند. بدین روی، سپاه شام نیز شعارشان در این جنگ، یالثارات عثمان (ای خون خواهان عثمان) بود.[18]

رهبری این نهضت با عبدالله بن حنظله بود و در این باره، هیچ گونه نظر خواهی از امام (علیه السّلام) نشده بود. اما چون رهبران شورش، افرادی مؤمن و صالح بودند و انتقاد و اعتراض های آنان به حاکمیت یزید کاملاً بجا و درست بود، امام حرکت آنان را تخطئه نکرد.

از بزرگ ترین اشتباهات سران قیام حره این بود که شهر مدینه را مرکز حرکت خود قرار دادند و با این عمل، نهایت اهانت و هتک حرمت را در حق شهر پیامبر (علیه السّلام) روا داشتند.

با ارزیابی اوضاع و ملاحظه اختناق شدیدی که پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام) به وجود آمده بود، امام سجاد (علیه السّلام) شکست نهضت مدینه را پیش بینی می کرد و می دید که کمترین همکاری شان با مبارزان، خطرناک ترین پی آمدها را برای شیعه به دنبال دارد؛ از این رو، حفظ اقلیت شیعه برای آینده، امام (علیه السّلام) را از شرکت در چنین قیامی باز می داشت.

 در نتیجه قیام ناموفق حرّه و خفقانی که شامیان ایجاد کردند، بسیاری از مردم مجبور به بیعت با یزید شدند مردم از ترس جان خود بیعت می کردند، ولی امام سجاد (علیه السّلام) و علی بن عبدالله بن عباس بیعت نکردند.[19] [20]

فجایع ماجرای حره

مسلم بن عقبه و لشکریانش چندان از مردم مدینه كشتند كه مداینى از زُهرى روایت كرده كه هفتصد نفر از سران مردم که از طوایف و قبائل گوناگون بودند كشته شدند و از سایر مردم غیر معروف هم تا ده هزار نفر به قتل رسیدند.[21] ابن قتیبه می‌نویسد: تعداد هشتاد نفر از صحابه در این جریان کشته شدند که بعد از کشته شدن، سرشان از تن جدا گردید.[22]

اتفاقات بعد از واقعه حره

مسلم بن عقبه علاوه بر جان و مال اهل مدینه، به فرمان یزید، ناموس مردم را سه روز بر لشکریان خود مباح ساخت! چنان که گفته شد: بیش از هزار دختر باكره، ازاله بكارت شد و بعد از واقعه حره هزار زن بی ‌شوهر فرزند زنا متولد كرد و ایشان را «اولاد الحرة» نامیدند، و به قولی دیگر ده هزار زن.

بعد از آن، همه مردم به عنوان عبد با یزید بیعت کردند و هر کس از بیعت ابا می کرد، مسرف او را به شمشیر می سپرد. غیر از علی بن عبدالله بن عباس که خویشانش در سپاه مسرف از کشتن او ممانعت کردند،[23] و امام علی بن الحسین (علیهما السلام) که دیدند به قبر پیامبر (صلی الله علیه واله) پناه برده و دعا می کند، او را به نزد مسرف که غضبناک بود و از امام و آبائش تبری می جست آوردند، هنگامی که مسرف امام را دید ترسید و هیبت امام او را فراگرفت؛ لذا از جای برخاست و امام را در کنار خود نشاند و گفت: حوائجت را از من بخواه، امام هم شفاعت هرکس که امر او را به شمشیر وانهاده بودند را خواست.

بعد از آن به امام گفته شد: دیدیم در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبانتان حرکت می کند، چه می گفتید؟ حضرت فرمودند: «اللهم ربَّ السموات السبع و ما أقللن، و الأرضین السبع و ما أقللن، رب العرش العظیم، رب محمد و آله الطاهرین، أعوذ بك من شره، و أدرأ بك فی نَحْره، أسألك أن تۆتینی خیره، و تكفینی شره».

از مسرف هم پرسیده شد: دیدیم که داشتی این جوان و اسلافش را سبّ می کردی، اما وقتی او را به نزد تو آوردند بزرگ داشتی؟ گفت: این خواست من نبود، دلم از ترس او پر شد.

مسلم بن عقبه هنگامی که از کار مدینه فارغ شد به قصد دفع عبدالله بن زبیر[24] و اهل مکه به امر یزید عازم مکه شد، ولی در محلی معروف به «قدید» به درکات دوزخ شتافت.[25]

امام سجاد (علیه السلام) و قیام حره

به یقین وجود مطهّر امام سجاد (علیه السلام) از جنگ و قیام به اندازه سر سوزنی ترس و واهمه نداشت، چرا که او فرزند حسین بن علی (علیهما السلام) است. آقا و سروری که مرگ در راه خدا را برای خود افتخاری دانسته و در این امر، ذرّه ای شک و تردید به دل راه نداد و عاشقانه، جان عزیزش را تقدیم به محضر معشوق واقعی خود نمود. او کسی است که مردانه و با شجاعت وصف ناشدنی در مقابل ابن زیاد ایستاده و با شهامت تمام می فرماید: آیا مرا به کشتن تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی که کشته شدن عادت ما و افتخار ما در شهادت است.[26]

بنابراین شرکت نکردن حضرت در قیام حره، به هیچ وجه به خاطر ترس از مرگ نبوده است، حال که چنین است حتماً علت دیگری داشته که حضرت با در نظر گرفتن آن در جنگ و شورش شرکت نفرمود.

در این جا به بررسی علل عدم شرکت امام چهارم (علیه السّلام) در شورش مردم مدینه می پردازیم:

در آن زمان، اوضاع به شدت آشفته و نابسامان بود، یزید بر اوضاع مسلّط بود، او در جهت حفظ موقعیت خود با تمام قوا ایستادگی می کرد و در این امر، هرگونه شورش و قیام و اعتراضی را به شدّت سرکوب می نمود، در چنین شرایط بحرانی، اگر حضرت دست به شمشیر برده و قیام می کرد، به یقین چیزی جز شکست و سرکوبی عایدشان نمی شد. حال اگر قرار است قیام و انقلابی صورت بگیرد حتماً باید با تدبیر و اندیشه و با در نظر گرفتن عواقب آن باشد. با دقّت و تأمل می توان این گونه نتیجه گرفت که قیامی موفق است که یا پایانش پیروزی باشد و یا شکستی ظاهری که منافع و آثار درخشان در پی داشته باشد.

حال با توجه به این مطالب، اگر امام سجاد (علیه السلام) قیام می کرد در نهایت به شکست می انجامید، آن هم شکستی که تنها به سود اسلام نبود، بلکه به زیان اسلام نیز تمام می شده و در نهایت به نابودی اسلام می انجامید؛ زیرا امام سجاد (علیه السلام) بعد از جریان کربلا، رسالت خطیری بر عهده داشت، و آن رساندن پیام کربلای خونین به جهانیان بود. امام باید با سلاح بیان و خطابه، قلب های خفته را بیدار و چشم های بسته را باز می نمود، تا حقیقت پنهان کربلا، بر آنها آشکار شود و همگان بدانند که هدف قیام خونین پدر بزرگوارش حسین بن علی (علیهما السلام)، حفظ اسلام و مکتب حقّه تشیّع بود، نه رسیدن به جاه و مقام و ریاست. امام سجاد (علیه السلام) باید زنده می ماند تا به جهانیان اعلام کند که امام حسین (علیه السلام)، اسلام را به شدت در معرض خطر نابودی می دید و حکومت ظالمانه و غیر دینی یزید را به هیچ وجه به صلاح اسلام و آینده آن نمی دید؛ لذا دست به شمشیر برده و در راه احیاء دین و اسلام کشته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با خون پاک خود جانی تازه به کالبد وجود جهان اسلام دمید. پس برای حفظ و پاسداری از اهداف بلند حسینی، باید کسی باشد که به میدان آمده و با توکل بر خداوند به وعظ و سخنرانی و بیدار سازی مردم بپردازد تا بدین وسیله راه حسین و اهداف آن سالار شهیدان تداوم یابد و آن کسی جز امام سجاد (علیه السلام) نبود.

علت دیگر بر عدم همکاری امام سجاد (علیه السلام) با شورشیان مدینه این بود که در میان آنها افرادی وجود داشتند که نیّت پاک و هدف مقدسی نداشتند، بلکه هدفشان از قیام، دست یافتن به پست و مقام و ریاست بود.[27]

در این شرایط بحرانی، اگر امام چهارم (علیه السلام) با شورشیان قیام می کرد، به یقین، ایشان را متهم به ریاست طلبی کرده و می گفتند اگر شما جاه طلب و علاقمند به پست و مقام نیستی، پس چرا با افرادی که ریاست طلب هستند همکاری نمودی؟! در این رهگذر، هدف مقدس امام (علیه السلام) در پس پرده این اتهام مخفی می ماند.[28]

خانه امام سجاد (علیه السلام) پناه گاه مطمئن

مطابق با تصریح منابع تاریخی در جریان واقعه حره و هجوم شامیان به مدینه، بسیارى از خانواده ها، همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد (علیه السلام) فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه مسلم بن عقبه، در امنیت و سلامت به سر بردند و از تعرض شامیان در امان ماندند.

از جمله خانواده هایى كه به پناه امام سجاد (علیه السلام) آمده بودند، خانواده مروان مى باشد و این نكته نشان مى دهد كه تنها علویان و یا بستگان نزدیک آنان از لطف و بزرگوارى امام بهره مند نبودند، بلكه همه كسانى كه به آن حضرت التجا مى جستند، حتى عناصر بدخواه و بدسابقه اى چون مروان!، از كرامت او بهره مند مى شدند.

البته باید یادآور شد كه پناه خواهى مروان براى خانواده اش از امام سجاد (علیه السلام)، مربوط به زمان یورش شامیان نبوده است؛ زیرا مروان خود از بنى امیه و مورد حمایت سپاه شام مى باشد. بنابراین پناهندگى خانواده وى مربوط به ماجراى اخراج بنى امیه از مدینه است. كه در جریان آن حدود هزار نفر از بنى امیه ، از مدینه رانده شدند و در چنین شرایطى مروان در صدد پناه دادن به خانواده اش برآمده است. او نخست به عبدالله بن عمر روآورد و از او خواست تا در آن بحران و آشوب كه علیه بنى امیه صورت گرفته بود به همسرش (عایشه دختر عثمان بن عفان) پناه دهد و او را مخفى دارد تا اهل مدینه متعرض او نشوند ولى عبدالله بن عمر نپذیرفت .

ناگزیر، مروان روى نیاز به خانه لطف و كرم و رحمت آورد و از على بن الحسین (علیهما السلام) پناه خواست و تقاضا كرد كه همسرش در میان خانواده امام جاى گیرد و امام سجاد (علیه السلام) درخواست او را پذیرفت.[29]

دلیل پناه دادن امام سجاد (علیه السلام) به همسر مروان و عدم ردّ درخواست مروان، براى آنان كه چشم بیناى حقیقت دارند و با مقام معنویت و كرامت ائمه (علیهم السّلام) آشنا هستند، روشن و بى نیاز از توضیح است .

همان طور که على بن ابى طالب (علیه السلام) در بستر شهادت و در آخرین لحظات عمرش به فرزندانش سفارش مى كند كه درباره قاتل او كوتاهى نكنند و در نوشیدن آب و خوردن غذا بر او تنگ نگیرند، هر چند دشمنى كینه توز باشد.

با این همه، برخى ناآشنایان با مكتب اهل بیت (علیهم السلام) و یا غرض ورزانى كه همواره درصدد خاموش ساختن نور اهل بیت (علیهم السلام) بوده اند تلاش كرده اند كه این لطف و بزرگوارى امام را به حساب دوستى قدیمى امام با مروان بگذارند![30] غافل از این كه عناد و دشمنى مروان با علویان و اهل بیت (علیهم السلام) روشن است كه نیاز به اثبات ندارد.

امان دادن امام سجاد به خانواده مروان، آن هنگام که مردم مدینه بنی امیه را از مدینه بیرون می کردند، سبب شد تا طى سه روز كه مدینه دستخوش قتل و غارت بود، خانه امام سجاد مأمن خوبى براى پناهندگان بوده و تعداد صد نفر زن با اعضاى خانواده خویش به منزل امام پناهنده شدند و امام تا آخر غائله از آنان پذیرایى كرد.[31]

آثار و پیامدهای واقعه حره

حادثه دلخراش و جانگذار حره، که مدّتی کوتاه بعد از عاشورا به وقوع پیوست، ضربه ای مهلک بر پیکره حکومت حقّه شیعی وارد نمود، به گونه ای که بعد از آن حادثه جانسوز، خبر آن در سراسر کشورهای اسلامی چون انفجاری هولناک لرزه بر اندام مردم انداخت. این حادثه مخصوصاً در عراق، مدینه و حجاز، رعب و وحشت فراوانی بر قلب و جان مردم بوجود آورد. آنها با خود گفتند یزیدی که آن قدر پلید است که حاضر شده، دست کثیف خود را به خون پاک سالار شهیدان؛ حسین بن علی (علیهما السلام) آلوده سازد و فرزندان بی گناه آن حضرت را به اسارت ببرد، به یقین برای حفظ حکومت و قدرت خود، از هیچ گونه جنایتی دریغ نخواهد کرد. این ترس و وحشت در جریان قیام مردم مدینه و رخ داد فاجعه حرّه اوج بیشتری گرفت.

بنابراین امام چهارم در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسایی به امامت رسید. ایشان در حفظ اسلام و مذهب تشیّع رنج و مشقت فراوانی را متحمل شد. مسعودی مورخ نامدار در این زمینه می نویسد: علی بن الحسین (علیهما السلام)، امامت را به صورت مخفی و تقیّه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید.[32]

کتابنامه مدخل واقعه حره

  1. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، مترجم: رسولى محلاتى، سید هاشم، ناشر: اسلامیه، چاپ دوم، تهران.
  2. ابن اثیر جزری، ابو الحسن عزالدین، الكامل فی التاریخ، ناشر: دارالصادر، بیروت، 1385 ش.
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ناشر: دار الصادر، بیروت، 1414 ق.
  4. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه، توكل، محمد، نشر نقره، چاپ اول، تهران، 1337 ش.
  5. مسعودی، ابو الحسن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، ناشر: دار الهجرة، چاپ دوم، قم، 1409ق.
  6. طبرى‏، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری‏ (تاریخ الأمم و الملوك)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ناشر: دار التراث، چاپ دوم، بیروت، 1387 ق /1967 م.‏
  7. خلیفة بن خیاط، أبو عمرو، تاریخ خلیفه، دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت، 1415 ق.
  8. اندلسی، ابن حزم، جمهرة أنساب العرب،‏ ناشر: دار الكتب العلمیة، بیروت،‏ 1418 ق‏.
  9. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ناشر: مؤسسة تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (علیه السلام)، قم، 1372 ق.
  10. دینوری، ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة (تاریخ الخلفاء)، تحقیق: شیری، علی، ناشر: دارالأضواء، چاپ اول، بیروت، 1410 ق.
    1. قمی، عباس، تتمه المنتهی (وقایع ایام خلفا)، تصحیح / ترجمه: انصاری، غلامحسین، ناشر: چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، بی جا، 1389 ش.
    2. امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ناشر: دار التعارف، بیروت، 1403 ق.
    3. ابن اثیر، مجد الدین، النهایة فی غریب الأثر، ناشر: المكتبة العلمیة، بیروت، 1399 ق.
    4. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق / مصحح: حسینى اشكورى، احمد، نشر مرتضوی، چاپ سوم، تهران، 1375 ش.
    5. امین عاملی، سید محسن، سیره معصومان، مترجم: حجتى كرمانى، علی (م 1377 ق)، نشر سروش‏، تهران، 1376 ش‏.
    6. صدوق، محمد بن علی بن حسین، خصال، ترجمه: کمره ای، محمد باقر، ناشر: کتابچی، چاپ اول، تهران، 1377 ش.
    7. قمی، عباس، منتهی الامال، ناشر: دهکده، چاپ دوم، تهران، 1381 ش.
    8. عمید، حسن، فرهنگ لغت عمید، ناشر: میلاد نور، چاپ اول، بی جا، 1389 ش.
    9. سایت حوزه نت.
    10. سایت تبیان.

 


[1].  ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 180.

[2]. امین عاملی، سيد محسن، سیره معصومان، مترجم: حجتى كرمانى، علی، ج 5، ص 253.

[3]. با استفاده از سایت حوزه نت.

[4]. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوك (تاريخ الطبري)‏، تحقيق: أبوالفضل ابراهيم، محمد، ج 5، ص 487، ناشر: دار التراث، چاپ دوم، بيروت، ، 1387 ش / 1967 م.

[5]. ر. ک. سایت تبیان، مقاله: (قتل عام مردم بیگناه مدینه).

[6]. خليفة بن خياط، أبو عمرو شباب، تاریخ خلیفة، ص 181.

[7]. مسعودی، ابی الحسن علی بن حسين، مروج الذهب، ترجمه: پاينده‏، ابو القاسم، ج 2، ص 71.

[8]. همان، ص 73.

[9]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 254.

[10]. همان، ص 255.

[11]. مسعودی، ابو الحسن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، ج 3، ص 69.

[12]. همان، ص 67.

[13]. مسعودی، ابو الحسن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، ج 3، ص 69.

[14]. همان.

[15]. ر- ک إبن اثیر، «الکامل فی التاریخ» حوادث سال 63 هجری، در واقعه حره.

[16]. صدوق، محمد بن علی بن حسین، خصال، ترجمه: کمره ای، محمد باقر، ج 1، ص 175؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، مترجم: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج2، ص152.

[17]. فرآوری از صالح صدر، ابوالفضل، بخش تاریخ و سیره معصومین (علیهم السّلام)، تبیان.

[18]. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج 1، ص 231.

[19]. قمی، عباس، تتمه المنتهی، ص 39-38.

[20]. فرآوری از محمدی، گروه دین و اندیشه تبیان.

[21]. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، قسم۱، ص۲۹۱.

[22]. دینوری، ابو محمد ابن قتيبة الامامة والسیاسة، ج 1، ص 213- 215.

[23]. مسعودی، ابو الحسن على، مروج الذهب، ج1، ص 378.

[24]. قمی، عباس، تتمة المنتهی، ص60؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، مترجم: رسولى محلاتى، سید هاشم، ج 2، ص152؛ عبدالله بن زبیر از کسانی است که بعد از مرگ معاویه با یزید بیعت نکرد و ملازم کعبه شد و مردم را به بیعت خویش فراخواند.

[25]. همان.

[26]. سید بن طاووس، لهوف، ص162.

[27]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 257.

[28]. نوشته مهدی صفری، گروه دین و اندیشه تبیان.

[29]. طبرى‏، أبو جعفر محمد بن جرير، تاریخ طبرى ج 5، ص 485.

[30]. همان.

[31]. فرآوری از زهرا اجلال، بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان.

[32]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 239.