کپی شد
هنگام مرگ
حال میّت هنگام مرگ به لحاظ مؤمن یا کافر بودن فرق دارد، در این باره این حدیث قابل توجه است:
نبى اكرم (ص) فرمود: همانا وقتى كه مرگ مؤمن برسد فرشتگان رحمان با پروندهاى سفید به سوى او می آیند، پس به روح او می گویند: با خوشنودى از پیكر بیرون شو به سوى گلستان ها و گل ها و به سوى پروردگارى كه خشمگین نیست. پس مانند بویى كه از عطر برآید بیرون مىآید و به سوى آسمان پرواز می كند، ساكنین آسمان می گویند: چه قدر این روح خوش بو است! به هر اندازه كه آن روح بالا می رود و از آسمانى به آسمانى دیگر پرواز می كند، اهل آن آسمان مانند آسمان گذشته می گویند این روح چقدر خوش بو است! تا این كه آن روح را با روح هاى مؤمنان به بهشت می برند و سپس از غم و رنج دنیا به آسایش و استراحت می پردازد. و اما كافر، فرشتگان عذاب هنگام جان دادنش مىآیند پس می گویند به روحش كه بیرون شو با ناراحتى به سوى عذاب خدا و سختىهاى آن و به سوى پروردگارى كه بر تو خشمگین است. سپس آن حضرت (ص) فرمود: آیا نمىبینید كه محتضر هنگام مردن چشمهاى خود را باز می كند عرض كردند: بلى اى رسول خدا. فرمود: چشمش را باز می كند كه ببیند روحش به كجا می رود.[1]
همچنین آن حضرت (ص) فرمود: خانهاى نیست كه فرشته مرگ روزى پنج مرتبه به آن خانه نیاید، پس هر گاه بیاید كه أجل مرد به پایان رسیده و خوردنش در دنیا تمام شده، حزن و اندوه مرگ را بر وى اندازد و فراگیرد او را غصّههاى مرگ و سختى جان كندنش فرا رسد، پس گروهى از خاندانش مو پریشان شوند بعضى به صورت زنند بعضى دگر گریان باشند، عدهاى صدا را به واویلا بلند كنند. سپس فرشته مرگ می گوید: واى بر شما این جزع و بی تابى چیست؟ به خدا سوگند كه من روزى یک نفر از شما را نبردم و أجلش را نزدیك نكردم، من به اجازه خودم نیامدم و روحش را به دستور خودم نگرفتم و همانا براى من به سوى شما برگشتنى است بعد برگشتن، كه یك نفر از شماها باقى نماند.[2]
گفتار میت بر بالاى جنازه خود:
آن حضرت (ص) در ادامه فرمود: سوگند به خدایى كه جانم در قبضه قدرت او است، اگر آنان حال و روز میت را مىدانستند و سخنان او را مىشنیدند، او را رها كرده و به حال خود گریه مىكردند. تا این كه جنازه میت را حمل مىكنند، روحش بر بالاى آن قرار گرفته و فریاد مىزند! اى فرزندان و كسان من، دنیا شما را چون من به بازیچه نگیرد، و من مالى را از حلال و حرام جمع كردم و براى شما نهادم و بدون زحمت به شما رسید و سختى و وزر و وبالش براى من مانده و شما از همین بلایى كه گریبان مرا گرفته حذر كنید كه شما نیز چون من گرفتار خواهید گشت.[3]
[1]. دیلمی، حسن ابن ابی الحسن،ارشاد القلوب، رضایى، سيد عبد الحسين، ج1، ص152-154، اسلاميه، چاپ سوم، تهران، 1377ش.
[2]. همان.
[3]. همان، سلگى نهاوندى، على، ج1، ص164و165، ناصر، چاپ اول، قم، 1376ش.