کپی شد
هجرت ابوذر غفاری از قبیله خود
ابوذر غفاری می گوید: از ميان قبيله خود غفار بيرون آمديم؛ چون آنها جنگ در ماه هاى حرام را حلال مى دانستند. من، برادرم انيس و مادرم با هم راه افتاديم و پيش دایى خود رفتيم. او مرد ثروتمند و محترمی بود. وى به ما نيكى كرد و ما را گرامى داشت. امّا قوم او به ما حسادت کرده به وى گفتند: وقتى از خانه بيرون می روى، انيس آهنگ بد در سر مى پروراند. دایى آنچه را كه گفته بودند، به ما گفت و شروع به بد رفتارى كرد. من گفتم: دایى جان با اين كار خود، خوبى هاى گذشته ات را از بين بردى و از اين پس ما اين جا نمى مانيم. پس شتران خود را آماده کرده بار بر آنها گذاشتيم. در اين حال، دایى ما جامه بر تن کرده بود و می گريست. ما به راه افتاده نزديک مكه فرود آمديم. انيس شتران را در قمار باخت، ناچار نزد كاهنى آمديم و او حق به انيس داد و شتران ما را پس دادند.[1]
البته صریح اللهجه بودن، صادق بودن، اعتراضات علنی و بی پرده، زیر بار نرفتن و در نهایت برخی از توصیفات اهل بیت (علیهم السّلام) و رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) مانند: «آسمان بر هيچ كس در روى زمين، سايه نيفكنده كه از ابوذر راست گفتارتر باشد»،[2] باعث می شد که ابوذر را به سفرهای اجباری و تبعید بفرستند. از این رو وی به ناچار مجبور به سفر می شد و نمی توانست مکانی را برای اسکان دائم خود قرار دهد.
[1]. بيهقى، ابو بكر احمد بن حسين، دلائل النبوة، ترجمه: دامغانی، محمود، ج 1، ص 296.
[2]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا، آفرینش و تاریخ، ج 2، ص 789.